از مگامال تا آمازون

۱۳۹۸/۱۰/۱۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۱۰۱۵
از مگامال تا آمازون

احسان عزیزی|  پژوهشگر علوم اجتماعی|

رسانه و اینترنت در خدمت تولید و مصرف هرچه بیشتر کالاها شکل گرفته‌اند، نه در جهت ارتقای وجه معنوی، فکری و انسانی شهروندان.‌

«نمایش، رویای شومِ جامعه مدرنِ زنجیری است که نهایتا بیانگرِ چیزی جز میل خوابیدنش نیست.‌ نمایش نگهبان این خواب است.» گی دوبور، جامعه نمایش

اگر انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی را دو رویداد مهم جهان مدرن پس از آغاز دوره روشنگری بدانیم، سومین رویداد مهم جهان انسانی را می‌توان انقلاب الکترونیکی و دیجیتالی دانست.‌ برای اثبات میزان وسعت، گستردگی و تأثیر و اهمیت انقلاب دیجیتال نیاز چندانی به منابع و شواهد تاریخی نیست، بلکه حتی هم‌اکنون خواندن این متن توسط شما به واسطه انقلاب دیجیتال در چند دهه اخیر است.‌ میزان وسعت و تاثیرگذاری تحولات دیجیتال بر زندگی بشر چندان است که می‌توان زندگی بشر را به پیش و پس از وجود کامپیوتر و اینترنت تقسیم‌بندی کرد.‌ امروزه از لحظه‌ای که سر از بالین برمی‌داریم تا شب که به خواب برگردیم نه تنها ساعت‌ها به صفحات دیجیتال تلفن‌های همراه‌مان، تلویزیون‌ها و ماهواره‌ها خیره می‌شویم، بلکه بسیاری از امور روزمره و کاری‌مان به واسطه وجود ابزارهای ارتباطی و تکنولوژی‌های دیجیتال پیش می‌روند و این امر یک وابستگی ضروری را برای استفاده از ابزارهای دیجیتال برای‌مان ایجاد کرده است.‌ برای مثال استفاده از کارت‌های اعتباری این روزها بیشتر از پول نقد کاغذی رایج است و حتی یک میوه‌فروش ساده هم بدون داشتن ابزار استفاده از کارت اعتباری کسب و کارش دچار اختلال می‌شود و شاید بسیاری از مشتری‌های خود را از دست بدهد.‌ اما مساله به اینجا ختم نمی‌شود.‌

استفاده از ابزارهای الکترونیکی و دیجیتال از حیث گستردگی و نفوذشان در بطن امور اقتصادی، مردم جهان را ناگزیر به استفاده از آنها کرده است.‌ امروزه بانک‌ها، ادارات و موسسات دولتی، صنعتی، تولیدی و تقریبا تمامی نهادهای اجتماعی را نمی‌توان بدون وجود ابزارهای الکترونیکی و دیجیتالی متصور شد.‌ اما استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌های دیجیتال، کامپیوتر، موبایل و اینترنت امروزه دیگر صرفا جنبه ضرورت کارکردی در اقتصاد، سیاست و پیشبرد اهداف دولت‌ها، سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را ندارند، بلکه بخش اعظمی از کارکردهای‌شان وجه مصرفی و سرگرم‌کننده و تسهیل‌کننده ارتباطات گروهی و بین‌فردی دارند.‌ در حقیقت از زمانی که انحصار استفاده از ابزارهای الکترونیکی و دیجیتالی از دست دولت‌ها و حاکمیت‌ها خارج شد، حالا باید کارکردها و انگیزه‌های استفاده از آنها نیز تغییر می‌کرد یا ایجاد می‌شد.‌

در این مرحله از توسعه تکنولوژی ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، تلفن همراه و اینترنت جنبه‌ای مصرفی و سرگرم‌کننده پیدا کردند و در جهت برآورده‌سازی چنین کارکردی ماهیت شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت، آن هم در جهان سرمایه‌دارانه‌ای که کالاها، تولید انبوه و انباشت هرچه بیشتر محور بازار و اقتصاد است.‌ اقتصادی که در یک «این‌همانی» یا پیوند و قرابت نحس با سیاست هردو در کنار یک‌دیگر زیربنای سازنده زندگی بشر شده‌اند.‌ اقتصاد یا به زعم مارکس شیوه تولید در تعامل با سیاست تمامی جنبه‌های زندگی انسان معاصر را تحت تأثیر قرار داده است.‌ مقیاس این ساختار محدود به دولت‌ ملت، کشورها و حتی مناطق جغرافیایی و سیاسی خاصی نیست، بلکه در سطح جهانی است، به عبارتی سرمایه‌داری بازاری برای تولید و مصرف کالا در مقیاس کره خاکی خلق کرده است.‌ بنیان‌های مفاهیمی چون «جهانی‌سازی» یا «جهانی‌شدن» به مثابه پروژه یا یک روند طبیعی را باید در دل مناسبات اقتصادی نظام سرمایه‌داری جست‌وجو کرد.‌

لویی آلتوسر فیلسوف نئومارکسیست ساختارگرای فرانسوی معتقد است که ساختارها دارای عمق هستی‌شناختی‌اند، به این معنا که ساختارها مشاهده ناپذیر، نرم و نامرئی‌اند.‌ ساختارهای پنهان و مسلط بر جامعه کنش‌های افراد را شکل می‌دهند و «ایدئولوژی‌های» منتشر شده از جانب نظام‌های اقتصادی و سیاسی‌اند که زندگی، تعامل و کنش‌های افراد جامعه را شکل می‌دهند.‌ طبق نظر آلتوسر افراد و کنشگران، عروسک‌های خیمه شب‌بازی بیش نیستند؛ ساختارها رشته نخ‌های نامرئی هستند که عروسک‌ها را به حرکت درمی‌آورد، اما خود نخ نامرئی است.‌ در نهایت آنچه اصالت دارد نه فرد و کنش‌های آن (که خالی از جنبه ارادی، خلاقانه و عاملانه است) بلکه جامعه و ساختارهای کلان اقتصادی و سیاسی است که اصالت دارد.‌ اگر تکنولوژی‌های دیجیتالی مدرن فراگیر را که امروزه بسیاری از مردم در سراسر جهان از آنها استفاده می‌کنند از منظر نظریه آلتوسر مورد بررسی و تأمل قرار دهیم، نه تنها بسیاری از جنبه‌های پنهان کارکرد تلویزیون‌ها، ماهواره‌ها، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی روشن خواهد شد که ماهیت پیدایش و ظهور بسیاری از رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، اپلیکیشن‌ها و وب‌سایت‌ها نیز روشن خواهد شد.‌

ایدئولوژی به شکلی آرام و بی‌آنکه از وجودش مطلع شویم به رفتارها، کردارها و خط  مشی زندگی ما شکل می‌دهد.‌ در این میان رسانه‌ها، اینترنت و کارکردها و ابزارهای گسترده و متفاوتش به عنوان جدیدترین دستاورد تکنولوژیک بشر از این قاعده مستثنا نیست.‌ به زعم آلتوسر دولت‌ها به واسطه نظام آموزشی، تولیدات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای سلطه و سرکوب نرم و پنهانی را ایجاد کرده‌اند که افراد به‌طور ارادی تن به ایدئولوژی، رفتارها و کنش‌های مطلوب مورد نظر آنها می‌دهند؛ در واقع سرمنشأ سلطه و سرکوب نرم دولت‌های مدرن به واسطه آزادای‌های کاذب، صوری و نیم‌بندی است که دولت‌ها به شهروندان خود می‌دهند.‌ ساختارهای اقتصادی و سیاسی پنهان در نقش هدایت‌کنندگان کنش‌های فردی با اعطای اصطلاحا آزادی‌ها و حق انتخاب‌هایی که از پیش طراحی شده است بر شهروندان اعمال قدرت می‌کنند.‌ اما منشأ اصلی قدرت و سلطه به دولت‌ها محدود نمی‌شوند و اگر کمی مقیاس تحلیل و میدان دیدمان را وسعت بخشیم، دولت‌ها خود کارگزار منابع قدرت عظیم‌تری هستند که در مقیاس جهانی تأثیرگذارند.‌

اگر مرحله اول نظام سرمایه‌داری استثمار تمام و کمال کارگران در اشکال مختلفش بود (استفاده از نیروی کار زنان، کودکان و ساعات کاری زیاد)، امروزه با ظهور طبقه متوسط و افزایش سطح دستمزدها و کاهش ساعت کار، کارگران کمی زمان فراغت و توان مالی برای خرید و مصرف پیدا کرده‌اند.‌ کارکرد طبقه کارگر در تولید کافی نیست، بلکه باید در مصرف هرچه بیشتر نیز شریک باشد تا سود و انباشت سرمایه افزایش یابد.‌ از قِبلِ چنین منطقی است که رسانه و اینترنت نیز در خدمت تولید و مصرف هرچه بیشتر کالاها شکل می‌گیرند، نه در جهت ارتقاء وجه معنوی، فکری و انسانی شهروندان.‌ آنچه برای ایدئولوژی سرمایه‌داری، کانون اهمیت است تولید، سود و انباشت هرچه بیشتر است و برای تحقق این مهم باید دولت‌ها و حاکمیت‌هایی در مناطق مختلف جهان ایجاد شوند که نماینده اجرای مانیفست اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری را عهده‌دار باشند.‌ به این معنا هیچ دولت و حکومتی از روند جهانی‌سازی سرمایه‌داری مستقل نیست و حتی موجودیت‌شان در گرو اجرای برنامه‌های اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری است.‌

به نظر می‌رسد دیجیتالی شدن زندگی بشر روندی روزافزون و صعودی را سپری می‌کند، چنانچه کسب و کارهای محلی و سنتی در یکی دو دهه اخیر در کشورهایی که زیرساخت کسب و کارهای دیجیتالی و اینترنتی را فراهم کرده‌اند دچار زوال و رکود و کساد شده‌ است.‌ سرمایه‌داری دیگر به ساخت و ساز مال‌ها و فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای در دنیای حقیقی کفایت نمی‌کند، بلکه بستر تبلیغاتی و انقیادگر اینترنت را در جهت مصرف هرچه بیشتر کالاها کارکرد تسریع بخش و تسهیل‌گری ایجاد کرده است: غایت، انباشت هرچه بیشتر سرمایه است.‌ از این روست که وب‌سایت‌هایی مانند آمازون، یوتیوب، فیس‌بوک و بسیاری دیگر کارکردی بسیار گسترده‌تر و عظیم‌تر برای تبلیغ، عرضه و فروش کالاها دارند، کارکردی نه در مقیاس شهری (مانند آنچه مال‌ها و پاساژها) که مخاطبان محدودی در سطح شهرها و کشورها دارند، بلکه در مقیاس جهانی.‌ مخاطبان و مشتریان این وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی در سطح جهانی است، آمازون اینک یک مگامال در مقیاس جمعیت کره خاکی است (شاید عملا هنوز چنین امری تحقق نیافته است اما دست کم با این هدف شکل گرفته است).

حال برای ثمربخشی سرمایه‌گذاری سرمایه‌داران و نمایندگان‌شان (دولت‌ها، شرکت‌های چندملیتی و...‌) و ترغیب و اقناع کاربران اینترنت باید سازوکارها و بسترهایی ایجاد کرد، به این معنا که وجود کالاها و تولید انبوه کافی نیست، بلکه فرهنگ مادی و مصرف‌گرایانه و نمایشی باید ترویج و تبلیغ شود.‌

به این اعتبار نطفه شکل‌گیری بسیاری از شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت‌ها و حتی کاربردها و ویژگی‌های تلفن‌های همراه نسل جدید بر اساس تبلیغ، فروش و اشاعه فرهنگ مادی، نمایشی و مصرفی هرچه بیشتر است.‌ اکنون اثر مهم گی دوبور با عنوان «جامعه نمایش» در نقد و افشاگری سرشت نمایشی و ویترینی فرهنگ سرمایه‌داری و تمدن غربی که نقش مهمی نیز در رادیکالیزه کردن جنبش‌های عدالت‌خواهانه 1968 فرانسه ایفا کرد، متنی پیش‌گویانه در توصیف وضعیت کنونی جوامع و عرصه‌های زندگی شهروندان، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است.‌ این متن گزاره‌ها و ایده‌هایی

 در خصوص ظاهرگرایی و نمایشی بودن رواج فرهنگ مادی سرمایه‌داری ارایه می‌کند که گویی ویژگی‌های برخی از کارکردهای شبکه‌های اجتماعی را توصیف می‌کند.‌

دوبور در اولین ایده با وام‌گیری از اولین خطوط «سرمایه» اثر مارکس می‌نویسد: «تمامِ زندگی جوامعی که در آنها مناسبات مدرنِ تولید حاکم است به صورتِ انباشتِ بی‌کرانگی از نمایش‌ها تجلی می‌یابد.‌ هرآنچه مستقیما زیسته می‌شد در هیات بازنمودی دور شده است».  نویسنده در این جمله با دخل و تصرف در اولین جمله کاپیتال «کالاها» را با «نمایش‌ها» جایگزین می‌کند.‌ اکنون چالش اصلی این نظام دیگر نبود نیروی کار و کمبود منابع تولید نیست، بلکه یک‌پارچه‌سازی هرچه بیشتر جامعه در جهت مصرف هرچه بیشتر، تبعیت و تصدیق نظم و فرهنگ مصرفی و نمایشی است.‌ نمایش باید نگاه‌ها و آگاهی‌ها را فریفته کند و آگاهی کاذبی ایجاد کند که بیانگر زبان رسمی نظم موجود باشد.‌ بهترین مثال و بازنمود نمایشی کردن جامعه و ترویج و اشاعه فرهنگ ظاهری و ویترینی سرمایه‌داری در اینترنت، اینستاگرام است.‌ در ادامه با ارجاع به برخی از مهم‌ترین گزاره‌های «جامعه نمایش» تحلیلی از ماهیت کاربردها و ویژگی‌های این شبکه اجتماعی با ذکر مثال ارایه می‌کنیم.‌ «نمایش نه مجموعه‌ای از تصاویر، بلکه رابطه‌ای است اجتماعی میان اشخاص که از طریقِ تصاویر واسطه‌ای شده است».  اشتراک‌گذاری تصاویر در اینستاگرام به نمایش گذاشتن نسبت و رابطه کنشگران با جهان اجتماعی و مادی آنهاست.‌ برای مثال بازنمایی زندگی و فرهنگ لاکچری از سوی طبقات بالا، نمایش تفریحات و شخصی‌ترین لحظات زندگی در اینستاگرام به نوعی پوشش و بازتاب دادن آن به واسطه تصاویر در راستای تمایزگذاری با دیگران است.‌ در حقیقت نمایش زندگی مرفه از جانب طبقات بالا به نوعی تمایزگذاری آنها بین خود و مخاطبانی است که این تصاویر را می‌بینند.‌ از این روست که «نمایش بیشتر [جهان‌بینی] است که تبدیل به واقع شده و ترجمانِ مادی یافته است.‌ جهان‌بینی‌ای است که عینیت یافته».  به واسطه نمایش لحظات و تجربیات مختلف زندگی است که طبقات و گروه‌های اجتماعی از یک سو بین یکدیگر تمایزگذاری می‌کنند و از یک سو خود فریفته یکسان‌سازی فرهنگ‌ها، سبک‌های زندگی، نوع پوشش و تجربیات یک دست شده‌اند.‌

«نمایش، دریافته در کلیتش، توأمان نتیجه و پروژه شیوه تولید موجود است.‌ تکمله یا تزئینِ اضافه شده‌ای بر جهانِ واقعی نیست.‌ نمایش قلبِ غیر واقعیت‌گرایی جامعه واقعی است».  از این رو نمی‌توان نمایشِ نوکیسه‌گان همراه با پرچم‌ها و نمادهای مذهبی و عزاداری با ماشین‌های میلیاردی وارداتی را بی‌مناسبت با ساختار اقتصادی و سیاسی تحلیل کرد و فهمید، چه این نمایش عینیت یافته و تجلی اقتصاد سیاسی کنونی یعنی وجود طبقه‌ای مسلط که به واسطه دستیابی به منابع قدرت و ثروت در یک تفاهم نانوشته در پی نهایت بهره‌برداری از آن است.‌ « نمایش.‌.‌. تحت اشکالِ ویژه‌اش، خواه اطلاع‌رسانی باشد یا ترویج، تبلیغ باشد یا مصرفِ مستقیم سرگرمی‌ها، نمایش الگوی کنونی زندگی اجتماع غالب را تشکیل می‌دهد.‌ تصدیق همه جا حاضر انتخابِ از قبل شده‌ای در تولید و مصرفِ منتج شده از آن است.‌ شکل و محتوای نمایش به گونه یکسان توجیهِ تامِ شرایط و اهدافِ نظامند.‌ نمایش به عنوان اشغالِ بخشِ اصلی زمانِ زیسته خارج از تولیدِ مدرن حضور همیشگی این توجیه هم هست».  جنبه نمایشی و بیان ظاهری اینستاگرام بهترین بستر برای ترویج، تبلیغ و سرگرم‌سازی کاربران در جهت سبک و الگوی زندگی و مصرف غالب را ایجاد کرده است.‌ شما در اینستاگرام الگوهای جدید پوشش، آرایش، غذا خوردن، رستوران‌گردی و بسیاری دیگر از مصادیق الگوها و سبک زندگی را می‌توانید دنبال کنید.‌

به زعم دوبور نمایش به صورت یک موجودیت و ایجابیتِ غیرقابل بحثِ بی‌کران دست نیافتنی نمودار می‌گردد.‌ «نمایش.‌.‌.‌ تنها حرفش این است که آنچه ظاهر شود خوب است، آنچه خوب است ظاهر می‌شود.‌ رفتاری که نمایش اصولا مطالبه می‌کند پذیرش منفعلانه‌ای است که پیشاپیش شیوه ظاهر شدنِ بی‌بدیلِ خود، با در آوردنِ ظواهر به انحصارِ خود، عملا کسب کرده است».  شاید از همین روست که شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس‌بوک تنها گزینه (لایک) یا پسندیدم دارند و هیچ گزینه‌ای برای رد، انکار و عدم تمایل و دوست نداشتن مطالب در گزینه‌های‌شان وجود ندارد،‌ چرا که انتظار دارند کاربران آنچه را به نمایش درمی‌آید منفعلانه بپسندند و تصدیق کنند.‌ سرمایه‌داری در مرحله نخست برای تسلط امر اقتصادی بر امر فرهنگی از غایت قرار دادنِ زندگی از «بودن» به «داشتن» شده بود و در مرحله کنونی اشتغال تام شهروندان (و در اینجا کاربران اینترنت) باید به سیر نزولی تعمیم یافته دیگری از «داشتن» به «نمودن» بینجامد، چرا که غایت «دارایی و برازندگی» کارکرد غایی‌اش به نمایش گذاشتن است،‌ چرا که «نمایش سرمایه است در چنان درجه‌ای از انباشت که به تصویر تبدیل می‌شود.»

منبع:  باشگاه اندیشه