اقتصاددانی که میخواهد سرمایهداری را مرمت کند
مولف: جوآو مِدیروس| مترجم: محمد معماریان|
منبع:ترجمان
بزرگترین دغدغه نظامهای اقتصادی مرسوم خلقِ ثروت است و در مقابل، اصلیترین راهبرد منتقدان نظام اقتصادی حاکم، بازتوزیع ثروت است. ماریانا مازوکاتو، اقتصاددانی که این روزها به یکی از مشهورترین چهرههای این رشته تبدیل شده است، میگوید دلیل اینکه اقتصاد اصلاح نمیشود همین است. بااینحال، از نظر او میتوان اشکالی از فعالیت اقتصادی و سیاسی را تعریف کرد که این دو گروه ناسازگار را به هم برساند و اقتصادی بسازد که در عین خلق ثروت، مترقی و پایدار باشد.
وایرد - ماریانا مازوکاتو ثابت کرده که محرک اصلی نوآوری، نه نوابغ یکه و تنها، بلکه سرمایهگذاری دولتی است. او اکنون مشغول همکاری با دولتِ انگلستان، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد است تا رویکرد بلندپروازانهاش را در بزرگترین چالشهای دنیا به کار بگیرد.
ایدهای که ماریانا مازوکاتو را به یکی از اثرگذارترین اقتصاددانان دنیا تبدیل کرد، اوایل سال ۲۰۱۱ به ذهنش رسید. سه سال از بحران مالی ۲۰۰۸ گذشته بود، و در انگلستان حکومت ائتلافی محافظهکاران و لیبرالدموکراتها تصمیم گرفته بود سیاست ریاضت مالی را پی بگیرد. این سیاست، شوراهای شهری را وادار میکرد خدمات عمومی را کاهش دهند و به افزایش بیخانمانی و جرم میانجامید. او تعریف میکند: «در محله من، بودجه باشگاههای بعد از مدرسه، مراکز جوانان، کتابخانههای عمومی، پلیس و سلامت همگی کاهش یافت، که بیش از همه بر آسیبپذیرترین افراد جامعه تأثیر میگذاشت. بسیار غمانگیز بود.»
آنچه مازوکاتو را بسیار خشمگین میکرد، روایت غالب بود که میگفت این کاهش بودجهها برای تقویت رقابتپذیری و نوآوری ضروری است. در مارس ۲۰۱۱ نخستوزیر دیوید کمرون در یک سخنرانی، کارمندان مشغول در ادارات دولتی را به صلابه کشید و به آنها برچسب زد که «دشمن کارآفرینی» هستند. مدتی بعد، در نوامبر همان سال، او در بازدید از آبجوسازی ترومن در شرق لندن، برنامههایش را برای راهاندازی یک خوشه فناوری جدید بهنام تِکسیتی اعلام کرد. مازوکاتو میگوید: «آنها کارآفرینان را تشویق میکردند و مابقی را کنار میگذاشتند. اعتقاد داشتند ما گوگل و فیسبوک اروپایی نداریم چون تابع رویکرد بازار آزاد دره سیلیکون نبودهایم. این حرف مطلقا ایدئولوژیک بود؛ چون بازار آزادی در دره سیلیکون در کار نبوده است.»
آنهنگام بود که مازوکاتو، این اقتصاددان ایتالیایی-امریکایی که چند دهه مشغول پژوهش در اقتصاد نوآوری و صنعت هایتک بوده است، تصمیم گرفت نگاه عمیقتری به تاریخچه آغاز برخی از نوآورترین شرکتهای دنیا بیندازد. مثلا الگوریتم جستوجوی گوگل تحت حمایت مالی بنیاد ملی علوم بوده است، که یک نهاد حمایتگر دولتی در ایالات متحده است. شرکت خودروهای برقی تسلا ابتدا برای تأمین سرمایهگذار دچار مشکل بود تا اینکه یک وام ۴۶۵ میلیون دلاری از وزارت انرژی ایالات متحده گرفت. در حقیقت، سه شرکتی که ایلان ماسک تأسیس کرده است (تسلا، سولارسیتی و اسپیسایکس) مجموعا از ۴.۹ میلیارد دلار انواع حمایت مالی برخوردار شدهاند. بودجه بسیاری از دیگر استارتآپهای مشهور امریکایی را هم برنامه «نوآوری کسبوکارهای کوچک» تأمین کرده که یک صندوق سرمایه ریسکپذیر دولتی است. او میگوید: «این ماجرا نه فقط در مرحله پژوهش اولیه، بلکه در پژوهش کاربردی، تأمین مالی مرحله اولیه، تأمین و تدارک استراتژیک هم بود. هرچه بیشتر بررسی کردم، بیشتر متوجه شدم که: سرمایهگذاری دولتی همهجا هست.»
مازوکاتو یافتههای خود را در یک جزوه ۱۵۰ صفحهای تسلیم اندیشکده سیاستگذاری دموس در انگلستان کرد. آن جزوه میان صدها سیاستگذار توزیع شد و روزنامهها هم آن را پوشش دادند. او میگوید: «روشن بود که روی مسأله حساسی دست گذاشتهام. هرچه بیشتر به این موضوع فکر میکردم، بیشتر دلم میخواست مستقیم سراغ اصل افسانههای مربوط به نوآوری بروم.» او تصمیم گرفت محصولی را کالبدشکافی کند که نماد قدرتِ مهندسی سیلیکونولی بود: آیفون.
مازوکاتو سرچشمه تمام فناوریهای سازنده آیفون را رصد کرد. پروتکل اچتیتیپی را دانشمند بریتانیایی تیم برنرز-لی طراحی کرده و در رایانههای مرکز سِرن در ژنو پیاده شده بود. اینترنت در آغاز شبکهای از رایانهها به اسم آرپانت بود که بودجهاش را وزارت دفاع ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰ میلادی داد تا مشکل ارتباط ماهوارهای را حل کند. همین وزارتخانه حامی توسعه فناوری جیپیاس در دهه ۱۹۷۰ میلادی هم بود که ابتدا برای تعیین محل تجهیزات نظامی به کار میرفت. وزارت دفاع حامی مالی طراحی دیسک سخت، ریزپردازنده، چیپهای حافظه و نمایشگر السیدی هم بود. سیری نتیجه یکی از پروژههای موسسه پژوهشی استنفورد بود که میخواست یک دستیار مجازی برای پرسنل ارتش بسازد، و سفارش آن را آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (دارپا) داده بود. صفحه لمسی هم نتیجه پژوهش تحصیلات تکمیلی در دانشگاه دلاویر بود که بودجهاش را بنیاد ملی علوم و سیا داده بودند.
مازوکاتو در کتاب دولت کارآفرین (2013) مینویسد: «استیو جابز را بهخاطر محصولات رویاپردازانهای که ایدهشان را داد و برایشان بازاریابی کرد، به حق نابغه نامیدهاند. اما این داستان، افسانهای درباره منشأ موفقیت اپل ساخته است. بدون آن حجم عظیم سرمایهگذاری دولتی در انقلابهای رایانه و اینترنت، این ویژگیهای شخصی فقط میتوانست به ابداع یک اسباببازی جدید منجر شود و بس.»
اما آن روایت از نوآوری که نقش دولت را نادیده میگرفت دقیقا همانی بود که بنگاهها هنگام لابی برای مقرراتزدایی و کاهش مالیاتها به کار میبُردند. بنا به مطالعهای که مازوکاتو و بیل لازونیک اقتصاددان انجام دادهاند، در بازه ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳، شرکتهای سهامی عام در شاخص ۵۰۰ اساندپی بیش از نیمی از عایدات خود را بهجای سرمایهگذاری دوباره در تحقیق و توسعه بیشتر، صرف بازخرید سهامشان کردند تا قیمت سهمهایشان بالاتر برود. مثلا شرکت داروسازی فایزر ۱۳۹ میلیارد دلار خرج بازخرید سهام کرد. اپل که در زمان جابز هرگز دست به این نوع مهندسی مالی نمیزد، در سال ۲۰۱۲ این کار را آغاز کرد. تا سال ۲۰۱۸، این شرکت حدود یک هزار میلیارد دلار خرج بازخرید سهام کرده بود. مازوکاتو میگوید: «آن سودها میشد خرج تأمین مالی تحقیق و آموزش کارگران شود. در عوض، اغلب صرف بازخرید سهام و گلفبازی میشود.»
این نکته، مسالهای اضطراری و بنیادیتر پیش آورد. اگر نه بخش خصوصی، بلکه دولت بوده که بهطور سنتی ریسکهای کارآفرینیهای فناورانه با آینده نامعلوم را میپذیرفت که به توسعه هوانوردی، انرژی هستهای، رایانهها، نانوفناوری، زیستفناوری و اینترنت انجامید، چطور باید موج بعدی فناوریهایی را پیدا کنیم که به چالشهای اضطراری میپردازند، یعنی پدیدههایی مانند تغییر فاجعهبار اقلیم، همهگیرشدنِ مقاومت به آنتیبیوتیکها و اوج گرفتن زوال عقل در دوران پیری؟ مازوکاتو میگوید: «تاریخ به ما میگوید که نوآوری، نتیجه تلاشهای عظیم دستهجمعی است؛ نه حاصل کار یک گروه کوچک از مردان جوان سفیدپوست در کالیفرنیا. و اگر میخواهیم بزرگترین مسائل دنیا را حل کنیم، بهتر است این نکته را خوب بفهمیم.»
یکی از بهیادماندنیترین خاطرههای مازوکاتو از کودکیاش این است که میدید پدرش ارنستو، استاد فیزیک همجوشی هستهای در دانشگاه پرینستون، هنگام پخش اخبار داد و بیداد میکرد. او میگفت: «بابا، اینها فقط اطلاعات است.» و پدرش جواب میداد: «اینها اطلاعات نیست. اینها چیزهایی است که میخواهند تو باور کنی.» مازوکاتو میگوید: «نگاه انتقادی اولین چیزی بود که پدرم به من فهماند، آنهم اساسا با تماشای او که به تلویزیون فحش میداد.» پس از انتشار دولت کارآفرین، مازوکاتو، این زن شاداب در آستانه پنجاهسالگی، به چهره دایمی برنامههایی تبدیل شد که به اتفاقات جاری میپرداختند. او اغلب در کمال فصاحت، نقدهای ویرانگر خود را نثار باورهای اقتصادی رایج میکرد. در جریان مناظرهای درباره کسری بودجه در برنامه «نیوزنایت» در سال ۲۰۱۷، ایوان دیویس را سرزنش کرد که ذهنش دایم مشغول کسری بودجه است، و با غضب گفت: «کسریها مهماند، ولی از آن جهت مهماند که خرج چه چیزی میشوند.» وقتی جان اسنو در برنامه «اخبار کانال ۴» از او درباره فرار مالیاتی گوگل پرسید، جواب داد: «میدانید، مساله این نیست. مسأله اصلی این است که مردم نمیدانند گوگلها و اپلها و گلکسوها و فایزرها چه بدهبستانهای پشتپردهای در زمینه سیاستگذاری مالیاتی با وزارتهای خزانهداری سراسر دنیا دارند.»
مازوکاتو تعجب نکرد که مخاطبان عمومی، پیام اصلی کتابش را گرفتهاند. سول کلین، یکی از بنیانگذاران شرکت سرمایهگذاری ریسکپذیر لوکالگلوب، میگوید: «کارآفرینان سیلیکونولی بهندرت میپذیرفتند که روی شانه غولها ایستادهاند. آن کتاب به نوعی از نوآوران میخواست از جایشان بلند شوند و اعتراف کنند» تیم اوریلی، چهره بزرگ عرصه فناوری، میگوید: «طی چهل سال گذشته، تلاشی بسیار منسجم و هماهنگ در جریان بوده تا این برساخته فکری درباره بازار آزاد شکل بگیرد سپس به حکومت و جامعه قبولانده شود. این برساخته از حمایت آن کاسبکارانی برخوردار بود که سعی میکردند قصهای بگویند که به نفعشان باشد. الآن کاملا روشن است که این قصه مشکل دارد. ما محتاج نظریهای هستیم که جایگزین آن قصه شود، و ماریانا یکی از اقتصاددانانی است که سعی میکند یک نظریه رقیب بسازد.»
وقتی سر و کله تعدادی حامی در حکومت ائتلافی پیدا شد، مازوکاتو غافلگیر شد. میگوید: «صادقانه بگویم، چون عمدتا چیزهای آکادمیک نوشته بودم، بعید بود کمونیست به نظر بیایم.» وزیر بازرگانی، وینس کیبل، حامی تأسیس مراکز کاتاپولت شد تا مروج مشارکت میان دانشمندان و کارآفرینان شود؛ و دیوید ویلتز، وزیر علوم و آموزش عالی سرمایهگذاری در «هشت فناوری بزرگ» را اعلام کرد. ویلتز میگوید: «محافظهکاران در عرضه روایتی سازنده از نقش دولت ناتوان بودهاند. ماریانا روایتی از نقش حکومت ارایه کرد که نه از جنس حکومت حداقلی بود، نه از جنس سوسیالیسم سنتی. من میتوانستم در دولت بگویم: صبر کنید، این از جنس آزمایشهای سوسیالیسم چپگرا نیست. این همان اتفاقی است که در امریکای جمهوریخواه میافتد.»
کمی بعد، مازوکاتو مهمان دایمی وایتهال شد و هم به کیبل و هم به ویلتز در زمینه سیاستگذاریهای مختلف مشاوره میداد؛ از جمله «طرح پژوهشی کسبوکارهای کوچک» که سرمایه شرکتهای کارآفرین کوچک و متوسط را تأمین میکرد، و «بسته حقامتیاز» که نرخ مالیات بر درآمد حاصل از حقامتیازهای شرکتها را کاهش میداد (که به گفته ماریانا «احمقانهترین سیاست تاریخ» است).
مازوکاتو میدانست که برای اثرگذاری بر سیاستمداران نباید صرفا به نقد بسنده کند. او میگوید: «دلیل آنکه ترقیخواهان اغلب در مناظرهها میبازند آن است که بیش از حد بر بازتوزیع ثروت تأکید میکنند، و تأکید کافی بر خلق ثروت ندارند. ما نیازمند روایتی ترقیخواه هستیم که فقط از نحوه خرج کردن نگوید بلکه به سرمایهگذاری هوشمندانهتر هم بپردازد.»
درهمینحال، علاقه مازوکاتو روزبهروز به آن سازمانهایی بیشتر میشد که به تعبیر او «ماموریتگرا» بودند. نمونه برجستهاش دارپا بود، همان آژانس پژوهشی که رییسجمهور آیزنهاور در سال ۱۹۵۸ پس از پرتاب ماهواره اسپوتنیک توسط شوروی تأسیس کرد. این آژانس میلیاردها دلار به توسعه نمونههای اولیهای اختصاص داد که پیشدرآمدی بر فناوریهای تجاری مانند ویندوز مایکروسافت، ویدئوکنفرانس، نقشههای گوگل، لینوکس و فضای ابری بودند. در انگلستان، «سرویس دیجیتال حکومت» که در سال ۲۰۱۰ تأسیس شد حامی دامنه .gov.uk بود که جایزههای مهمی بُرد و در هزینههای تأمین فناوری اطلاعرسانی حکومت ۱.۷ میلیارد دلار صرفهجویی کرد. مازوکاتو میگوید: « وقتی از واژه دولت استفاده میکنم، منظورم یک شبکه غیرمتمرکز از آژانسهای دولتی مختلف است. اگر این آژانسها، ماموریتگرا در جهت حل مسائل باشند و ساختارشان ریسکپذیر باشد، میتوانند موتور نوآوری شوند..»
به نظر مازوکاتو، اسوه این مفهوم ماموریتگرایی، برنامه آپولو است: همان برنامه فضاییای که طراحی شد تا امریکاییها را روی ماه بنشاند و سالم به زمین برگرداند. در بازه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۲ حکومت ایالات متحده ۲۶ میلیارد دلار دقیقا برای دستیابی به همین هدف خرج کرد. بیش از ۳۰۰ پروژه مختلف در این کار سهیم بودند، نهتنها در زمینه هوانوردی بلکه در حوزههای تغذیه، لباس، الکترونیک و پزشکی که به تولید ۱۸۰۰ محصول جانبی منجر شد: از غذاهای خشکشده در خلأ و سرما، تا لباسهای خنککننده، تایرهای فنری، و سیستمهای کنترل پرواز الکترونیکی رایانهای که در هواپیماهای تجاری استفاده میشوند. همچنین این برنامه نقش کلیدی در راهاندازی صنعت مدارهای مجتمع داشت، که امکانپذیری و فایده این فناوری در آن ایام ثابت نشده بود. همچنین آن برنامه مقدمه پروژههای فضایی دیگر مثل فضاپیمای شاتل و ایستگاه فضایی بینالمللی شد.
شیوه کار آن نهادهای ماموریتگرا، ادبیاتی جایگزین در اختیار مازوکاتو گذاشت که قصهای متفاوت درباره نقش دولت میگفت. او میگوید: «اقتصاد پر از قصههاست. کلماتی مثل توانمندسازی، تسهیلگری، خرج، تنظیم و تعدیل؛ اینها قصههایی کسالتبار و بیتحرّک از دولت میسازند. بدینترتیب وعدهای داده میشود که اگر به آن ایمان بیاوری، محقق میشود. ما نیازمند روایتی جدید برای هدایت سیاستگذاریهای بهتر هستیم.» این نهادهای ماموریتگرا فعالانه درگیر خلق و شکلدهی بازارها بودند، نه آنکه صرفا دستاندرکار تعمیر و اصلاح بازارها باشند. آنها در کمال بلندپروازی و جاهطلبی، مسیرهای پرریسک در تحقیق و سرمایهگذاری را پی میگرفتند، نه اینکه صرفا برونسپاری کنند و از عدماطمینان بپرهیزند. پس از انتخابات عمومی سال ۲۰۱۵ همکاری مازوکاتو با وایتهال متوقف شد. ویلتز از کرسیاش استعفا داد، و کیبل کرسیاش را به رقیبش باخت. ولی او تا همان زمان هم چهرهای جهانی شده بود: او با الیزابت وارن (چهره دموکرات ایالات متحده) در زمینه تأمین بودجه دولتی برای نوآوری در بخش سلامت همکاری میکرد، و به نخستوزیر اسکاتلند نیکولا استورژن در زمینه توسعه بانک سرمایهگذاری ملی اسکاتلند مشاوره میداد. همچنین مازوکاتو نوع جدیدی از دانشکده اقتصاد را در کالج لندن راهاندازی کرد: «موسسه نوآوری و مقاصد عمومی (آیآیپیپی) که ماموریتش آموزش سیاستگذاریهای ماموریتگرا به نسل بعدی کارمندان دولت است. او میگوید: «ما میخواهیم آنها تفکر استراتژیک و بلندپروازانه در جهت مصلحت عمومی داشته باشند، چون به تعبیر استیو جابز، وقتی گرسنه بمانی، ابله میشوی...»
در اوایل سال ۲۰۱۷ کارلوس موئداس که عضو کمیسیون پژوهش، علم و نوآوری اروپا بود، منصب مشاور ویژه را به مازوکاتو پیشنهاد کرد که او هم پذیرفت. او میگوید: «من میخواستم تحقیقاتم تأثیرگذار شوند. در غیر این صورت، سوسیالیسم به صرف شامپاین بود و بس: اینجا و آنجا میروید، گاه و بیگاه حرفهایی میزنید، و هیچ اتفاقی نمیافتد.» او پیشنهاد داد که برنامه پژوهش و نوآوری اروپایی در چارچوب جدیدی قرار بگیرد: «افق اروپا»، یک طرح ماموریتگرای ۱۰۰ میلیارد یورویی که قرار است در ۲۰۲۰ آغاز شود. موئداس به او چک سفیدامضا داد تا پروژه را دنبال کند.
کمیسیون اروپا به صورت سنتی سیاستهای خود را در چارچوب چالشهایی عظیم طرح میکرده است، اما مفهوم «ماموریتها» که مازوکاتو مطرح کرده است این سیاستها را به پروژههای عینی ترجمه میکند: جنگ سرد یک چالش بود، نشستن روی ماه یک ماموریت بود. در فوریه ۲۰۱۸ او گزارشی با عنوان «پژوهش و نوآوری ماموریتگرا در اتحادیه اروپا» منتشر کرد. در این گزارش گفت که ماموریتها باید تابع پنج معیار باشند: جسورانه و الهامبخش شهروندان باشند؛ بلندپرواز و خطرپذیر باشند؛ هدف و ضربالاجل روشن داشته باشند (به گفته مازوکاتو، باید بتوانید بیابهام بگویید آیا ماموریت در ضربالاجل خود موفق شده است یا خیر)؛ میانرشتهای و میانبخشی باشد (مثلا حذف سرطان به نوآوری در زمینههای سلامت، تغذیه، هوش مصنوعی و داروسازی نیاز دارد)؛ و اجازه تجربهگری و تلاشهای متعدد برای یافتن یک راهحل را بدهند، نه اینکه حکومت با مدیریت ذرهبینی از بالا به پایین آن را هدایت کند.
او در این گزارش با سه مثال فرضی شرح داد که ماموریتها چه شکل و شمایلی میتوانند داشته باشند: اقیانوس عاری از پلاستیک، ۱۰۰ شهر «کربن-خنثی» تا سال ۲۰۳۰ و کاهش پنجاهدرصدی زوال عقل. ماموریت اقیانوسهای پاک میتواند شامل دو چیز باشد: حذف نیمی از پلاستیکهایی که فیالحال اقیانوسها را آلوده کردهاند، و کاهش ۹۰ درصدی حجم پلاستیکهای واردشده به اقیانوس تا سال ۲۰۲۵ از طریق پروژههایی مانند ایستگاههای خودکار جمعآوری پلاستیک یا تورهای توزیعشده. این راهحل مستلزم این موارد است: خلق جایگزینهایی برای پلاستیک، طراحی شکلهای نوینی از بستهبندی غذا، و خلق سیستمهای هوشمصنوعی که بتوانند زبالهها را خودکار جدا کنند. مازوکاتو میگوید: «اینها فقط نمونههایی بودند تا دشواریها را روشن کنند. وقتی مردم از ماموریتها حرف میزنند، اغلب به آنها هشدار میدهم: اگر این نکته موجب میشود احساس آسودگی و شادی و راحتی کنید، آن را نفهمیدهاید چون این مفهوم در حقیقت به معنای تغییر بنیادین نحوه تفکر ما درباره نوآوری است.»
در مارس ۲۰۱۸ دو عضو یک جنبش سیاسی ترقیخواه در ایالات متحده به نام دموکراتهای عدالتطلب با مازوکاتو تماس گرفتند. روح او هم خبر نداشت که سایکات چاکرابارتی و زک اکسلی چه کسانیاند. او تعریف میکند که: «آنها گفتند سعی دارند موج جدیدی از سیاستمداران را به میدان بیاورند. من کنجکاوتر بودم که بفهمم در ایالات متحده چه خبر است چون از آنجا بیخبر مانده بودم.»
چاکرابارتی و اکسلی قبلا برای کارزار ریاستجمهوری برنی سندرز در سال ۲۰۱۶ فعالیت کرده بودند. در آن ایام چاکرابارتی و دیگران یک کمیته کنش سیاسی تشکیل دادند که میخواست ۴۰۰ نامزد طبقه کارگر را به میدان انتخابات کنگره بفرستد. چاکرابارتی میگوید: «ایده این بود که یک فراکسیون جدید در حزب دموکرات ساخته شود. آدمی مثل دونالد ترامپ در کاخ سفید است، و رهبری حزب دموکرات جوری عمل میکند که انگار هنوز ۱۹۹۵ است. شکاف اصلی بین چپ و راست نیست؛ بلکه بین بلندپروازی و عدم بلندپروازی است. ما خواستار یک دیدگاه بدیل از جامعه بودیم که انقلابی باشد. نکته هیجانانگیز در ملاقات با ماریانا این است که کمتر کسی در ایالات متحده درباره این نوع ایدهها حرف میزد.»
در لندن، در خانه مازوکاتو در کمدن، آنها به او گفتند که امید دارند ظرف سه ماه نمایندگان منتخبی به کنگره بفرستند که مایل باشند درباره ایدههای بزرگ سیاستگذاری خصوصا پیرامون تغییر زیستمحیطی حرف بزنند. یکی از نویدبخشترین نامزدهایشان، یک پیشخدمت جوان از نیویورک بود. اسم او الکساندریا اوکاسیو-کورتز بود.
در ژوئن ۲۰۱۸ اوکاسیو-کورتز نماینده ۱۰ دورهای کنگره جو کراولی را در انتخابات درونحزبی دموکراتها شکست داد که تشکیلات سیاسی را شوکه کرد و عملا جایگاه او در کنگره را تضمین کرد.
یک ماه بعد، مازوکاتو و اوکاسیو-کورتز برای اولینبار از طریق اسکایپ حرف زدند. گفتوگوی آنها حول یک سیاستگذاری صنعتی جدید و بلندپروازانه بود که دموکراتهای عدالتطلب اسم «نیو دیل سبز»۸ رویش گذاشته بودند. مازوکاتو، با همکاری کارلوتا پرزِ اقتصاددان یکی از مبتکران این طرح بود. پرز میگوید: «مهمترین نکته، دست بر داشتن از این تصور است که برای حل مسائل محیطزیستیمان باید شیوه زندگیمان را فدا کنیم. ما همیشه این طرح را فرصتی برای دگرگون کردن جامعهمان میدیدهایم تا دنیایی منصفانهتر و از لحاظ اجتماعی بادوامتر بسازیم.»
در نظر مازوکاتو، نیو دیل سبز میتواند به قدر نشستن روی ماه در ۱۹۶۹ جسورانه باشد. او میگوید: «کتابم که منتشر شد، بیل گیتس از من دعوت کرد به سیاتل بیایم. گیتس به من گفت که در بحث فناوریهای اطلاعرسانی، سرخط بخشهای دولتی را دنبال میکرده است و الان دلواپسیاش این بود که به نظرش بخش دولتی در حوزه سیاستهای سبز به همان صورت پا پیش نمیگذارد.» به گفته او، نیو دیل سبز میتواند شامل چنین چیزهایی باشد: «سبز کردن کل اقتصاد»، یعنی نهتنها دگرگونسازی صنعت انرژیهای تجدیدپذیر بلکه تکتک جنبههای ساخت و تولید. این طرح مستلزم تدوین مشوقها و ضدمشوقهای اقتصادی است تا سدی جلوی ابر-آلایندهها باشد و نوآوری در حوزههایی مانند زباله و دوام محصولات را تشویق کند. این طرح همچنین مستلزم حمایت مالی صبورانه و درازمدت است. در روز ۱۱ سپتامبر، مازوکاتو و اوکاسیو-کورتز در رستوران فایرفلای با هم ملاقات کردند. این رستوران محل قرارهای اوکاسیو-کورتز در نیویورک بود. آنها درباره همهچیز حرف زدند: از مساله بازده عمومی برای سرمایهگذاری عمومی، تا ایده خلق مشترک بازار در برابر اصلاح بازار. مازوکاتو میگوید: «او فهم آکادمیک خوبی دارد. صحبتکردن با او درباره این چیزها سادهتر از عموم سیاستمدارانی است که طالب شعارهایند ولی از جزییاتی که در پس پرده پیغام است واقعا سر در نمیآورند.»
اوکاسیو-کورتز همچنین از ماریانای اقتصاددان مشورت خواست که چگونه میتواند پیغامش را به گوش رأیدهندگان برساند. در سال ۲۰۰۹ وقتی که اوباما طرح اصلاح نظام سلامت خود را پیشنهاد میداد، باید مردم را مطمئن میکرد که بروکراتهای حکومتی در کارش مداخله نخواهند کرد. مازوکاتو گفت که کار اوباما خوب بود اما خیال مردم را راحت نکرد. او باید میگفت که آژانسهای بهرهمند از سرمایه دولتی در حقیقت فقط تنظیمکننده نیستند، بلکه بودجه بخش عمده نوآوری در سیستم نظام سلامت را میدهند. صنعت داروسازی سالانه ۳۲ میلیارد دلار بودجه نوآوری از یک آژانس دولتی (موسسات ملی سلامت) بدون شرط و شروط میگیرد و در عین حال مالیاتدهندگان باید رقمهای گزافی برای داروهای نجاتبخش بدهند. اینکه منطقی نیست. مازوکاتو به اوکاسیو-کورتز گفت: «زبان درست را پیدا کن. وگرنه به یکی از همان سیاستمداران چپ نجیبِ سوسیالدموکرات و ملالآور تبدیل میشوی.»
در فوریه ۲۰۱۹ اوکاسیو-کورتز در مقام نماینده کنگره اولین لایحه خود را پیشنهاد داد: یک قطعنامه ۱۴ صفحهای درباره نیو دیل سبز که به تعبیر او «نشستن روی ماه برای نسل ما» بود. چند هفته بعد، طی یک جلسه استماع کنگره درباره صنعت دارویی، او از آرون کسلهیم (استاد پزشکی دانشگاه هاروارد) پرسید: «دکتر کسلهیم، آیا توصیف درستی است که بگوییم پول موسسات ملی سلامت که در توسعه و تحقیق استفاده میشود، یک سرمایهگذاری اولیه است؟ بخش عمومی به عنوان یک سرمایهگذار اولیه در تولید این داروها عمل میکند. آیا بخش عمومی از سرمایهگذاریاش در داروهای بسیار سودآوری که با این تحقیقات تولید میشوند، هیچگونه سودی میبرد؟»
کسلهیم جواب داد: «نه.»