تاثیر ژئوپلیتیک انرژی بر پیدایی گروههای شبهنظامی
مریم وریج کاظمی|
پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک، مرکز بینالمللی مطالعات صلح|
تاریخ نیجریه از زمان استقرار دولت دستنشانده در سال 1914 میلادی توسط بریتانیا و پس از استقلال مملو از ستیزه جویی گروههای نظامی بودهکه تهدیدکننده اصلیمنافع ملی نیجریه و مردم آن بوده است. از زمان جنگ داخلی در سالهای 1970میلادی، ناامنی و بیثباتی آشکار در قالب جنگطلبی، شورش، آدم ربایی، گروگانگیری، خرابکاری خطوط ترانزیت لوله نفت-گاز، بحرانهای قومی – مذهبی، درگیریهای اجتماعی، خشونتهای فرقهای، افراطگرایی اسلامی، خواستههای جداییطلبانه، بمبگذاری انتحاری توسط کودکان دختر و پسر و غیره، خود را بزرگترین تهدید برای امنیت ملی کشور نیجریه معرفی کردهاند.
از سوی دیگر کشف نفت در مقادیر قابل توجه برای اولینبار در سال 1956 میلادی، در دلتای نیجر بُعد جدیدی از مشکلات را برای نیجریه به وجود آورد. تخریب تدریجی محیط زیست و آلودگیهای صنعتی و همچنین کنترل بر منابع کشف شده که هر قبیلهای خود را مالک آن میدانست مردم را از اعتراضات مسالمتآمیز به سوی کمک گرفتن از شورشیان که تا آن زمان مجالی برای عرض اندام نداشتند ارجاع داد. بیشک از دهه 1990 میلادی پیوند بین خشونت و منابع نفتی یکی از ویژگیهای بارز محیط امنیتی نیجریه تا به امروز است. عدم تعادل در تخصیص بودجههای نفتی با تقسیمات قومی-قبیلهای توانست درگیریهای داخلی را شدت بخشد و چالشی سخت را برای ارتش نیجریه به خصوص نیروی دریایی آن کشور به وجود آورد.تجربه تاریخی در آفریقا نشان داده که دولتی که دستگاه نظامی قدرتمندی در اختیار داشته باشد به ندرت مورد چالش و تهدید قرار میگیرد اما دولت نیجریه رغبتی به ایستادن در برابر شورش مردم نشان نداد و کم کم شدت تهدیدات در ابعاد اجتماعی –اقتصادی، سیاسی، استراتژیک باعث شکلگیری گروههای شبه نظامی از جمله انتقام جویان دلتا، هردسمن و از همه مهمتر بوکوحرام (BOKOHARAM) در نیجریه شد که اقتدار دولت مرکزی را به چالش کشیدهاند.
بوکو حرام از لحاظ تاکتیکی بسیار خشنتر و مخربتر از سایر شبه نظامیان شورشی عمل مینماید.
بوکو حرام به شکل شورشیهای توصیف شدهاند که دارای هیچ دفتر مرکزی، مکان شناختهشدهای برای تجارت، رهبری یا مرجع مرکزی نیستند از اینرو غیرمتمرکز عمل مینمایند. این گروه با هدف تغییر اهداف مورد نظر حکومت مرکزی به شکل شرارت آمیز، با مصونیت از مجازات در حال فعالیت بوده و در مسیر، خون، مرگ، گرسنگی و نابودی قرار گرفتهاند.از بوکوحرام به عنوان یکی از بازوهای اختاپوس افراطگرایی در جهان یاد میشود.
بسیاری از محققان در حوزه مطالعاتی آفریقا این پدیده را مظهر شرارتهای مذهبی ساخته شده از تلقین بنیادگرایانه میدانند که پیشینهاش به دوره قیام میتاتسین در دهه1980 میلادی در کانو نیجریه همچنین تحت تاثیر قرار گرفتن آرمان جهادی گروه القاعده و انشعابات آن، طالبان افغانستان، الشباب سومالی و حتی گروه منحل شده داعش میدانند.
بی شک ظهور این گروه فقط در رادیکالیسم ایدئولوژیک اسلامی یافت نمیشود بلکه به شکست دولت در نیجریه میرسد. بنابراین، مبارزات دلتا نیجر و شورش بوکوحرام، تجلی از انحطاط فراگیر در ناحیه بالایی رهبری در نیجریه است، همانطور که در فسادهای بیحد و حصر، ناکارآمدی فراگیر دولت و مصونیت عمومی مشهود است.
اما در لایههای زیرین و نه چندان آشکار چنین خشونتهای سازمان یافتههای میتوان ماهیت ژئوپلیتیک انرژی و ردپای کمپانی بزرگ نفتی را رصد کرد که عملا در پیدایش و تداوم نیروهای شورشی از جمله بوکوحرام نقش برجستهای داشته و دارند.منطقه دلتای نیجر که مرکز منابع نفت و گاز فراوان در نیجریه است، از حاشیه نشینی، تخریب محیط زیست، ناامیدی جوانان و تبعیض شدید اجتماعی رنج میبرد. این منطقه از نظر فرهنگی و زیست محیطی بسیار متنوع در یک کشور ناهمگن قرار دارد که دارای بیش از 350 گروه قومی است که در 9 ایالت اابیا، آکوا ابوم، بیلزا، کراس ریور، دلتا، ادو، ایمو، اوندو و رودخانه ها؛ زندگی میکنندکه مجموعا دلتا نیجر را تشکیل میدهند.
با کشف نفت در طول 50 سال گذشته که بخش انرژی نفت و گاز رادر نیجریه فعال کرده است، اعتراضات در منطقه بسیار شدید وتشدید شده بهطوریکه با رسیدن سالانه درآمد نفتی نیجریه به 40 میلیارد دلار به عنوان منبع اصلی درآمد این کشور سالها قبل از سقوط قیمتهای بازار بینالمللی از سال 2015میلادی، شکلی ازناعدالتی اجتماعی -اقتصادی را تشویق کرده که سرمایه داری کلان به جای پشتیبانی از توسعه اقتصادی گسترده برای کشور و به ویژه برای منطقه تولید نفت که همان دلتا نیجر است، فساد را ترویج میکند. طبق بررسیها تنها 13درصد از درآمد نفت به منطقه مورد نظر اختصاص داده شده که به نسبت جمعیت و اقلیتهای قومی-مذهبی رقم ناچیزی است. شایان ذکر است که اکثر 170 میلیون جمعیت این کشور (تخمین زده شده توسط سازمان ملل 2016) زیر خط فقر زندگی میکنند.
از سوی دیگر این منطقه به عنوان تولیدکننده روغن نخل (به دنبال آن نفت خام) و همچنین منبع اصلی صید ماهی و کالاهای کشاورزی شناخته شده که از منابع ارزی کشور محسوب میشوند، اما با فعالیت کمپانیهای بینالمللی نفت و گاز در استخراج انرژی خسارات اکولوژی قابل ملاحظهای به منابع آبی به خصوص بخش شیلات وارد شده و اعتراضات مردمی را تشدید میکند.طبق بررسیهای دیده بان حقوق بشرکمپانیهای نفتی، منطقه را به سوی آشوب و هرج و مرج کشاندهاند و اوضاع زندگی مردم را وخیمتر کردهاند. نشت نفت و انتشار گازهای متصاعد شده از شعلهور شدن میعانات نفتی جدیترین تخلفات را متوجه این شرکتها میکند که علاوه برآن دو شرکت شل و شورون به حمایت از دولت نظامی نیجریه در سرکوب اعتراضات مردمی در دادگاههای امریکایی محکوم شدند اما نتیجه به نفع این دو شرکت حاصل شد. سابقه سوءاستفادههای زیست محیطی، سوءمدیریت دولت از درآمدهای نفتی، اتهامات مربوط به اعمال خشونتآمیز و بیتوجهی کلی به منطقه، بهطور جمعی در اتحاد تعداد زیادی از ساکنان دلتا نیجر علیه هر دو شرکت نفتی نقش داشته است.
با این تفاسیر چالشهای زیست محیطی همراه با نژادپرستی محیطی که از سوی کمپانی بزرگ نفتی به وجود آمده، ابزار مناسبی به دست بنیادگرایان افراطی بوکوحرام به جهت طرفداری و گاها رهبری مردمان ناراضی و گرسنه می دهد که بتوانند وجهه قانونی به اقدامات خود دهند و اجرای عدالت بین تمامی گروههای قبیلهای بر اساس شریعت اسلامی را تنها راه برونرفت کشور از وضعیت انحطاط بدانند که صد البته این روند میتواند مورد تایید کمپانی نفتی نیز باشد چراکه یک جنگ تمام عیار بر اساس تفکرات ایدئولوژیک میتواند تولد نظم نوین جهانی که یکی از ستونهای نظام سرمایهداری به همراه صنعتی شدن و کاهش نقش دین است را تسهیل نماید. تجربههای تاریخی طی سالهای گذشته نشان داده که مناطق نفت خیز با آشوب و درگیری آسیب پذیر میشوند تا چرخ کشورهای صنعتی بتواند به حرکتش ادامه دهد، بدینترتیب بعید به نظر میرسد طی سالهای آتی نیجریه و کشورهای پیرامونیاش بتوانند گام موثر در برقراری ثبات و امنیت ملی کشورهای شان بردارند و این مناطق کماکان جولانگاه گروههای افراطی و بنیادگرا با عقاید متفاوت خواهد بود.