روسیه و چین در خاورمیانه به دنبال چه هستند؟
ترجمه: مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری|
چین و روسیه هردو در سالهای اخیر مداخلات خود در خاورمیانه را افزایش دادهاند. این مداخلات ابعاد متعددی دارد از جمله تجارت و سرمایهگذاری، بخش انرژی، همکاری نظامی و فعالیت دیپلماتیک. حضور چین در خاورمیانه در ده سال گذشته به شکل چشمگیری گسترش پیدا کرده و روسیه در سال 2015، با پیاده کردن نیروی نظامی در سوریه برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد، با شدت و حدت تمام دوباره به منطقه بازگشته است. دخالت فزاینده روسیه و چین در منطقه تأکیدی است بر اینکه ایالات متحده در عصر جدیدی از رقابت راهبردی قرار دارد. این رقابت نه تنها در اروپا و آسیا بلکه در آفریقا، امریکای لاتین و خاورمیانه جریان دارد و در زمانی در حال رخ دادن است که بسیاری از امریکاییها به شکل قابل درکی از نقش ایالات متحده به عنوان رهبر و پلیس جهانی خسته شده اند.
در این برهه زمانی رقابتِ راهبردی، چه چیزی در معرض خطر قرار دارد و کنشگران مربوطه بر سر چه چیزهایی رقابت میکنند؟ هدف ایالات متحده تضمین شکوفایی اقتصادی و امنیتی پیوسته ما در دنیایی پیچیده و رقابتی است. روسیه کشوری با برخورداری از یک دورنمای نظامی قوی، اما به لحاظ اقتصادی نابسامان، به دنبال آن است تا هر زمانی که بتواند موقعیت خود به عنوان یک ابرقدرت را حفظ کند. چین هم با بهره گرفتن از قدرت اقتصادی عظیم خود، راهبردی درازمدت را در پیش گرفته که هدف آن احیای چیزی است که از نظر آنها جایگاه به حق و سنتی این کشور در طول تاریخ به عنوان یک قدرت جهانی است.
برای برتری یافتن در این رقابت، روسیه در تلاش است تا نظم جهانی تحت هدایت ایالات متحده و دموکراسیهای غربی را مختل نموده و آنچه گستره نفوذ به حقِ خود در کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی میداند، دوباره برپا و رابطه بین ایالات متحده و اروپا را تضعیف کند. چین اما ایالات متحده را عاملی میداند که سعی دارد سر بر آوردن این کشور به عنوان یک قدرت جهانی را مهار کند، لذا به دنبال آن است که هم در تقابل با ایالات متحده برتری خود در آسیا را تثبیت کند و هم نظم بینالملل را به گونهای تعدیل نماید که هر چه بیشتر در خدمت منافع و اهداف کشور چین باشد. ایالات متحده برای موفقیت در این عرصه رقابت به یک اقتصاد پویا و مولد نیاز دارد تا بتواند همچنان از نظم بینالمللی که موفقیت ما و نیز دیگران را در پی داشته است، محافظت کرده و آن را به درستی تعدیل نماید و در این راستا باید با همپیمانان و دوستان خود ائتلاف داشته باشد.
رقابت راهبردی مورد اشاره روی صحنه جهانی در حال اجراست، ولی این رقابت در خاورمیانه یک تئاتر منطقهای با اهمیت به حساب میآید. با توجه به موقعیت جغرافیایی راهبردی و منابع انرژی بسیار گستردهای که روسیه و چین در اختیار دارند، این رقابت برای هردو از اهمیت بسزایی برخوردار است. درک صحیح اهداف روسیه و چین در منطقه و اینکه چگونه برای دستیابی به این اهدف تلاش میکنند، میتواند به تصمیمگیری ایالات متحده در خصوص نحوه برخورد با حضور این دو در خاورمیانه و گزینههای سیاستی پیشِ روی آن کمک کند.
روسیه در خاورمیانه
روسیه در سال 2015 با مداخله در جنگ داخلی سوریه، اعزام نیروی نظامی به مناطقی که از نگاه مسکو بیرون از «خارج نزدیک» به حساب میآید، برای اولینبار پس از سقوط شوروی سابق، بار دیگر به خاورمیانه برگشت. روسیه حضور در خاورمیانه را راهی برای معرفی دوباره خود به عنوان یک قدرت بزرگ در عرصه جهانی در برههای از زمان میبیند که نفوذ ایالات متحده در منطقه به نظر رو به افول گذاشته است. همانند برنامههای پکن، راهبرد خاورمیانه مسکو به حفظ روابط حسنه با همه کشورهای منطقه و کسب حداکثری فرصتها در منطقه با حداقل تعهدات یا خسارات بالقوه برای خود متکی است.
دیپلماسی و اقتصاد
روسیه پیش از اعزام نیروی نظامی به سوریه در حال افزایش مداخلات خود در منطقه خاورمیانه بود. در منطقهای که روابط فردی اهمیت فراوانی دارد، رییسجمهور ولادیمیر پوتین وقت زیادی را صرف دیدار از کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله اسراییل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن، قطر، ترکیه و ایران کرده است. روسیه با تأکید روی باور خود به حق حاکمیت دولتها و نیز مخالفت با هرگونه مداخله بیرونی و شورشهای مردمی داخلی، کار خود را در منطقه پیش میبرد. مسکو همچنین عمیقا نگران پتانسیل گسترش افراطگرایی اسلامی و تروریسم به داخل خاک روسیه و کشورهای همسایه آن است. بر اساس دیدگاه مسکو، رخدادهای بهار عربی و نیز مداخلات ایالات متحده در عراق و لیبی بهطور قابل توجهی منطقه را دچار بیثباتی کرده است.
روسیه خود را در نقشی در تقابل با ایالات متحده و به مثابه یک شریک قابل اطمینان برای منطقه معرفی میکند که در مورد حقوق بشر یا آزادی اجتماعی داد سخن نمیدهد، بلکه با تجارت، سرمایهگذاری و دیپلماسی انرژی به کشورها کمک میکند. این کشور و خاورمیانه در کنار هم بیش از 60 درصد ذخایر تأیید شده نفت و گاز دنیا را در اختیار دارند و 50 درصد نفت دنیا و تقریبا 40 درصد گاز طبیعی آن را تولید میکنند. هنگامی که روسیه و کشورهای خاورمیانه در کنار هم تصمیم بگیرند منافع خاصی را دنبال کنند، این کار پیامدهای چشمگیری برای بازارهای نفت و گاز دنیا در پی خواهد داشت. روسیه و عربستان سعودی از محرکان اصلی طرح سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) به اضافه 1 بودند که به شکل کاملا تأثیرگذاری یک حد پایین برای قیمت نفت تعیین کردند.
روسیه نهتنها یک صادرکننده عمده نفت و گاز محسوب میشود، بلکه مقادیر قابل توجهی فناوری هستهای نیز به خاورمیانه صادر میکند و قراردادهایی برای ساخت نیروگاههای هستهای در ایران، اردن و مصر بسته است و با عربستان سعودی که طرح جاه طلبانه ساخت 16 رآکتور تا سال 2032 را در سر دارد هم در حال گفتوگو برای انعقاد قراردادی از این دست است.
دیپلماسی انرژی روسیه این کشور را قادر ساخته تا از یک دوران پرچالش در سالهای اخیر عبور کند، اما چشمانداز درازمدتتر مسکو چندان امید بخش نشان نمیدهد. همکاری با کشورهای عضو اوپک برای افزایش قیمت نفت، به روسیه کمک کرده است تا خسارات اقتصادی ناشی از تحریمهای غربی را جبران کند. این کشور همچنین از کشورهای خاورمیانه برای خود کسب درآمد کرده است؛ در مقابل کشورهای خاورمیانه از مقداری از درآمد این کشور برای خریدهای بزرگ تسلیحات روسی و نیز سرمایهگذاری در این کشور از طریق ابزارهایی مثل صندوق سرمایهگذاری مستقیم روسی استفاده کردهاند. در آینده، وابستگی شدید روسیه و کشورهای خاورمیانه به درآمدهای حوزه نفت و گاز با طیفی از دگرگونیها در بازار انرژی به چالش کشیده خواهد شد که از جمله این تحولات در بازار انرژی میتوان به سیاستهای تهاجمی تغییر اقلیم با هدف توقف استفاده از سوختهای فسیلی اشاره کرد.
فعالیت نظامی و فروش تسلیحات
فروش تسلیحات نیز یکی از مولفههای اصلی مداخله روسیه در خاورمیانه به حساب میآید. پنجاه درصد از فروش تسلیحات روسیه به خاورمیانه اختصاص دارد که این مقدار در سال 2015 در حد 36 درصد بوده است. مداخله نظامی روسیه در کشور سوریه نه تنها مسکو را قادر ساخت طیف وسیعی از تسلیحات و سیستمهای تحویل خود را به صورت میدانی آزمایش کند، بلکه تبلیغات بسیار روشنی هم برای تجهیزات روسی به حساب میآمد. با آنکه در منطقه خاورمیانه تجهیزات نظامی ایالات متحده را حایز استاندارد طلایی میدانند، کشورهای منطقه اغلب از شرایط سیاست خارجی ضمیمه شده به قراردادهای فروش تسلیحات امریکایی و کندی فرآیند فروش این نوع تسلیحات که شامل شرط حفظ برتری کیفی اسراییل به لحاظ نظامی است، خسته هستند. در نتیجه سردمداران کشورهای خاورمیانه روسیه را به مثابه یک منبع جایگزین بسیار با دوام برای تهیه تسلیحات خود میدانند. در سال 2014 مصر یک قرارداد 3.5 میلیارد دلاری با روسیه امضا کرد و عراق به لحاظ بزرگی پس از هندوستان به دومین کشور واردکننده تسلیحات روسی تبدیل شد. روسیه همچنین قراردادهایی با امارات متحده عربی امضا کرده است و گفته میشود عربستان سعودی و قطر هر دو برای خرید سامانه ضدهوایی اس400 در حال مذاکره با مسکو هستند. روسیه به خاطر توانمندی برای گفتوگو و کار کردن با هر کشوری در منطقه به خود میبالد، اما با توجه به پیچیدگی چشمانداز مربوطه، حفظ رویکرد داد و ستدی برای روابط در منطقه روزبهروز چالشبرانگیزتر میشود. همکاری دیپلماتیک و نظامی روسیه با ایران این کشور را با چالشها و تناقضاتی روبهرو میکند، چرا که اسراییل و بیشتر کشورهای عرب منطقه تهران را تهدید اصلی برای منطقه میدانند. در حالی که سوریه چنانکه رییسجمهور سابق باراک اوباما و دیگران پیشبینی میکردند برای روسیه به باتلاق تبدیل نشد، مداخله نظامی روسیه در آنجا وارد سال چهارم خود شده و هیچ راهحل دیپلماتیکی برای این درگیری به چشم نمیخورد. روسیه برای حفظ اسد در قدرت با ایران همدست شده، از پایگاههای دریایی و هوایی این کشور در لاذقیه و طرطوس محافظت و توسعه قدرت آن در حوزه دریای مدیترانه و خاورمیانه را تضمین میکند، اما ایران دارد اسد را ترغیب میکند در مقابل امتیاز دادنها مقاومت کند، موضعی که در تقابل با موضع مسکو است.
در سالهای اخیر، رابطه بین روسیه و اسراییل بسیار نزدیکتر شده است که میتوان به عنوان نشانه این نزدیکی به موافقت روسیه با حملات هوایی اسراییل به مواضع حزبالله در بیش از یک مورد اشاره کرد. روسیه همزمان با ایران و حزبالله روی زمین همکاری میکند و سامانه ضدهوایی پیشرفته اس300 را در اختیار ایران و سوریه گذاشته است، اقداماتی که اصلا به مذاق اسراییل خوش نمیآیند. در رابطه با یمن، روسیه در تقابل با ایران طرف کشورهای حوزه خلیج فارس را گرفته است، به این صورت که از موضع شورای همکاری خلیج فارس حمایت کرده و خواهان حل و فصل مشکل از طریق گفتوگو است. روسیه همچنین در رویکرد خود به لیبی بهشدت با دولتهای عربی منطقه همسو است. این کشور از ژنرال خلیفه حفتر که یک رهبر شبه نظامی سکولار و دلال قدرتِ مورد حمایت مصر، عربستان سعودی و امارات متحده است، حمایت میکند. در حالی که روسیه سعی میکند با اکثر کشورهای منطقه همکاری کند، رویکرد این کشور شدیدا معاملاتی است و به همین خاطر ممکن است میزان اعتماد رهبران کشورهای خاورمیانه برای سرمایهگذاری روی این روابط کم شود.
در حالی که روسیه به خاطر اقداماتش در اوکراین، حمله به اشخاص در خارج از خاک این کشور و دخالت در انتخابات در ایالات متحده و اروپا خود را بهشدت در اروپا تحت فشار میبیند، خاورمیانه برای این کشور منطقهای است که در آن میتواند نشان دهد که همچنان یک قدرت بزرگ است. با آنکه دخالت روسیه در سوریه را میتوان دستکم در این اواخر تا حدودی موفقیتآمیز تعبیر کرد، به نظر نمیرسد این کشور توان اقتصادی یا اشتیاق لازم را برای انجام عملیات اعزام نیروی نظامی، که روسیه را قادر به اتخاذ رویکردی فراگیرتر و درازمدت در منطقه میکند، داشته باشد.
چین در خاورمیانه
خارج از منطقه آسیا،اقیانوسیه، احتمالا برای چین منطقه خاورمیانه مهمترین بخش دنیا به حساب میآید. به خاطر قدرت اقتصادی چشمگیر چین، کشورهای خاورمیانه هم به نوبه خود احتمالا پکن را مهمترین پایتخت دنیا بعد از واشنگتن میدانند. به واسطه اتصال به دریای مدیترانه و اروپا از طریق کانال سوئز، خاورمیانه برای چین یک موقعیت فوقالعاده راهبردی محسوب میشود که منبعی حیاتی برای انرژیهای بسیار ضروری و منطقهای برای توسعه روابط اقتصادی آن است.
چین در پی آن است که خاورمیانه موقعیت این کشور به عنوان یک قدرت نوظهور را بپذیرد و روابط رو به رشد خود با کشورهای منطقه را فرصتی برای ایجاد توازن با نفوذ ایالات متحده می داند. چین تحت تأثیر نیاز خود برای دسترسی قابل اعتماد به منابع انرژی منطقه جهت تأمین سوخت مورد نیاز برای رشد خود در داخل، به نظر دنبال راهبردی در خاورمیانه است که بر حفظ روابط مثبت با همه کشورهای منطقه و پرهیز از گرفتار شدن در دام درگیریهای مختلف منطقه مبتنی است. به هر حال، از آنجا که حضور اقتصادی چین مستلزم مداخله روزافزون سیاسی در منطقه است، این وضعیت، احتمالا رفته رفته دشوارتر خواهد شد. پکن که با روشهای حکومتی خودکامه در کشورهای منطقه هیچ مشکلی ندارد، روی سیاست عدم دخالت در امور دیگر کشورها تأکید میکند و برای مشارکت و کمک توسعهای خود شرط نمیگذارد.
سرمایهگذاری در حوزه انرژی و اقتصادی
موتور محرکه حضور روز افزون چین در منطقه خاورمیانه، نیاز پیوسته این کشور به انرژی و دسترسی به بازارهای اقتصادی در اقصی نقاط دنیا است. چین نیمی از نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه و شمال آفریقا وارد میکند و یکی از مصرفکنندگان عمده نفت ایران و عربستان سعودی به حساب میآید. طبق پیشبینی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، انتظار میرود واردات چین از منطقه تا سال 2035 دو برابر شود.
در پی اجرای طرح ابتکار کمربند و جاده در سال 2013، رابطه اقتصادی چین با خاورمیانه وارد مرحله جدیتر شد. در سومین نشست عمومی در هجدهمین کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، پکن خاورمیانه را منطقه «همسایه» معرفی کرد، که بیانگر آن است که خاورمیانه در حال حاضر از اولویتهای بالا در حیطه ژئواستراتژیک چین به حساب میآید. بخش اعظم تجارت و سرمایهگذاری چین در این منطقه شامل کشورهای حوزه خلیج فارس، با تمرکز روی انرژی، ساخت زیرساختها، سرمایهگذاری در برق هستهای، منابع انرژی نوین، کشاورزی تأمین مالی میشود. روابط پکن با عربستان سعودی و ایران از اهمیت خاصی برخوردار است، اگر چه حفظ روابط سازنده با هر دوی این کشورها که دشمنان قسم خورده هم هستند، احتمالا بهطور فزایندهای چالشبرانگیز خواهد شد. ایران یک نقطه مرکزی در طرح کمربند و جاده چین در خاورمیانه است، که تعداد فزاینده کارخانههای چینی و پروژههای ریلی، راهسازی و بندری در آنجا شاهدی بر این ادعا هستند. مصر، اسراییل و اردن کشورهای حایز اهمیتی در طرح کمربند و جاده به حساب میآیند. اکثر کالاهای چینی برای رسیدن به اروپا از مسیر کانال سوئز عبور میکنند و پکن بهطور فعال در حال گسترش حیطه همکاری در اطراف این کانال است. اردن در سال 2015 با امضای قراردادهایی با چین به ارزش 7 میلیارد دلار به بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی پیوست. در صورت بهبود وضعیت امنیتی در کشور سوریه، ممکن است اردن به نقطه اقدامی برای سرمایهگذاری آتی چین در این کشور تبدیل شود.
در نهایت، اسراییل به دنبال یک پروژه راهآهن سریعالسیر با مشارکت چین است که تلآویو در بخش مدیترانهای را به ایالات در دریای سرخ متصل خواهد کرد. کشورهای خاورمیانه از سرمایهگذاری چین استقبال میکنند، اما با گذشت پنج سال از آغاز طرح کمربند و جاده، برخی نشانههای نگرانکننده در حال نمایان شدن هستند. منتقدان با انعکاس دغدغههایی که در آسیا به گوش میرسد، اشاره میکنند که پروژههای طرح کمربند و جاده اغلب به نظر میرسد که بیش از آنکه به نفع کشور میزبان باشند، در خدمت منافع چین هستند. شرکای چین و ناظران بیرونی علاوه بر درخواست از این کشور برای به کار گرفتن نیروهای کار محلی به جای کارگران چینی، همچنین پرسشهایی در مورد پایایی بدهی، تأثیرات زیست محیطی، فساد و انگیزههای کلی چین مطرح میکنند. لحن خاموش رییسجمهور شی جین پینگ در مجمع اخیر طرح کمربند و جاده در پکن نشانهای برای پذیرش این دغدغهها و پتانسیل آنها در تضعیف روایت چینی بود.
دیپلماسی و فعالیت نظامی
با آنکه پکن بهطور فزایندهای از اینکه در دنیا به مثابه یک قدرت جهانی شناخته شود استقبال میکند و روابط با کشورهای منطقه را در تقابل با نفوذ ایالات متحده میبیند، اما تلاشهای دیپلماتیک و نظامی چین در خاورمیانه عمدتا در خدمت اهداف اقتصادی این کشور هستند. چین اصل عدم دخالت خود در امور داخلی سایر کشورها را در دیپلماسی خاورمیانهای خود مورد تأکید قرار میدهد. این کشور با رعایت احتیاط در خصوص گرفتار نشدن در درگیریهای فراوان منطقه، به دنبال آن است که با همه طرح دوستی ریخته و با هیچ کشوری دشمنی نداشته باشد. نمونه بارز این سیاست روابط قابل توجه این کشور با ایران و عربستان سعودی است. توانایی چین در دور ماندن از درگیریهای منطقه و همزمان توسعه مشارکت اقتصادی خود در آنجا برگرفته از سواری مجانی گرفتن از اقدامات ایالات متحده برای تضمین امنیت در منطقه است. چین علاوه بر نیاز به منابع انرژی منطقه و استقبال از اینکه در خاورمیانه آن را یک قدرت نوظهور بدانند، همچنین به دنبال تضمین امنیت خود هم در داخل کشور و هم در اطراف این کشور است. اویغورها، جمعیت اقلیت مسلمانی که عمدتا در منطقه غربیشین جیانگ سکونت دارند، یک دغدغه ویژه داخلی برای پکن هستند. پکن از گسترش ایدئولوژی افراطی اسلامی هراس دارد و گزارشهای مربوط به پیوستن اویغورهای چینی به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در عراق و سوریه را با نگرانی کنترل میکند. دیپلماتهای چینی برای حصول اطمینان از اینکه کشورهای منطقه از رفتار چین با جمعیت اویغورها در سالهای اخیر و تأسیس آنچه اکنون اردوگاهها عظیم بازداشت در شینجیانگ است، آشکارا انتقاد نکنند، سخت کار کردهاند. چین از این میترسد که تبلیغات موجب شعلهور شدن آتش خشم یک جمعیت معترض شود و شاید حتی موجبات جلب پشتیبانی مادی ایغورهای مسلمان در خاورمیانه را هم فراهم کنند؛ اقدامات این کشور تا به امروز عمدتا با توفیق همراه بوده است.
با آنکه چین یک وزنه اقتصادی سنگین در خاورمیانه به حساب میآید، حضور نظامی آن در منطقه مزبور بهطور قابل ملاحظهای کمرنگتر است.
چین در سال 2017 یک پایگاه نظامی کوچک در جیبوتی احداث کرد، کشوری که به لحاظ راهبردی در شاخ آفریقا، یک خط مهم کشتیرانی بینالمللی، واقع شده است. چین برای مشارکت در عملیاتهای چندجانبه ضددزدی دریایی در سال 2008 در خلیج عدن سه ناو به منطقه اعزام کرد و همچنان در عملیاتهای ضددزدی دریایی مشارکت دارد. پکن در قالب عملیات سازمان ملل در سال 2012 در سودان، 700 نیروی حافظ صلح به این کشور اعزام کرد. به هر حال، با وجود ابراز نگرانی در خصوص تروریسم و تأکید بر اقدامات ضد تروریسم به عنوان یک حوزه بالقوه برای همکاری با ایالات متحده، چین در مقابل درخواستها برای پیوستن به ائتلاف ضد دولت اسلامی (داعش)، حتی فقط برای حمایت مالی، مقاومت کرد و زیر بار نرفت.
اینکه چین حضور نظامی خود در منطقه را به شکل چشمگیری افزایش دهد چندان محتمل نیست، اما عواید اقتصادی رو بیش از 550 هزار چینی هماکنون در خاورمیانه زندگی و کار میکنند چین در چندین موقعیت مختلف طی چند سال اخیر شهروندان خود را از کشورهای خاورمیانه خارج کرده است .اگر چه این اقدامات توسط وزرای دولت مدنی چین سازماندهی شده بودند. وقتی شرایط امنیتی در سال 2011 در لیبی وخیم شد واحدهای دریایی و هوایی ارتش آزادی بخش خلق چین که بر حسب اتفاق در منطقه بودند، نقش محدودی، در تخلیه 35000 شهروند چینی ایفا کردند. جالب توجه اینکه ارتش آزادی بخش خلق چین در تخلیه تقریبا 600 شهروند چینی و 300 شهروند خارجی از یمن در سال 2015 نقشی اساسی ایفا کرد. اصولا راهبرد چین در خاورمیانه متأثر از منافع اقتصادی این کشور است. چین در حال توسعه تعامل تجاری خود با کشورهای منطقه است، اما به نظر نمیرسد علاقهای به تعمیق چشمگیر فعالیتهای دیپلماتیک یا امنیتی خود در این منطقه داشته باشد. این کشور هم مثل روسیه به تعامل خود با همه کشورهای منطقه، حتی با وجود چالشبرانگیزتر شدن شرایط به خاطر دورنمای پیچیده منطقه، ادامه میدهد، اما احتمالا در مقابل کشیده شدن بیشتر به درگیریهای سیاسی و نظامی فراوان در منطقه مقاومت خواهد کرد. منبع: موسسه رند
برش
چین و روسیه هردو در سالهای اخیر مداخلات خود در خاورمیانه را افزایش دادهاند. این مداخلات ابعاد متعددی دارد از جمله تجارت و سرمایهگذاری، بخش انرژی، همکاری نظامی و فعالیت دیپلماتیک. حضور چین در خاورمیانه در ده سال گذشته به شکل چشمگیری گسترش پیدا کرده و روسیه در سال 2015، با پیاده کردن نیروی نظامی در سوریه برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد، با شدت و حدت تمام دوباره به منطقه بازگشته است. دخالت فزاینده روسیه و چین در منطقه تأکیدی است بر اینکه ایالات متحده در عصر جدیدی از رقابت راهبردی قرار دارد. این رقابت نه تنها در اروپا و آسیا بلکه در آفریقا، امریکای لاتین و خاورمیانه جریان دارد و در زمانی در حال رخ دادن است که بسیاری از امریکاییها به شکل قابل درکی از نقش ایالات متحده به عنوان رهبر و پلیس جهانی خسته شده اند
برش
برای برتری یافتن در این رقابت، روسیه در تلاش است تا نظم جهانی تحت هدایت ایالات متحده و دموکراسیهای غربی را مختل نموده و آنچه گستره نفوذ به حقِ خود در کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی میداند، دوباره برپا و رابطه بین ایالات متحده و اروپا را تضعیف کند. چین اما ایالات متحده را عاملی میداند که سعی دارد سر بر آوردن این کشور به عنوان یک قدرت جهانی را مهار کند، لذا به دنبال آن است که هم در تقابل با ایالات متحده برتری خود در آسیا را تثبیت کند و هم نظم بینالملل را به گونهای تعدیل نماید که هر چه بیشتر در خدمت منافع و اهداف کشور چین باشد. ایالات متحده برای موفقیت در این عرصه رقابت به یک اقتصاد پویا و مولد نیاز دارد تا بتواند همچنان از نظم بینالمللی که موفقیت ما و نیز دیگران را در پی داشته است، محافظت کرده و آن را به درستی تعدیل نماید و در این راستا باید با همپیمانان و دوستان خود ائتلاف داشته باشد