«تنبیه سیزیفی» اقتصاد ایران
منصور بیطرف|
سردبیر|
«صبغه پادشاهی میان هدفش و وجدانش در آمد و رفت است». ویلیام شکسپیر «زندگی و مرگ شاه جان»
چندی است که نگاه کارشناسان و دستگاههای سیاستگذار به شکست برخی از سیاستهای اقتصادی مانند خصوصیسازی متمرکز شده و در این میان تیغ انتقادات تند و تیز به آنجا رسید که حتی برخی از مدیران سابق بازداشت و خرید برخی از بنگاهها نیز لغو شد. دستگاه مسوول هم مانند سیزیف که به علت خودبزرگبینی و حیلهگری به مجازاتی بیحاصل و بیپایان که طبق حکم میبایست سنگ بزرگی را تا نزدیک قلهای ببرد و قبل از رسیدن به پایان مسیر، شاهد بازغلتیدن آن به اول مسیر باشد؛ و این چرخه تا ابد برای او ادامه داشته باشد، محکوم شد، محکوم به بازنگری در سیاستهای واگذاری شدهاند. چرخهای که طی 18 سال گذشته بهطور مکرر تکرار شده است.
سیاستهای اقتصادی از جمله خصوصیسازی در ایران از سیاستگذاریهای سیاسی جدا نیست. شاید برخی از سیاستگذاران اقتصادی کشور در دهه 1370 و 1380 که اکنون دوران بازنشستگی اجباری خود را طی میکنند، در آن دوران که ایران تازه از جنگ با عراق بیرون آمده بود، برایشان فهم این معنا مشکل بود و لذا فرضیات اقتصادی را که در مکاتب اقتصادی غرب خوانده بودند و متاسفانه خوب از بر هم نکرده بودند در ایران به آزمایش گذاشته بودند و متاسفانه این مهم را نمیدانستند که در ایران آنچه تعیینکننده است «سیاست» است نه «اقتصاد». یا به عبارت دیگر نه «سیاست اقتصادی» که «اقتصاد سیاستی». دو کلمهای که جابهجا شدهاند به اندازه سیاست 40 ساله ایران صبغه و سابقه دارد و شعاع اختلاف آن نه یک یا دو درجه که 180 درجه است.
واقعیت آن است که موشکافی و کندوکاو در امور اقتصادی ایران که چه میگذرد و چرا طی 30 سال گذشته اقتصاد محور سیاستگذاریها نبوده است، زیاد سخت نیست. کافی است به برنامههای توسعه ای (که هر چند سیاست به معنای سیاسی در آن نیامده است) و نیز بودجههای سالانه نگاه انداخته شود. از «الف» تا «ی» تمامی این برنامهها و بودجههای سالانه نه «سیاست اقتصادی» که «اقتصاد سیاستی» موج میزند. اگر به پیوستهای بودجه سالانه و جداول آن نگاه کنیم دستگاههایی که از کمکهای دولت بهره مند میشوند نشان میدهد که چه غلیانی در سیاست و اقتصاد ایران دارد رخ میدهد، دستگاههایی که عمدتا یا سیاسی هستند یا در سیاست تاثیرگذار.
در اوایل دهه 1380 و در زمان اجرای برنامه سوم توسعه – که از قضا تنها دورانی بود که سیاست در اقتصاد کمترین دخالت را داشت – که عزم برخی از سیاستگذاران به سمت آن بود که دخالت سیاست را در اقتصاد به حداقل برسانند، علینقیخاموشی، رییس وقت اتاق ایران، که به یکی از جناحهای تاثیرگذار بر سیاست ایران وابسته است، بطور صریح اظهار کرده بود که تا زمانی که اقتصاد محور سیاست نباشد، توسعه اقتصادی در کشور رخ نخواهد داد.
اما این اظهارنظر همانند اظهارنظرهای دیگر در پیچ و خم بحرانهای سیاسی کشور گم و محو شد و درب اقتصاد ایران دوباره بر همان پاشنه سیاست چرخید و چرخید تا به زمان حال رسید که بزرگترین دستاوردهای اقتصادی کشور که میتوانست رفاه و رونق را به داخل کشور بیاورد به شکست منجر شد.
شکست خصوصیسازی را میشد از همان ابتدای سیاستگذاری پیش بینی کرد، البته اگر تئوریسینهای وقت اقتصاد ایران دست از محضانگاریهای خود برمیداشتند و اندکی به واقعیت توجه میکردند. کافی است اندکی هوش و خرد میداشتند تا متوجه شوند زمانی که سیاستمداران با همان سبقه سیاسی شان تصمیم میگیرند وارد فعالیت اقتصادی شوند یا اینکه نهادهای سیاسی وارد فعالیتهای اقتصادی میشوند و دست بر برخی از شرکتهای بزرگ میگذارند یا برخی از شرکتهای بزرگ واگذاری شده را تحریم میکنند تا نهتنها سهامشان به حداقل قیمت تنزل کند بلکه دچار زیان هم بشوند، معلوم است که بنیان دیوار خصوصیسازی از همان ابتدا تا به ثریا کج میرود. البته تنها خصوصیسازی نیست که به این مصیبت دچار شده است. مدیریت بنگاههای بزرگ و متوسط اقتصادی هم دست کمی از این ندارند. اگر بنگاههای بزرگ نیمه دولتی کشور نتوانستند به بازدهی بالا دست یابند یا اگر بنگاههای متوسط نتوانستند رشد قانع کنندای از لحاظ سایز و تولید بگیرند، فقط کافی است به مدیریت آنها نگاه شود تا آثار و اثر سیاست را در آنها ببینید.
به نظر میآید هیجانی که در زمان تدوین سیاستهای اقتصادی کشور در اواخر دهههای 1360 و 1370 بر مدیران برنامهریز کشور حاکم بود آنها را از یک اصل مهم غافل کرده بود که حوزه سیاست هنوز در اقتصاد ایران آنقدر قوی است که میتواند برنامهای را بالا ببرد و برنامهای را واژگون سازد. بنابراین، سیاستگذارانی که میخواهند اقتصاد ایران را رونق بخشند و برنامهای قوی بریزند، حتی در خصوص اقتصاد مقاومتی، بهتر است یک جابهجایی در محور برنامهریزی خود انجام دهند: از اقتصاد سیاستی به سیاست اقتصادی حرکت کنند و لاغیر. در غیر این صورت محکوم به تنبیه همانند سیزیف هستیم.