مفهوم قدرت هوشمند در تحولات اخیر
قدرت هوشمند برآیند نقاط قوت و حذف نقاط ضعف در قدرت سخت و نرم است. نای معتقد است قدرت هوشمند تلفیق بهکارگیری هر دو نوع قدرت سخت و نرم است و در مثالی از کشور چین میگوید: «چین با تلفیق پویایی قدرت سخت و خوانشی جذاب از قدرت نرم، چشم به قدرت هوشمند دوخته، در پی القای مفهومخیز آرام خود بود و در نتیجه جویای موازنهای با قدرت رقیب.» از منظر وی در قدرت هوشمند توانایی نظامی بازتعریف میشود. قدرت سخت با توانایی و قدرت نظامی همگام است، اما زمانی که قدرت سخت از طریق رویههای نرم به کار گرفته میشود، قدرت هوشمند تولید مینماید . درواقع قدرت هوشمند ترکیبی است از قدرت سخت زور و تطمیع با قدرت نرم جذب و ترغیب . نای معتقد است که قدرت نرم صرف، حلال همه مشکلات نیست. تماشای فیلمهای هالیوودی توسط کیم ایل جونگ، رهبر کره شمالی، هیچ سایهای بر برنامه تسلیحات هستهای این کشور نینداخته است. استفاده از قدرت نرم برای ترغیب دولت طالبان به قطع حمایت آن از القاعده در سالهای 1990 نیز بیحاصل بود و در نتیجه چارهای جز بهرهگیری از قدرت سخت نظامی در سال 2001 نماند. قدرت هوشمند را نمیتوان مرحله اعلای قدرت نرم قلمداد کرد. این قدرت ترکیبی از دو قدرت سخت و نرم و تبدیل آن به راهبردهایی برای شرایط دگرسان است. میتوان گفت که قدرت هوشمند، قدرتی پایدار است. زیرا در ذات خود استفاده از ابزارهای قدرت سخت، ابزارهای قدرت نرم و همینطور هوشمندی همهجانبهنگر و در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی برای استفاده از آن را دارد. در جهان امروز زمینههای قدرت تا حد زیادی متفاوت از قدرت نظامی، اقتصادی و مسائل فراملی است، مسائلی چون تغییرات آبوهوایی، تروریسم فراملی و جهانگیر و مطرح شدن بعضی چالشهایی که امروز با آن مواجه هستیم و هنوز تعداد اندکی پذیرای راهحلهای صرف نظامی هستند. از این رو تنها راه دستوپنجه نرم کردن با این مسائل از طریق مشارکت با دیگران بوده و نیز نیازمند قدرت هوشمند است که جاذبه قدرت نرم را با اجبار قدرت سخت ترکیب میکند.
منابع قدرت هوشمند
قدرت هوشمند نیز همانند قدرت سخت و نرم دارای منابعی است. سه منبع اصلی برای قدرت هوشمند متصور است که در ادامه به آن اشاره میکنیم.
الف) منابع مادی: حوزههای فناوری در ارتباط با منابع قدرت هوشمند شامل، فناوریهای حساس برای تولید و بازپروری مواد، ساخت و تبدیل کالاهای استراتژیک در حوزههای نظامی، زیست محیطی و اقتصادی است. بر این اساس، بهرهگیری از ابزارهای قدرت فناوری میتواند جایگاه و موقعیت ویژه و تعیینکنندهای برای واحدهای سیاسی ایجاد کند.
ب) منابع مجازی: ابزارهای مجازی قدرت هوشمند میتوانند حامل پردازش، ذخیره و انتقال اطلاعاتی باشند که در حوزههای نرم استفاده میشوند. بدینترتیب، تمام مولفههای قدرت مجازی در حوزههای ارتباطات و اطلاعات، امکان بسیج و منعکسسازی قدرت هنجاری یک کشور را در حوزههای جغرافیایی دوردست فراهم میسازند که این روند همواره و بهگونهای پایانناپذیر درحال تحول و تکامل است. ج) منابع معنوی: قدرت هوشمند از طریق عقلانیت ماهوی درصدد کنترل روح، احساس و درک جوامع دیگر است. اگرچه مولفههای یاد شده نشانهای فرامادی و فراابزاری دارند، اما واقعیتهای موجود نشان میدهد که هریک از شاخصها و مولفههای بالا، نیازمند شاخصها و مولفههای معطوف به تأثیرگذاری و کنترل پویایی محیط درونی سایر کشورهاست. دلیل توجه فزاینده به مفهوم قدرت هوشمند دو روند یا گرایش سیاسی معاصر را انعکاس میدهد یکی روند طولانیمدت و ساختاری، دیگری روند مقطعی و کوتاهمدت که بطور اساسی از طریق سیاستهای دولت اجرا میشود. واضحترین دلیل توجه به قدرت هوشمند به خاطر نواقص سیاستهای ایالات متحده در طول هفت سال گذشته است. این باور در ایالات متحده و سراسر جهان رایج است که امنیت ملی دولت بوش و سیاستهای خارجی وی هوشمند نبود و بهشدت جایگاه امریکا را در جهان کاهش داد و به همین خاطر آنها بیشتر سعی کردند به سوی منافع دیپلماسی و امنیت آن کشور تغییر جهت دهند.
هوش بافتمند
مدیریت یا رهبری رابطه قدرت بین رهبران و پیروان است، اما قدرت به زمینه وابسته است. همانطور که ریچارد نیوشتاد معتقد است: «نفوذ رهبر بسته به موقعیت افزایش یا کاهش مییابد و این امر مبتنی بر چگونگی انطباق سبک عمل شخص با نیازهای سازمانی و شرایط بیرونی است.» چرا برخی از رهبران در یک موقعیت موفقند و در موقعیت دیگر ناکام؟ جوزف نای معتقد است که مهارتهای رهبران موفق با برخی از موقعیتها انطباق و سازگاری دارد و برخی دیگر از رهبران چنین تواناییهایی را ندارند. به قول یکی از نظریهپردازان، مدیریت و رهبری هنر جذابیتهاست که به وسیله آن خودش را با موقعیت، مساله، عملکرد و هدف عینی تطابق میدهد.
تعدادی از رهبران رابطهمحورند و اعتماد به نفس آنها به عنوان یک رهبر ناشی از روابط شخصی موفق با پیروانشان است. برخی دیگر وظیفهمحورند؛ رضایت و خرسندی آنها ناشی از انجام وظیفه است. رهبران رابطهمحور متکی به مهارتهای الهامی و دارای قدرت نرم هستند؛ رهبران وظیفهمحور دارای مهارتهای سوداگرانه و قدرت سخت هستند، اما موفقیت هر دو رهبر به فهمشان از اهداف شخصی و تطابق مهارتهایشان با میزان کنترلی که در موقعیتهای مختلف تجربه میکنند، بستگی دارد. ماهیت گروه، شفافیت وظیفه و منابع جایگاه آنها تعیینکننده کنترل موقعیتی هستند.