بحران محیط زیست ادامه داستان برده‌داری و استعمار است

۱۳۹۸/۰۹/۱۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۸۲۸۶
بحران محیط زیست ادامه داستان برده‌داری و استعمار است

مترجم: علی حاتمیان|

 در ماه اگوست که با نائومی کلاین گفت‌وگو کردم،  13 روز از آغاز سفر «گرتا تونبرگ» با قایقِ مسابقه‌ای و پاک «مالیزا» روی اقیانوس اطلس گذشته بود. این فعال زیست‌محیطی 16 ساله سوئدی به دلیل آلودگی کربنی هواپیماها، از سفر هوایی به نیویورک پرهیز کرد و برای شرکت در اجلاس آب‌وهوایی سازمان ملل در منهتن، با قایق سفر کرد. اثر جدید کلاین با نام سوزان: پرونده (شعله‌ور) نیو دیل سبز با تصویری از تونبرگ و بحث درباره جنبش آب‌و‌هوایی جوانان آغاز می‌شود. به نوشته کلاین، کودکان در دهه‌های گذشته صرفا ابزاری برای زبان‌بازی‌ درباره تغییرات آب‌و‌هوایی بوده‌اند؛ اما همان‌طور که در این گفت‌وگو اشاره می‌کند «آشکار است که این بحث‌های بی‌فایده در برانگیختن تصمیم‌گیرندگان برای برداشتن گام‌های ضروری موثر نبوده است». حالا، کودکان دیروز و جوانانِ بالغِ امروز دیگر نمی‌خواهند در این بحث‌ها نقش پیاده‌ نظام را بر عهده داشته باشند. «آن‌ها اینک برای خود سخن می‌گویند، اعتصاب و راهپیمایی می‌کنند و ناکامی سیاستمداران را داوری و قضاوت می‌کنند.» مقالات جمع‌آوری‌شده در کتاب سوزان جملگی پیرامون یک چالش محوری گرد آمده‌اند: اینکه بحران آب‌و‌هوایی را نمی‌توان جدای از تاریخِ صدها ساله استثمار انسان‌ها نگریست. استعمار، نسل‌کشی بومیان، برده‌داری و آسیب به محیط‌زیست همگی در این تاریخ مشارکت داشته‌اند. کلاین می‌نویسد که این فرآیندهای تاریخی نه‌تنها صنایع استخراج معادن و در نهایت، تغییرات آب‌وهوایی را سبب شده‌اند، بلکه نوعی طرز تفکر استخراج را ایجاد کرده‌اند، «شیوه‌ای که بر مبنای آن دنیای طبیعی و اکثر ساکنان این طبیعت

 به عنوان منابعی برای بهره‌برداری و سپس دورانداختن در نظر گرفته می‌شوند». درحال‌حاضر، فعالان آب‌وهوایی باید با هر دو اینها مبارزه کنند. لازم است جهان‌بینی خود را در همه سطوح تغییر دهیم. از دید کلاین «نیو دیل سبز» دقیقا به همین معناست. این طرح که توسط فعالان زیست‌محیطی صورت‌بندی شده و الکساندریا اوکازیو کورتس و اد مارکی، نمایندگان کنگره امریکا، آن را پیشنهاد کرده‌اند، راهی برای دگردیسی زیرساخت‌ها ارایه می‌کند، طوری که با مقیاس و سرعت مورد نیاز برای مقابله با تغییرات آب‌و‌هوایی تناسب داشته باشد؛ و هم‌زمان، مدل اقتصادی و جهان‌بینی زیربنایی منتهی به این تغییرات آب‌و‌هوایی را نیز دگرگون می‌کند. مخالفان این طرح ممکن است آن را فهرستی آشفته و دلبخواهی از طرح‌های توسعه بنامند، اما در نگاه کلاین، جذابیت نیو دیل سبز در این پیش‌فرض نهفته است که طرح‌های مندرج در آن، از انرژی‌های تجدیدپذیر تا مراقبت‌های بهداشتی جهانی، هر چیزی که باشند، طرح‌هایی بی‌ارتباط با هم نیستند. تحلیل زیست‌محیطی و بی‌عدالتی اقتصادی به‌طور جدایی‌ناپذیری به هم مرتبط‌اند و از این رو، راه‌حل‌هایشان باید در چارچوبی کل‌نگر ارایه شوند. نیو دیل سبز راهی است برای پاک‌سازی طبیعت و آغاز روند جبران جنایاتی که کشورهای ما مرتکب شده‌اند.

ما درباره سیاستِ بحران زیست‌محیطی و اهمیت بسیار زیاد انتخابات ۲۰۲۰ امریکا گفت‌وگو کردیم. البته متن پیش رو برای رسایی بیشتر و حجم متناسب تا حدودی ویرایش شده است.

  لین فیلی: بسیاری از مقالات کتاب بر آنچه «داستان‌های ژرف» نامیده‌ای متمرکز هستند؛ داستان‌هایی که با تمایل افراد برای مقابله با بحران زیست‌محیطی تداخل دارند. ماجرای این داستان‌ها چیست و چگونه مانع اقدام موثر در برابر بحران می‌شوند؟

نائومی کلاین: برخی از این داستان‌ها، روایت‌‌هایی اقتصادی از نئولیبرالیسم هستند، در مورد اینکه چگونه تلاش برای همکاری افراد با یکدیگر، موجب نادرست از کار درآمدن همه‌چیز ‌شد و ایده‌ای که می‌گفت اگر از جلوی راهِ بازار کنار برویم و اجازه دهیم کارها را با جادوی خودش پیش ببرد، عواید اقتصادی در نهایت تا سطوح پایین جامعه نیز توزیع خواهد شد. من در طول سال‌های گذشته درباره چگونگی مقابله بسیار شدید راست‌کیشی نئولیبرال (خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، مالیات‌های پایین، کاهش هزینه‌های دولت در جامعه) با هر آنچه برای رویارویی با بحران زیست‌محیطی نیاز است، بسیار نوشته‌ام.

اما داستان ژرف‌تر به رابطه ما با جهان طبیعی مرتبط است. در کشورهای استعمارگرنشینی‌ مانند امریکا، کانادا (جایی که خودم به دنیا آمدم) و استرالیا، قاره‌های جدیدی «کشف شدند» و این همزمان بود با محدودیت‌های طبیعی‌ای که اروپا با آنها مواجه شده بود؛ اروپاییان جنگل‌های وسیع خود را قطع کرده بودند، ذخایر ماهی‌شان را نابود و حیوانات شگفت‌انگیزِ این منطقه را تا دانه آخر شکار کرده بودند. از همین رو، اروپاییان این سرزمین‌ها را به‌مثابه «اروپایی وسعت‌‌یافته» می‌نگریستند. چنانکه اگر به تصور کاشفان اروپایی از این «شاخ نعمتِ» طبیعی توجه کنید، آشکارا این تصور را می‌بینید که «دیگر هرگز دچار کمبود منابع طبیعی نخواهیم شد.»

پس روشن است که ایده طبیعتِ نامحدود به داستان‌هایی مربوط به کشورهای استعمارگر‌نشین بازمی‌گردد و درست به همین دلیل است که مقاومت در برابر اقدامات اصلاحی در این کشورها نیرومندتر از هر جای دیگر است. چراکه این اقدامات نه تنها تهدیدی علیه جهان‌بینی راست‌گرایی است که به عملکرد مطلوب و همیشگی بازار ایمان دارد، بلکه مخاطره‌ای اساسی پیش روی روایت‌های ملی مردمان ساکن در این کشورها قرار می‌دهد.

تغییرات آب‌وهوایی جهان‌بینی سخت‌کوش و سلطه‌گر این مردمان را مورد تهدید قرار می‌دهد. حقیقت این است هر کسی که در فرهنگ غربی بزرگ شده باشد، مستعد داشتنِ این جهان‌بینی است. به اعتقاد من باید ماهیت این روایت‌ها را شناسایی کنیم و جنبه دیریاب آنها را درک کنیم تا ژرفای بحرانی که در آن افتاده‌ایم را به درستی دریابیم. به‌علاوه، برای خروج از این بحران به داستان‌های جدید یا کاملا متفاوتی نیاز داریم که البته برخی از آنها اساسا جدید نیستند.

  فیلی: در کتاب نوشته‌ای که هرچه رویاهای پنهانِ ذهنیتِ استعماری در بحران زیست‌محیطی بیشتر آشکار ‌شود، شاهد «تجدید حیات زشت‌ترین چهره‌های این روایت» از جمله اکوفاشیسم و ناسیونالیسم قومی خواهیم بود. پیوند میان بحران آب‌وهوایی و احیای گرایش‌های نژادپرستانه سفید را چگونه می‌بینی؟

کلاین: در یک سطح، پیوند میان این دو کاملا روشن است. اینک با بیشترین تعداد از چنین جنبش‌هایی از زمان جنگ جهانی دوم به‌این‌سو رویاروییم. مهاجرت‌های عظیم در دوران‌های بحرانی به یکی از واقعیت‌های روزمره زندگی بدل شده است. آسیب‌های زیست‌محیطی از علل مستقیم مهاجرت است و به‌طور غیرمستقیم نیز با افزایش زمینه منازعات مسلحانه، افزایش بیشتر مهاجرت را سبب می‌شود. بحران آب‌وهوایی در بسیاری از موارد با شکل‌های گوناگون خشونت مرتبط است و به عنوان عاملی تسریع‌کننده عمل می‌کند. فشار‌های ناشی از این تغییرات آب‌وهوایی اساسا مشکلات موجود را تشدید می‌کنند و به جابه‌جایی توده‌های انسانی می‌انجامند.

  ما با انتخابی بسیار واضح در نحوه برخورد با این واقعیت مواجه هستیم. آیا به‌طور کامل مرزهای خود را دوباره تعریف خواهیم کرد؟ آیا درک خواهیم کرد که این بحرانی است اساسا برآمده از جهان برخوردار غربی که بیش از همه فقیرترین مردمان این سیاره آن را احساس می‌کنند؟ آیا مایلیم آغوش خود را باز کنیم و مرزها را به روی افراد بیشتری بگشاییم؟ یا در پی تقویت مرزها هستیم و صرفا به کشورهای خودمان اعتنا خواهیم کرد؟

خیزش اکوفاشیسم نشان می‌دهد که دومین گزینه‌‌ را برگزیده‌ایم. وقتی شرایط مثل اوضاع فعلی می‌شود -هزاران نفر در مدیترانه غرق می‌شوند، و مردم در کمپ‌های آوارگان، از تگزاس تا لیبی، در مانوس و نائورو، با شرایطی شرم‌آور ادامه حیات می‌دهند- باید نظریاتی باشد که این توحش را توجیه کند؛ نظریه‌هایی که زندگی برخی از انسان‌ها را بیش از دیگران ارزشمند بداند و سلسله‌مراتب خشن حیات را بار دیگر بر زندگی مردمان زمین تحمیل کند. بنابراین همان‌گونه که نژادپرستی شبه‌علمی به عنوان ابزاری برای توجیه درنده‌خویی برده‌داری و تصاحب استعماری سرزمین‌ها ظهور یافت، اکنون در برابر ظهور مجدد این جهان‌بینی‌های وحشی هستیم؛ جهان‌بینی‌هایی که قرار است قربانی‌شدنِ انسان‌های امروز و فردا را در مواجهه با آسیب‌های زیست‌محیطی موجه کند.

فیلی: نوشته‌ای که در دراز مدت، تغییرات آب‌وهوایی همه را در معرض خطر قرار می‌دهد؛ حال آنکه آثار کوتاه‌مدت آن تبعیض‌آمیز است...

کلاین: بله تبعیض‌آمیز است. گاهی دونالد ترامپ را مخالف اصل وجود تغییرات آب‌وهوایی قلمداد می‌کنند؛ اما فکر نمی‌کنم که او حقیقتا این تغییرات را نفی کند، بلکه با آگاهی کامل از شرایط موجود، بر این باور است که خودش نهایتا در امان خواهد بود. درست به همین دلیل است که می‌کوشد با خرید گرینلند از مزیت‌های آب‌شدنِ یخ‌ها برای استخراج نفت و گاز استفاده کند. کسی که به وقوع تغییرات آب‌وهوایی باور ندارد، به خرید گرینلند علاقه‌مند نیست. گرینلند تنها از این جهت برای او جالب است که یخ‌های منطقه در حال آب‌شدن است و مسیرهای تجاری و ذخایر سوخت فسیلی آنجا قابل بهره‌برداری خواهد شد. فقط نوعی بی‌اعتنایی در کار است، چون تصور می‌کند در نهایت، ثروتش او را نجات خواهد داد. برخی مانند جف بزوس حتی فراتر رفته و خیال ایستگاه‌های فضایی یا کلنی‌هایی در مریخ را در سر می‌پرورانند و گروهی هم خودشان را در عمارت‌هایی روی زمین تصور می‌کنند که آنها را در برابر بالا آمدن آب حفاظت می‌کند. ترامپ در زمره همین برج‌عاج‌نشینان است.

  فیلی: مقاله تو با نام «فصل دود» روایتی شخصی از تابستان ۲۰۱۷ است که در ساحل آفتابی بریتیش کلمبیا سپری کرده‌ای؛ اما این نوشته با دیگر متون کتاب از آن جهت متفاوت است که پسرت، توما، در مرکز مقاله قرار گرفته است. چرا این شیوه روایی شخصی را انتخاب کردی و پسرت چه نقشی در ایده‌های تو درباره بحران زیست‌محیطی دارد؟

کلاین: معمولا وقتی به فاجعه فکر می‌کنیم، رویدادهای عظیم را در نظر می‌گیریم. من در طول سال‌های گذشته در این باره زیاد نوشته‌ام؛ اما تجربه زندگی در میان دود، برای بیش از یک ماه، مرا متوجه این مساله کرد که چه گستره وسیعی از این قاره در میان دود در حال خفگی است. مساله‌ای که از قضا چندان دراماتیک و تحریک‌کننده نیست. این شرایط صرفا گونه‌ای ناامیدی سطح پایین است؛ تجلی مادی عدم امکان. تصمیم گرفتم این متن را به صورت دفترچه خاطرات و نه نوعی گزارش بنویسم تا در درازای آن یأس و آزاردهندگی به‌خوبی ثبت شود. مطمئن نبودم که این متن به چه نیتی نوشته می‌شود و تصوری از احتمال انتشار آن نداشتم. این متن یقینا یکی از غم‌انگیز‌ترین نوشته‌های من است. مرا متهم می‌کنند که فقط به این دلیل ابراز امیدواری می‌کنم که هنوز به‌طور کامل تسلیم نشده‌ام. آیا این واقعا همان چیزی است که این روزها به آن امید می‌گویند؟

اما در نوشتن درباره پسرم، توما، احساساتی واقعا متفاوت دارم. تصور می‌کنم ما همیشه در مورد زندگی خودمان و چیزهایی که می‌دانیم می‌نویسیم. بی‌تردید نوشته‌های تحلیلی درباره تغییرات زیست‌محیطی مورد نیاز است و بسیار درباره آن نوشته‌اند. به‌علاوه، به مقالات عملی خوب نیز در این باره نیاز داریم؛ اما آدم‌هایی که واقعا تلاش می‌کنند تا به قلب‌ها نفوذ کنند و به مردم انگیزه بدهند، نباید خودشان را خارج از بحران قرار دهند. باید خودمان را وسطِ اتفاقات جای دهیم و به دیگران کمک کنیم تا راه‌هایی بیابند برای ابراز اندوه و عصبانیت و امید و عشق خود به آنچه در پی حفاظت از آن هستند. چیزی که با پذیرفتن مخاطرات و دست به کار شدنمان امکان‌پذیر است.

البته واقعا دوست ندارم هیچ نوع سلسله‌مراتبی در این زمینه ایجاد شود و مادران در مقایسه با دیگران، صرفا به آن جهت که مادر هستند، واجد نوعی دغدغه مضاعف قلمداد شوند. گونه‌ای سیاسی‌سازی نقشِ مادری در دوران ما وجود دارد (تلقی مادر به‌مثابه نگهبانی سخت‌گیر) که به‌هیچ‌وجه آن را دوست ندارم. من کسی هستم که بسیار دیر مادر شدم و در ۴۲ سالگی توما را به دنیا آوردم. این در حالی است که از یک دهه پیش از این زمان، در فضای کنشگران زیست‌محیطی با افرادی مواجه بوده‌ایم که پیوسته (دستِ‌کم آن‌گونه که من احساس می‌کردم) پدر یا مادر بودن را به عنوان ابزاری برای اعمال اقتداری سطح بالاتر از دیگران به کار می‌گرفتند؛ اما من به این نوع اقتدار بیشتر نسبت به دیگران، به سبب مادر بودن، باور ندارم. می‌دانم بسیاری از کسانی که سخت‌تر از دیگران برای حفاظت از کودکان ما در حال مبارزه هستند، پدر یا مادر نیستند. بنابراین با آنکه درباره پسرم و برخی تجربیات خاص به عنوان مادر نوشته‌ام، اما واقعا نمی‌خواهم این نوشته به عنوان قلمرویی خاصِ مادرها قلمداد شود.

  فیلی: در این نوشته‌ها به این مساله پرداخته‌ای که سرنوشت و موفقیت نیو دیل سبز با اقدامات جنبش‌های اجتماعی رقم خواهد خورد؛ اما کتاب را با بحث از انتخابات ۲۰۲۰ امریکا به پایان رسانده‌ای. ارتباط و اهمیت این انتخابات را با عدالت زیست‌محیطی چگونه ارزیابی می‌کنی؟

کلاین: مخاطرات مرتبط با این انتخابات به‌شدت جدی است. به همین دلیل است که این کتاب را نوشتم و سپس تصمیم گرفتم آن را کنار بگذارم و در عمل، هر کاری از دستم برمی‌آید انجام دهم تا مردم را به حمایت از نامزدی که بیشترین علاقه را به چارچوب نیو دیل سبز دارد، تشویق کنم؛ به این هدف که در انتخاب مقدماتی و درون حزبی سپس در انتخابات نهایی، چنین نامزدی برنده شود.

این مهم‌ترین فصل انتخاباتی در زندگی من است و از همین رو به امریکا نقل ‌مکان کردم. می‌خواهم هر چه در توان دارم برای اطمینان از بهترین نتیجه ممکن انجام دهم. البته نمی‌خواهم درباره توانایی خودم اغراق کنم. تنها می‌خواهم ناظر بیرونی نباشم و در متن وقایع تلاش کنم. [می‌خندد] البته نباید این را می‌گفتم، چون شبیه حرف‌های بتو اورورک شد!

فکر می‌کنم به‌شدت نیازمند داستانی جدید و هدفی مشترک هستیم. نیو دیل سبز بهترین گزینه ممکن در جهت این هدف عمومی است که قدرت انتخاباتی مردم را پشت‌ جنبش‌های اجتماعی بیاوریم. جنبش‌هایی که از پایین سازماندهی می‌شوند و در پی تحقق دیدگاه‌های خود هستند. چیزی که نمی‌توان با تکیه بر سیاست‌مداری تنها به آن دست یافت. منبع: ترجمان


برش

  چه چیز باعث می‌شود رهبران جهان اهمیت چندانی برای بحران‌های محیط زیستی قائل نباشند؟ نائومی کلاین روزنامه‌نگار مشهور کانادایی در کتاب جدیدش می‌گوید برای فهمیدن این مساله باید جهان‌بینی‌ای را بشناسیم که در پس این بی‌تفاوتی نهفته است. نگرشی که طبیعت و مردم را ماده خامی می‌داند که باید آن را استخراج کرد و به مصرف رساند و دور انداخت. جهان‌بینی‌ای که روزگاری برده‌داری و استعمار را توجیه می‌کرد و حالا در قالب انواع جنبش‌های ملی‌گرایانه ضد محیط‌ زیستی احیا شده است