مردم، قدرت و منافع (116)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
هم سطح کردن عمومی هزینهها (درست کردن مشارکتهای بزرگ برای یک نامزد یا هزینههای بزرگی که توسط یک نامزد ثروتمند صورت میگیرد، با تامین کردن تعدادی پشتیبان عمومی کمپین برای آنهایی که منابع مالی ندارند) قدرت پول را کاهش میدهد -که این هم نیازمند تغییر در حکمرانی دادگاه عالی است که به نوبه خود نیازمند تغییر فقط یک رای است . شرکتها خالق ایالت هستند و بنابراین همانطور که پیش از این بحث کردم، فقط حقوقی دارند که ایالت به آنها میبخشد. محدود کردن حق آنها برای مشارکت سیاسی نقض حقوق فردی که در قانون اساسی داده شده نیست. افرادی که صاحب شرکت هستند مجاز به مشارکت هستند - البته این دیگر منوط به آن است که کنگره چگونه محدودیتها را اعمال کند. این محدودیت بر افراد معنا و مفهوم پیدا میکند - این محدودیت تلاشی منطقی بر مهار کردن قدرت پول است. اما این محدودیت اگر الزامات سفت و سختی بر شرکتها و کمیتههای مخفی فعال سیاسی نداشته باشد، معنا و مفهوم پیدا نمیکند. کوتاه سخن آنکه، شهروندان متحد، مورد دادگاه عالی که بهطور موثر هزینههای نامحدود پول در کمپینهای سیاسی را مجاز میشمرد باید معکوس شود. اما حتی بدون تجدید نظر در شهروندان متحد، کارهای زیادی در اینجا است که میشود انجام داد. شرکتها فقط باید اجازه داشته باشند تا با رای اکثریت غالب سهامدارانشان (بگویید دوسوم) مشارکت سیاسی داشته باشند - بنابراین این تنها صدای مدیرعامل نیست که شنیده میشود. اگر سهامداران بخواهند خودشان بهتنهایی مشارکت کنند، آن یک موضوع دیگر است – که با این کار این موضوع تقریبا به خوبی تنظیم میشود.
مهار کردن جابهجاییها
یکی از منزجرترین راههایی که نفوذ اعمال میکند «جابهجایی» است که در آن سیاستمداران بعد از آنکه دفتر کاری خود را ترک میکنند پاداش خود را به شکل شغلهای خوب در بخش خصوصی میگیرند که این امر مربوط به امروزه نیست و در آینده هم ادامه دارد. «جابهجایی» فراگیر و تباهکننده است. آنهایی که در وزارت خزانه داری ایالات متحده و در جاهای دیگر دولتی هستند و به سرعت از پست خدمتی در کشورشان به کار در والاستریت میروند این سوال را به سرعت در ذهن متبادر میسازد که چطور آنها در طول مدت در والاستریت خدمت میکنند. اما «جابهجایی» به دولت نفوذ میکند حتی شامل ارتش هم میشود که ژنرالها و دیگر مقامات بلندپایه به نظر میرسند یکپارچه از خدمت به کشورشان به کار برای پیمانکاران دفاعی میروند. دولتهای مختلفی برای مهار دسترسی به «جابهجایی» کارهایی انجام دادهاند تا سوءاستفادهها را محدود کنند. بخشی از مشکل این است که قاعده هر چه باشد، افراد راههای دور زدن آن را پیدا میکنند. معمولا، شاید جلوگیریهایی در معامله مستقیم آنها با آژانسی که از آنجا میآیند وجود داشته باشد. اما آنها میتوانند به همکاران شرکتیشان درباره آنچه باید به آنها بگویند توصیههایی بدهند - و اجازه میدهند تا به شیوههای مختلف حضورشان احساس شود. این ناحیهای است که بیش از همه آنچه در آن لازم است، هنجارها و اخلاقیات درست است و آزمندی اخلاق خوب سرمایهداری امریکا در قرن بیست و یکم است که علیه خلق هنجارهای درست کار میکند. یک مقام سابق دستگاه عمومی، به ویژه نفری که با جاه طلبیهای سیاسی آتی همراه است باید نگران از قبول یک چک بزرگ از گولدمن ساکس در ازای یک سخنرانی کوتاه که شاید به نظر نامناسب هم باشد، باشد و این به ویژه میتواند برای یک معاون سابق خزانه داری یا ایالتی یا رییسجمهوری باشد. یک مقام باید علیالخصوص درباره دریافت پول از یک نهاد مالی که از کاری که آن مقام در مدتی که در دفتر بوده کرده نگران باشد. مقامات باوجدان، به ویژه در این عصر که سوءظنهای زیادی نسبت به دولت وجود دارد، شاید نگران وجود فساد باشند حتی اگر فقط اندکی از آن بیرون آمده باشد. اما تحت هنجارهای سرمایه داری قرن بیست و یکم، مقام سابق دولتی که این پرداختیهای روزانه را برمیگرداند، احمق تصور میکنند.