حل مشکلات بیرونی اقتصاد از درون
مهدی بیک | چشمانداز مناسبات ارتباطی ایران با جهان پیرامونی به خصوص امریکا چیست؟ ایران چگونه میتواند از طریق توسعه ارتباطات به منافع کلان خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... دست یابد؟ راهکار تبدیل روابط سیاسی به توافق اقتصادی و تجاری چیست؟ این پرسشها و پرسشهای دیگری از این دست موضوعاتی هستند که این روزها در فضای رسانهای و محافل اقتصادی و ارتباطی به کرات تکرار میشوند؛ پرسشها و ابهاماتی که پاسخگویی به آنها میتواند بخشی از اولویتهای کشور در چشمانداز پیش رو را نیز مشخص کند. با توجه به اهمیت بررسیهای میان رشتهای در جریان گفتوگوی این شماره سراغ دکتر محمدعلی الستی جامعه شناس ارتباطات و استاد دانشگاه رفتیم تا از دل گپ و گفت دوستانه با این فعال ارتباطی تصویری شفاف از بایدها و نبایدهایی که برای استیفای منافع ایرانیان در شرایط فعلی باید مورد توجه قرار بگیرد، ارایه شود. الستی با بررسی تطبیقی نمونههای مشابه ایران در طول تاریخ معاصر تلاش میکند تا راهبردهای ایران برای مواجهه با مشکلات درونی و بیرونی را تحلیل و تفسیر کند. او با اشاره به اهمیت استفاده از ظرفیتهای آشتی ملی برای پشت سر گذاشتن مشکلات اقتصادی نقش نظام سیاسی را برای ایجاد این محیط وحدت بخش کلیدی میداند. انعکاس نظرات ایشان برای آگاهی هرچه بیشتر مخاطبان و تبادلنظرات مختلف است و لزوما به معنای تایید آن از سوی روزنامه نیست.
با کارشناسان اقتصادی و اساتید دانشگاهی که صحبت میکنیم، تقریبا اکثریت قریب به اتفاق آنها موضوع تحریمهای اقتصادی را در کنار بحث سوءمدیریتهای داخلی به عنوان مشکل اصلی اقتصاد و معیشت ایرانی در دوران حاضر تفسیر میکنند، به عنوان یک تحلیلگر ارتباطی چه راهکاری برای پشت سر گذاشتن این مشکلات پیشنهاد میکنید؟
همه میدانیم که حوزههای متنوع فعالیت بشری با همدیگر پیوستگی جدایی ناپذیری دارند؛ یعنی ارتباط متقابلِ ارگانیک با هم دارند؛ به عنوان مثال مسائل اقتصادی با مسائل دیپلماسی، موضوعات سیاسی با موضوعات اجتماعی؛ اقتصاد با فرهنگ، فرهنگ با جامعه، جامعه با معیشت و...همه اینها به هم مربوطند؛ وقتی یک ملتی؛ (منظورم دولت ملت است) خودش را در یک وضعیت تقابل با یک نظامی مثل نظامِ سلطه غرب قرار میدهد؛ در حالی که مشخص است که غرب و امریکا در حال حاضر صاحب قدرت بسیار زیادی در سطح جهان است؛ ما چه موافق این قدرت باشیم چه مخالف آن نمیتوانیم کلیت آن را انکار کنیم. در زمان تقابل باید درک درستی از جایگاه خودمان، جایگاه طرف مقابل و نوع تعامل را بر اساس این جایگاهها داشته باشیم. وقتی که ما به ایالات متحده امریکا به عنوان یک قدرت زورگو و یک قدرت قلدر نگاه میکنیم و تصمیم میگیریم که با این قدرت امپریالیستی مثلا مقابله کنیم؛ باید نهادهای متعدد داخل کشور متناسب با این تقابل حرکت کنند. به عنوان نمونه در جنگ ویتنام؛ امریکا و ویتنام شمالی (در آن زمان) با هم درگیر شده بودند؛ یعنی یک ابرقدرت با یک کشور کوچک و توسعهنیافته با هم گلاویز شده بودند؛ در آن زمان وقتی به ملت ویتنام نگاه میکردید میدیدید که ویتنامیها یکپارچه در مقابل امریکا ایستادهاند و عناصری که در آن زمان هدایت ملت را در مواجهه با غرب به دست گرفته بودند، سعی میکردند؛ حساب شده این تقابل را به نفع خودشان و ملتشان تمام کنند. به عنوان مثال هوشی مینه رهبر ویتنام در شرایطی که بزرگترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم جریان داشت؛ در زمان کریسمس میآمد برای مردم امریکا پیام تبریک میفرستاد. با مردم امریکا ارتباط برقرار میکرد. نتیجه این حرکت چه بود؟ معنی این حرکت این بود که به مردم امریکا این پالس را ارسال میکرد که این ویتنامیها نیستند که باعث کشته شدن سربازان امریکایی میشوند؛ بلکه این سیاستمداران امریکایی هستند که باعث کشته شدن جوانان امریکایی میشوند. پرسشی که در اینجا شکل میگیرد این است که نتیجه این نوع رفتارهای ارتباطی برای ویتنامیها چه بود؟ نتیجهاش این بود که در داخل امریکا جریانهایی شکل گرفتند که مخالف جنگ ویتنام بودند. شخصیتهای مهم ورزشی؛ هنرمندان؛ سیاستمداران و... از اعزام به جبهههای جنگ ویتنام خودداری کردند. نمونههای بارز این مخالفتها که بازتابهای وسیعی در جهان پیدا کرد، مخالفت محمد علی کلی بوکسور معروف با جنگ ویتنام و اعزام به جبهههای جنگ بود. یا جان کری که دههها بعد تا سطح وزارت خارجه امریکا رشد کرد در زمان جوانی از مخالفان این جنگ محسوب میشد. بعد از این مخالفتها بود که دامنه وسیعی از مردم امریکا نیز به جبهه مخلفان این جنگ پیوستند و در نهایت کار جنگ را تمام کردند.چرا که مردم امریکا متوجه شدند که مشکل از امریکاست؛ بنابراین یک طرف پیروزی ویتنام بر امریکا استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی عمومی بود که باعث شد تا بین مردم امریکا طرفدار پیدا کردند.
منظور شما این است که ما در حوزه دیپلماسی عمومی در مواجهه با امریکا درست عمل نکردهایم؟
این رفتار را شما مقایسه کنید با راهبردهایی که ما در جریان این تقابل در پیش گرفتیم. ما در سال 58 سفارت امریکا را اشغال کردیم و بر اساس اسناد مستندی که دانشجویان خط امام از این سفارت بیرون آوردند مشخص شد که این سفارتخانه در حد مراکز جاسوسی عمل میکرد. کاری که آن زمان ما باید در پیش میگرفتیم این بود که کانونهای مخالفت سیاستهای امریکا در درون امریکا را باید تحریک میکردیم تا وظیفه تقابل به دوش خود مردم امریکا بیفتد نه مردم ایران. این فشارها باعث تظاهراتهای مختلف در خود امریکا میشد و بازی را به نفع ایران بازمیگرداند. مثل ماجرایی که در جنگ ویتنام ایجاد شد. اما ما ناشیانه آمدیم روی پرچم امریکا رژه رفتیم. پرچم امریکا را نقاشی میکردیم و روی آن پا میگذاشتیم. این در حالی است که پرچم امریکا سمبل حاکمیت امریکا به تنهایی نیست؛ بلکه بخشی از هویت تاریخی و ملی مردم امریکا هم بود. در شرایطی که ما بدون راهبرد عمل میکردیم؛ امریکاییها خود را در جایگاه مظلوم قرار دادند و اعلام کردند که ایران به سفارت امریکا تجاوز کرده و فرزندان امریکایی را به گروگان گرفته است. نتیجه این راهبرد چه بود؟ این بود که مردم امریکا فراموش کردند که دولتشان چه فجایعی را در ایران و منطقه مرتکب شده است و از آن زمان تا همین امروز تصویر غیرواقعی از ایران در جامعه امریکا گسترش پیدا کرد. ما این فرصتها را از دست دادیم و از همه ظرفیتهایمان برای مقابله با دشمنی که با تمام توانش در مقابل ما ایستاده، استفاده نکردیم.
بهنظر میرسد مشکل مردم در این تقابل این است که در شرایطی که مردم تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی و معیشتی به خاطر تحریمها قرار دارند گروهی که از بهترین امکانات و ثروتها بهرهمند شدهاند؛ به نظر میرسد این عدم تناسبها به مراتب آزاردهندهتر هستند. اینطور فکر نمیکنید؟
امروز مسائل دیگری مطرح شده است. امروز و در حالی که برخی طیفهای سیاسی که از ضرورت مقابله با استکبار صحبت میکنند؛ خودشان و اهل و عیال و فرزندانشان به کمال از نعمات اقتصادی و ارتباطی برخوردارند و در حالی که مردم از کمترین امکانات و ظرفیتهای اقتصادی و معیشتی برخوردار نیستند این گروه داراییهای فراوانی را جمعآوری کردهاند. این درست نیست زمانی که در وضعیت تقابل قرار داریم همه باید در یک سنگر در برابر دشمن بایستند...
اما امروز توزیع ثروت در کشور به گونهای است که زمانی که امریکا یکی از گرههای تحریمی را بیشتر میکند؛ میبینید که اقشار ضعیف و کمتربرخوردار هستند که آسیبهای بنیادینی را متحمل میشوند؛ اما این کاسبان تحریم و دلالها وضعیت بهتری پیدا میکنند و ثروت بیشتری را به جیب میزنند؛ در زمان جنگ 8ساله با عراق مردم چون میدیدند که مسوولانشان مانند آنها زندگی میکنند مشکل چندانی در این زمینه مشاهده نمیشد، اما امروز در زمان تحریمها مردم میبینند در شرایطی که آنها تحت فشار هستند؛ جماعت دیگری در نهایت آسودگی زندگی میکنند. در این شرایط چطور میتوان امیدوار بود که راهبردها برای مقابله با زیادهخواهیهای امریکا به ثمر بنشیند و مردم همراه این راهبردها باشند.
اشاره کردید که عدم تناسبهای فراوانی در داخل کشور مشاهده میشود و فقر و مشکلات معیشتی و بیکاری و...در جامعه گسترش یافته؛ در شرایط فعلی که مشکلات اقتصادی فراوانی مردم را آزار میدهد، اساسا روابط خارجی ما باید چگونه باشد؟
میگویند پیامبر در یک بیابان با جماعتی سفر میکردند؛ پیامبر دستور دادند که سوخت جمعآوری شود. اصحاب گفتند که اینجا سوختی وجود ندارد؛ اما پیامبر همچنان تاکید کردند و بعد هر کس یک تکه کوچک را همراه خودش آورد و همین تکههای کوچک چوب در نهایت انبوهی از هیزم را ایجاد کرد. موضوعی که نشان میدهد برای انجام کارهای بزرگ باید ظرفیتهای خرد و کوچک را در یک مسیر مشخص بهکار گرفت؛ در خصوص هماوردی با امریکا فراموش نکنید که ایران ابزارهای فراوانی را برای اثرگذاری در صحنه مناسبات بینالمللی دارد. دایره نفوذ منطقهای ایران که از کشورهایی چون عراق و سوریه شروع میشود و در ادامه درکشورهایی چون افغانستان، لبنان و حتی یمن و... تداوم مییابد؛ این ظرفیتها میتواند قدرت گفتمانی ایران را در سطوح بینالمللی افزایش دهد. در حال حاضر شیعیان یمنی راه تنفسی پایگاههای امریکایی را در عربستان بستهاند و خطرات فراوانی را ایجاد کردهاند. پس میشود کانونهای رقابت با امریکا را تقویت کرد. اگر ایران بتواند همسویی استراتژیک میان همه رقبای امریکا ایجاد کند میتواند در میان این منازعات منافع ملی خود را محقق کند.
لازمه رسیدن به یک چنین شرایطی برای رشد و استیفای منافع ملی چیست؟
اگر در یک کلمه بخواهم این ضرورت را توصیف کنم از واژه «آشتی ملی» استفاده میکنم. وحدت ملی وقتی است که مردم در داخل احساس تبعیض نکنند و به حساب میآیند و دیده میشوند. اینکه تصور شود فقط جماعتی که طرفدار نظام هستند باید مورد توجه باشند و بقیه گروههای مردمی مهم نیستند و برای توسعه و مقابله با دشمنان همین طرفداران کفایت میکنند؛ اشتباه است. خداوند در قرآن میفرماید؛ راهی برای تسلط دشمنان بر مسلمین قرار داده نشده است. معنی این آیه این است که اگر تسلطی صورت میگیرد به دلیل مشکلاتی است که خودمان ایجاد کردهایم. اگر خودمان مردم را ناامید ساختیم، خطر خواه ناخواه ایجاد خواهد شد. ما باید به جایی برسیم که حاکمیت فراجناحی داشته باشیم. زمانی که دولت آقای روحانی در سال93-92 میخواست با امریکا و غرب مذاکرات را آغاز کند؛ بسیاری از اصولگرایان در کشور مخالفت کردند با این مساله و دوگانه سازش یا مقاومت را مطرح کردند. اما شما نگاه مقام معظم رهبری را دیدید که با چه نگاه هوشمندانهای موضوع را پیش بردند و اعلام کردند هرچند چشمشان از مذاکره آب نمیخورد اما به دولت اجازه دادند که مذاکرات را پیش ببرند؛ این رفتار فراجناحی رهبری اتمام حجت کرد که امریکا قابل اعتماد نیست. این نوع رفتارهای فراجناحی نیازی است که ما امروز داریم. حاکمیت باید دوست مردم باشد باید نمایندگی مردم را داشته باشد. هر اندازه که در داخل این رویکرد را تقویت کنیم و در خارج از راهبردهای موثر ارتباطی و دیپلماسی بهتر استفاده کنیم میتوانیم در برابر یکی از ارتجاعیترین حکومت جهان که در سال2020 به راحتی در برابر دوربین مواضع نژاد پرستانه را ترویج میکند، دستاوردهای بیشتری کسب کنیم. در مواجهه با کرونا هم دیدیم که امریکا چندان قابلیتهای خاصی ندارد و تنها یک تصویر جعلی از قدرت این کشور ارایه میشود.
شما در خصوص ضرورت تشکیل بسیج عمومی برای حل مشکلات اقتصادی صحبت کردید؛ موضوع اقبال عمومی به بورس این روزها مطرح شده است؛ به عنوان یک استاد علوم ارتباطی این اقبال به بورس را چطور تفسیر میکنید؟
آوردن مردم به بورس اگر منتج به تحرک صنایع داخلی و توسعه صنعت داخلی و عدم وابستگی به فروش نفت بشود و ما بتوانیم صادرات غیرنفتی را رونق بدهیم؛ اتفاق مثبتی است. در حالت عادی وقتی شما به بورس روی میآورید یعنی سرمایهها هدایت میشود به سمت صنایع؛ این یک شکل مثبتی دارد اما اگر فقط تبدیل بشود به بورسبازی و سفتهبازی صرف، یک نوع دیگری از قمار که میتواند به شکل غباری و غیرواقعی قیمتها را افزایش بدهد و مردم پولشان را از بانکها دربیاورند و بریزند تو بازار بورس، بعد با کاهش افت شدید ارزش سهام که خریداری کردند سرمایههایشان از دستشان برود؛ میتواند فجایع اجتماعی زنجیرواری را شکل دهد؛ اگر اقبال به بورس این معنا را بدهد که این سرمایهها به دست دولت میرسد برای اینکه دولت مثلا بدهیهایش را پاس کند، مشکل ساز است. رویآوری به بازار بورس اگر در مدیریت کلان خودش جهت توسعه صنایع داخلی باشد و همانطورکه شعار امسال ما جهش تولید است؛ جهش تولید منجر به افزایش صادرات غیرنفتی ما بشود و متعاقب آن وضعیت اشتغال هم بهبود یابد، قطعا کمبود فروش نفت را جبران خواهد کرد و ما را قدرتمند خواهد کرد. اما همانطور که گفتم اگر فقط به شکل بورسبازی صرف باشد در واقع یک راه دیگری برای از دست دادن سرمایههای مردم خواهد بود.
شما اشاره کردید که ایران توانسته در کشورهای منطقه مثل سوریه، یمن، عراق و... دایره نفوذ استراتژیکی را شکل دهد. برای تبدیل این نفوذ به ارزش افزوده اقتصادی و تجاری چه میتوان کرد؟
اولا امکان ندارد که شما دایره نفوذی داشته باشید ولی فرصت برای برداشت دستاوردهای اقتصادی نداشته باشید. اگر دستاوردی در این کشورها نداشتهایم به خاطر اشتباهات در راهبردهایمان بوده است. ما الان یک سری امکانات داریم، مثلا قدرت ساخت و ساز ما بالاست. وقتی که برای نوسازی کشور سوریه بخواهد اقدام شود شما مطمئن باشید با توجه به اتحاد استراتژیک که بین ایران و سوریه هست اولویت طرحها با پیمانکاران ایرانی خواهد بود و این خودش یعنی یک توفیق بسیار زیاد برای سرمایهگذاری ایران در سوریه است. شما وقتی که متحد استراتژیک یک کشور باشید، آن کشور هم در موقع مناسب امتیازات اقتصادی به کسی جز شما نخواهد داد.
در برخی موارد مشاهده شده که در حالی که ایران بیشترین کمکها را در برخی کشورها صورت داده اما کشورهای رقیب مثل ترکیه و روسیه هستند که دستاوردهای اقتصادی را در کشورهای هدف درو میکنند و سر اقتصاد ایران بیکلاه میماند. در این زمینه چه نظری دارید؟
مشکل ما این است که دستگاههای تبلیغاتی ما ضعیف است و ما نتوانستیم. این تبلیغکنندههای ما یک جور تحریککننده هم هستند ببینید ما چگونه دشمنتراشی میکنیم ما استانداردی برای حجاب اگر داریم توی صدا و سیما خانمی را که وضعش از نظر آرایش یا پوشش وضع خاصی دارد پخش نمیکنید، اگر این قرار است نشان داده نشود همه جا باید نشان داده نشود اما موقع انتخابات که میشود شما این تیپ خانمهای بیحجاب را به تناوب توی تلویزیون میبینید که در انتخابات یا راهپیمایی شرکت کرده است. اگر حضور این تیپها در جامعه مثبت است پس باید در جای دیگر هم نشانشان بدهید که احساس نشود که استفاده ابزاری از آنها میشود. با این حرکات با ظرفیت ملی خودمان با رسانه ملی خودمان با پول خودمان دافعه ایجاد میکنیم. در حالی که مقام معظم رهبری فرمودند دافعه نداشته باشید جاذبه داشته باشید. چرا به این راهبردهای رهبری توجه لازم نمیشود؟ چون جماعتی هستند که سود و کاسبیشان از این راه است. باید این اصلاحات ضروری را آغاز کنیم.