آشنایی با مفهوم زیستپذیری شهری
با کمی تامل، به راحتی میتوان دریافت که در اطراف ما فاجعهای در حال وقوع است که شاید کمتر مورد توجه رسانهها، سیاستمداران، یا شهروندان عادی قرار گرفته است. قسمتی از این بحران مربوط به توسعه فیزیکی گستردهای است که زمینهای اطراف شهرها را به سرعت میبلعد و بخشی از آن به ازدحام ترافیک و غلبه خودروی شخصی مرتبط است.
چالش تهیه مسکن مناسب از لحاظ قیمت و طراحی، دسترسی نابرابر به مدارس و امکانات آموزشی، مراقبتهای بهداشتی و بسیاری مسائل دیگر، تنها بخشهایی از این فاجعهاند. بنابراین، در جامعهای زندگی میکنیم که از جنبههای بومشناسی، اجتماعی و فرهنگی آسیب بسیار دیده و نیازمند چارهجویی اساسی و سریع است.
از آنجا که شرایط ذکرشده، شرح اوضاع و وضعیت بسیاری از شهرهای معاصر است، راهکارهای گوناگونی برای مواجهه با آن ارایه شده است. یکی از آنها زیستپذیری است که با تکامل اولویتهای برنامهریزی و اهمیت پاسخ به نیازهای در حال افزایش جامع پساصنعتی که در جستوجوی تسهیلات، امکانات و کیفیت زندگی بالاتر و بیشتر است، رونق گرفته است.
به عبارت دیگر، به دلیل آگاهی از خطراتی مثل رشد سریع جمعیت، ازدحام و شلوغی، از بین رفتن زمینهای کشاورزی و فضاهای باز، کمبود مسکن معقول و مناسب، افزایش نابرابریهای اجتماعی و از بین رفتن حس تعلق بـه مکان، هویت مکانی و زندگی اجتماعی که کیفیت زندگی جوامع را تهدید میکنند، زیستپذیری به وجود آمده و رشد کرده است.
بنابراین، همزمان هم از طرف مردم محلی و هم از جانب برنامهریزان برای ایجاد فضاهای زندگی پایدارتر، کاربردیتر و لذت بخشتر مورد حمایت قرار گرفته است، زیرا محلات زیست پذیر، حس بیشتری از تعلق به جامعه و مکان را القا میکنند و میزان مهاجرت از آنها نیز کم است.
از این رو، برنامهریزان در همه سطوح بهطور فزایندهای به زیستپذیری به عنوان استراتژی تجدید حیات محله، توسعه مجدد، تأمین مسکن قابل قبول، حفاظت از محیط زیست، بهبود امنیت و کاهش نرخ جرم و جنایت علاقهمندند.
بر همین اساس، زیستپذیری را یکی از ایدههای آرمانی و بزرگ برنامهریزی شهری معاصر میدانند که دولتها، شهرداریها، دولتهای محلی و گروههای بسیاری در مکانهای مختلف از جمله در نیوزیلند، سیدنی در استرالیا، ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، لندن در انگلستان، جرجیا و بسیاری شهرهای مهم دیگر در سراسر جهان آن را در دستور کار خود قرار دادهاند.
با وجود این، آنچه همواره در تعریف زیستپذیری بر آن تأکید شده است، در نظر گرفتن کلیت آن است. چنانکه یک محقق حوزه شهری در بیان اهمیت کلیت زیستپذیری آن را به یک پیاز تشبیه کرده است. بنا بر تعبیر او، زیستپذیری همچون پیاز است؛ در ظاهر ساده، اما متشکل از لایههای متعدد است. اگر به هرلایه جداگانه و مجزا از دیگر لایهها نگریسته شود، کلیت آن از دست میرود.
به عبارت دیگر، مجموعه ویژگیهای عینی و ذهنی که جذابیت و مطلوبیت یک مکان را عرضه میکنند، زیستپذیری تلقی شده است. بدیهی است این عوامل میتوانند در مکانهای مختلف، متفاوت باشند. بنابراین ارایه تعاریف متعدد و مختلف ریشه در این مهم دارد که نیازها و مسائل مکانهای گوناگون، متفاوت است و از آنجایی که راهحل مسائل و مشکلات از مکان و زمینهای که در آن قرار دارد بر میخیزد، این راهحلها نیز با یکدیگر متفاوتاند. از این رو، باید به اقلیم محلی، محیط زیست، منابع، نهادها، فرهنگ، اقتصاد و مردم محلی و نیازها و خواستههای آنها توجه دقیق داشت.
با وجود این، نظر به اینکه بسیاری از چالشهای امروز در جهان معاصر، مشابهاند، میتوان راهحلها را نیز به اشتراک گذاشت. میتوان گفت زیستپذیری زیرمجموعهای از پایداری است که مستقیما بر ابعاد فیزیکی، اجتماعی- اقتصادی و روانی زندگی مردم تأثیر میگذارد و دربرگیرنده مجموعهای از ویژگیهای اکتسابی محیط است که آن را به مکانی مطلوب، مناسب و جذاب برای زندگی، کار و بازدید همه مردم تبدیل میکند.
این ویژگیها به دو دسته عینی (دسترسی به زیرساختهای شهری، امنیت، گزینههای مختلف جابهجایی و حمل ونقل، مسکن، سلامت و امکانات بهداشتی، تفریح، فضاهای عمومی جذاب و فرصتهای اقتصادی) و ذهنی- روانی (حس تعلق به مکان، هویت محلی، سرمایه اجتماعی، همبستگی، عدالت، صمیمیت و راحتی) طبقهبندی میشود.
در مجموع میتوان گفت، در بسیاری از متون، مفهوم زیستپذیری با کیفیت زندگی به صورت مترادف بیان شده است. کیفیت زندگی که به وسیله شهروندان یک شهر تجربه میشود با توانایی آنها برای دسترسی به زیرساختها، غذا، هوای پاک، مسکن ارزان قیمت، اشتغال موثر، فضای سبز و پارکها گره خورده است. زیستپذیری نیز به عنوان کیفیت زندگی تجربه شده توسط ساکنان یک شهر یا یک منطقه تعریف میشود.