در آرزوی جهانی بهتر
حسین حقگو|
تحلیلگر اقتصادی|
سرنوشت ما همه انسانها بیش از هر زمان دیگری به هم گره خورده است. و البته نه فقط ما انسانها بلکه حیات انسان و طبیعت اکنون بسیار به هم وابسته و همبسته شده است. اگر این روزهای واپسین سال را با بحران ویروس کرونا و درد و رنج بشری از این بلا سپری میکنیم، اما سالهاست که پدیده گرم شدن زمین و تغییرات جوی این کره خاکی، زندگی ما نوع انسان و سایر موجودات زنده و زیستگاههای حیاتی را با خطرات جدی مواجه کرده است و ضرورت چارهاندیشی جهانی را ضروری ساخته است. از سوی دیگر تحولات عمیق و سریع تکنولوژیک، جهان را بیش از هر زمان دیگری به یک دهکده تبدیل کرده است. دهکدهای که هیچکس نمیتواند از مواهب و مصائب زندگی در آن برکنار باشد. ما به عنوان شهروند جهانی و انسانی ایرانی علاوه بر دو تحول محیط زیستی و تکنولوژیک به واسطه مسائل و مشکلات خاص میهنمان از کمبود منابع آبی و مشکلات زیست محیطی تا کاهش شدید درآمدهای نفتی و فشارهای تحریمهای بینالمللی و... بیش از هر زمان دیگری به عنوان یک ملت سرنوشتی مشترک با یکدیگر یافتهایم. بدیهی است رهایی از این مشکلات و گذر از این دوره سخت، بیشک نیازمند همکاری و همراهی همگانی و بهرهگیری از خرد جمعی و علم و دانش روز است. و این حاصل نمیشود مگر از طریق صلح و دوستی و عشق به همنوع. بدون این حس و تصور حل مساله و مشکل به تنهایی و بصورت فردی و در تضاد و ستیز با دیگری، تصوری بس باطل و خطاست. همراه شو عزیز، تنها نمان به درد، کاین درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمیشود/ دشوار زندگی، هرگز برای ما، بیرزم مشترک، آسان نمیشود. در ایجاد فضای عشق و دوستی چه در داخل مرزهای سرزمینی و جغرافیایی و چه در پهنه جهانی دولتها اما نقشی بس مهم و اساسی دارند. این دولتها هستند که میبایست با فراهم آوردن آزادیهای مشروع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی امکان رشد استعدادها و بهرهگیری برابر همگانی از فرصتها را فراهم و سایه فقر و بیعدالتی را از سر جامعه کوتاه نمایند. همچنین دولتها هستند که در ارتباط با یکدیگر و با دست شستن از روحیه سلطهگری و پذیرش حقوق ملتهای دیگر و ایجاد تعاملات مثبت و کاهش مرزبندیهای کاذب فکری و ایدئولوژیک و برتری طلبیهای نژادی و فرهنگی صلح و آرامش را در جهان غالب و جاری میگردانند. در این روزهای سخت و اوجگیری بیماری کرونا و سقوط بازارها و بیکار شدن گروه کثیری از مردم طبقات فرودست، بر دولتهاست که با کنارگذاشتن منافع گروهی و جناحی و نیز روحیه محافظهکاری و به پشتوانه خلاقیت و منابع و داشتههای ملی از درد و رنج مردم بکاهند. آمارتیاسن در مقدمه کتاب «توسعه به مثابه آزادی» خاطرهای تکاندهنده از دوران کودکیاش نقل میکند که میتواند ضرورت توجه به وضعیت طبقات محروم در روزهای سخت را یادآور شود. وی میگوید، یک روز بعد از ظهر - در حالی که 10 سال بیشتر نداشت - در داکا که امروز پایتخت بنگلادش است، در حال بازی بود که مردی ضجه زنان و با خونریزی شدید وارد حیاط خانه شان شد.مرد از پشت چاقو خورده بود. در آن روزها ایام شورش محلی بود و هندوها و مسلمانان یکدیگر را میکشتند. مرد چاقو خورده کارگر روزمزد مسلمانی بود که برای کار در یک خانه در همسایگی برای دستمزد ناچیزی به منطقهای که ساکنان آن عمدتا هندو بودند آمده بود و در خیابان به وسیله چاقوکشهای محلی مورد حمله قرار گرفته بود. وی پیش از مرگ در بیمارستان گفت که همسرش از او خواسته بود در چنین روزهای پرآشوبی به منطقه دشمن نرود اما «کادر میا» باید در جستوجوی لقمه نانی از خانه بیرون میرفت چون خانوادهاش چیزی برای خوردن نداشتند. به گفته آمارتیاسن: «فقدان آزادی اقتصادی، به شکل فقر حاد، میتواند فردی را در شرایط نقض انواع آزادی، تبدیل به یک طعمه بیپناه کند. اگر خانواده «کادر میا» قادر میبودند که به حیات خود ادامه دهند لازم نبود که او در آن روزهای دهشتناک در جستوجوی اندک درآمدی به مهلکه برود. فقدان آزادی اقتصادی میتواند منجر به فقدان آزادی اجتماعی شود. درست همانطور که فقدان آزادی اجتماعی یا سیاسی نیز میتواند منتهی به فقدان آزادی اقتصادی شوند». (آزادی به مثابه آزادی – آمارتیاسن- راغفر- ص 23 و 24)
بنیآدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار