6 سال آموزش بیحاصل زبان در مدارس
نتیجه 6 سال آموزش زبان انگلیسی برای دانشآموزان، خروجیای جز نمره و مهارت ناقص در تستزنی کنکور ندارد. کمتر دانشآموزی است که بدون مراجعه به آموزشگاههای خصوصی تنها با تکیه به آنچه در مدارس تدریس میشود، مهارتهای چهارگانه زبان انگلیسی به ویژه مکالمه را به دست آورد و بتواند در مواقع لازم از آن استفاده کند. کارشناسان آموزش معتقدند آنچه باعث میشود تدریس زبان انگلیسی در مدارس کارآمد نباشد و عملا سبب هدر دادن زمان دانشآموزان و بودجه وزارت آموزش و پرورش شود، کلیت سیاستهای این وزارتخانه است که نهتنها درباره زبان انگلیسی صدق میکند بلکه سایر دروس را هم ناکارآمد و بیکیفیت میکند، اما اظهارنظر کارشناسان درحالی است که مسوولان وزارتخانه آموزش و پرورش درباره موفق بودن یا نبودن تدریس زبان انگلیسی در مدارس نظارات متفاوتی دارند. مشاور علمی رییس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی معتقد است 8۰ ساعت آموزش در طول یک سال در مدارس، با ترم ۱.۵ ماهه یک آموزشگاه برابری میکند، اما در مقابل، سرپرست حوزه تربیت و یادگیری زبانهای خارجی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بر این باور است که آنچه باعث شده آموزش زبان در مدارس ناکارآمد به نظر آید، تکرار این مساله است. او معتقد است گاهی ما چیزهایی را آنقدر شنیدهایم که بدون هیچ سندی میپذیریم، در حالی که لزوما هر حرفی که زیاد تکرار میشود، درست نیست.
ناکارآمدی در آموزش زبان
یا در تمامی دروس؟
موفق نبودن تدریس زبان انگلیسی در مدارس درحالی است که محمود امانی طهرانی، مشاور علمی رییس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بر این موضوع تاکید دارد که حلقه مفقوده زبان آموزی در نظام آموزشی این است که آموزش و پرورش تکلیف خود را با زبان خارجی به روشنی مشخص نکرده است. او درباره این موضوع بیان کرد: نمیدانیم که بالاخره میخواهیم بچهها زبان را در حد معینی بیاموزند یا خیر. بزرگترین ابهام ما چالش در همین سیاستگذاریهای کلان است. مردم نیز در چند لایه با یکدیگر در این باره تفاوت دارند. گروهی کاملا موافق و گروهی کاملا مخالف زبان خارجی آموزیاند و هرکدام دلایل خود را دارند. این امر باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح و حل بشود.
او افزود: در سه پایه متوسطه اول دو زنگ زبان داریم اما در متوسطه دوم بسته به رشتهها و شاخههای تحصیلی متفاوت است. میشود ساعات زبان آموزی را محاسبه کرد اما حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ ساعت است و نباید بیش از این باشد. وقتی در جامعه این بستر وجود ندارد و بچهها در تعامل و مواجهه با زبان خارجی قرار نمیگیرند، فراگیری زبان نیز تحتالشعاع است. از سوی دیگر سن شروع زبان آموزی ما بسیار دیر است. اگر هدف این است که دانشآموزان ما به توانایی چهارگانه خواندن، نوشتن، مکالمه و شنیدن دست یابند باید خیلی زودتر و با حجم بیشتری آموزش دهیم و دانشآموزان حتی در پارهای موضوعات درسی به موازات زبان مادری، دروس را به زبان خارجی هم بیاموزند.
امانی طهرانی بیان کرد: خواست عمومی مردم با نقشه سیاستگذاران کشور تطابق ندارد. مردم برای رسیدن به خواسته خود زمان و بودجه صرف میکنند. در مدرسه تنها زبان تدریس نمیشود اما هنگامی که فردی به آموزشگاه میرود و وقت کافی هم میگذارد یک بسته آموزشی در اختیار داشته و خروجی بهتری دارد. کسانی به آموزشگاه میروند که طالب یادگیریاند. کاری که اکنون کردهایم هم خیلی با حذف زبان از مدرسه تفاوتی ندارد و ۶۰ ساعت آموزش در طول یک سال با ترم ۱.۵ ماهه یک آموزشگاه برابری میکند. بیشترین کاهش ساعات آموزش در نظام آموزشی جدید، مربوط به زبان خارجی و علوم تجربی بوده و اولویت به بخشهای دیگری رفته است.
اظهارات مشاور علمی رییس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی درحالی است که کارشناسان آموزش بر این موضوع تاکید میکنند که ناکارآمدی آموزشی فقط مختص زبان انگلیسی نیست بلکه در سایر دروس هم وجود دارد اما چون نتیجه آموزش زبان ملموس است، موفق نبودن بیشتر مشخص میشود. محمدرضا نیکنژاد درباره این موضوع به «تعادل» گفت: موضوع موفقیت آمیز بودن تدریس فقط مربوط به زبان انگلیسی نیست اما چون این درس زود میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد، بیشتر از سایر دروس نمایان میشود. در حالی که این ضعف برای ریاضی و سایر درسها هم وجود دارد اما چون مقایسهای انجام نمیشود به چشم هم نمیآید. اگه بخواهیم صادقانه به این موضوع بپردازیم باید گفت کلیت سیاست آموزشی ما ناکارآمد است نه فقط زبان انگلیسی بلکه برای همه دروس میتوان چنین استدلالی کرد.
او افزود: در تشریح این موضوع باید نگاهی کنیم به عملکرد کلاس خصوصی با آنچه در مدارس تدریس میشود. در آموزشگاه خصوصی معلم تکلیف مشخصی دارد و میداند برای چه هدفی تدریس میکند. دراین کلاس قرار است دانشآموز چهار مهارت اصلی زبان را یاد بگیرد و در پایان دوره بتواند بخواند، صحبت کند و مطلب را درک کند اما در مدرسه معلوم نیست برای چه هدفی زبان ندریس میشود. دانشآموز باید بخواند که امتحان دهد یا بخواند که مهارت را یاد بگیرد. بنابراین اگر واقعا میخواهیم از بنبست آموزش زبان انگلیسی خارج شویم باید ابتدا هدف تعیین شود و بر مبنای آن معلم هم شیوه تدریس خود را معلوم کند اما اکنون فقط هدف مدرسه این است که یک واحد درسی تدریس شود.
نیکنژاد بیان کرد: نکته دومی که باید به آن توجه شود این است که زمانبندی آموزش و پرورش با آموزشگاه خصوصی خیلی تفاوت دارد در آموزشگاه سه جلسه دوساعته در هفته برای این موضوع اختصاص داده میشود اما در مدارس کمترین ساعت آموزش برای زبان انگلیسی است و هر زمان که دروس دیگر زمان کم میآوردند نخستین درسی که حذف میشود زبان است در نتیجه این موضوع نشان میدهد رویکردی جهت افزایش مهارت دانشآموزان برای زبان وجود ندارد.
این کارشناس آموزش معتقد است آموزش و پرورش توان و امکانات لازم برای تغییر در سیستم زبانآموزی را دارد اما مسائل مربوط به درآمدزایی اجازه استفاده را نمیدهد. نیکنژاد درباره این موضوع بیان کرد: ناکارآمدی سیستم آموزش زبان خارجی در آموزش و پرورش در حالی است که ما میبینیم کانون زبان که یکی از آموزشگاههای محل رجوع خانوادهها بوده و نتیجه بسیار موفقیتآمیزی هم در این زمینه دارد، زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش است اما اینکه چرا نظام آموزش رسمی از این ظرفیت استفاده نمیکند به موضوع درآمدزایی برمیگردد به هرحال در کانون زبان آموزش و پرورش از خانوادهها شهریه بالا میگیرد و کیفیت خوب هم ارایه میدهد بنابراین اگر بخواهد همان سیستم را در مدارس پیاده کند، بخشی از منبع درآمد خود را از دست میدهد.
ناکارآمدی آموزش زبان قابل قبول نیست
اظهارات این کارشناس آموزش درحالی است که سرپرست حوزه تربیت و یادگیری زبانهای خارجی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی انتقادها به ناکارآمدی آموزش زبان انگلیسی در مدارس را قبول ندارد. رضا خیرآبادی درباره این موضوع بیان کرد: این گزاره را بسیار شنیدهایم و گویی یک اصل پذیرفته شده است اما آیا واقعا اینگونه است که دانشآموزان ما به مدت شش سال یعنی از پایه هفتم تا دوازدهم زبان میخوانند و بعد هیچ یاد نمیگیرند؟ گاهی ما چیزهایی را آنقدر شنیدهایم که بدون هیچ سندی میپذیریم. در حالی که لزوما هر حرفی که زیاد تکرار میشود، درست نیست. او با تاکید بر اینکه این گزاره که آموزش و پرورش در آموزش زبانهای خارجی کارایی ندارد و از استدلال قوی علمی برخوردار نیست، گفت: باید تحقیقی در این باره انجام شده باشد. میتوانیم بگوییم که بچههای ما چند سال زبان میخوانند اما نمیتوانند صحبت کنند؛ این نکته درست است و علت این است که هدف سیستم آموزشی و کتابهای قبلی ما آموزش صحبت کردن نبوده، بلکه آموزش ساختارها و گرامر در خدمت مهارت خواندن بوده است. پایه کتابهای قبلی متکی بر تقویت مهارت خوانداری بود. سرپرست حوزه تربیت و یادگیری زبانهای خارجی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی افزود: اما اکنون در سند برنامه درسی که متولی اجرای آن هستیم آمده است که آموزش زبان بر توانایی ارتباطی و حل مساله تاکید دارد، به گونهای که فرد پس از آموزش قادر به ایجاد ارتباط از طریق تمامی مهارتهای چهارگانه برای دریافت و انتقال معنا باشد. اکنون در نظام آموزشی جدید کتابهای ما چهارمهارتی هستند، در حالی که کتابهای قبلی بیشتر مهارت خواندن را تقویت میکرد و دانشآموزان ما دیپلم که میگرفتند میتوانستند متون را بخوانند و تا حدی هم ترجمه کنند.
خیرآبادی بیان کرد: از سال ۹۱ کتابهای جدید وارد چرخه شدهاند. اگر نقشه کتاب را ملاحظه کنید در مییابید که هر فصل از کتاب متکی بر یک عملکرد زبانی است، به عناون مثال دانشآموز باید بتواند درباره شخصیتهای مختلف صحبت کند. تلفظ صحیح و لحن و آهنگ بیان جملات نیز در قالب بستههای یادگیری و فایلهای صوتی گنجانده شده. یک بخش گرامر هم داریم که حجم آن نسبت به کتابهای قبلی بسیار کم است. در پایه هفتم و هشتم هم که اصلا آموزش گرامر مستقیم نداریم. از آموزشگاهها سوال کنید از مجموع ورودیهایشان چند نفر تا انتهای دوره باقی میمانند و فارغالتحصیل میشوند؟ این آمار در برخی آموزشگاهها زیر ۲۰ درصد است و زبان آموزان به دلایل مختلف میانه راه از کنار میروند. افرادی را هم داریم که میگویند ۱۰ ترم کلاس زبان رفتهاند اما چیزی یاد نگرفتهاند.