رشد صنایع دستی و جریان سیال ارتباطی
پرویز حسابی
زمانی که صحبت از صادرات یا واردات در ساختارهای اقتصادی میشود اولین اصل و پیشزمینه آن نقل و انتقالات مالی است. یعنی شما چه در سطح کلان و چه در سطح خرد قصد داد و ستد داشته باشید و بخواهید کالا یا خدماتی را بخرید یا بهفروش برسانید، قبل از هر اقدامی وضعیت مالی و پولی موضوع را مشخص میکنید؛ زمانی که اقتصادی در زمینه نقل و انتقال مالی با مشکل مواجه شود و سدی در برابرش کشیده شده باشد؛ هر نوع تصمیمسازی و برنامهریزی برای رشد صادرات یا واردات بیمعنا خواهد بود. این معادله در خصوص حوزه صنایع دستی هم به همین شکل وجود دارد. وقتی که ایران در انتقال پول به داخل کشور مشکل داشته باشد چه فرقی میکند که ما 4میلیارد دلار صادرات صنایع دستی داشته باشیم یا 40میلیارد دلار یا هر رقم دیگری. به نظرم روز جهانی صنایع دستی یا هر مناسبت دیگری فرصتی است برای اینکه ما یک بار دیگر متوجه این اصل اساسی علم اقتصاد بشویم که رشد و توسعه جوامع از طریق توسعه مناسبات ارتباطی است که محقق میشود و زمانی که این جریان سیال ارتباطی دچار مشکل شود؛ دورنمای اقتصادی چندان روشن نخواهد بود. ما تا تحریمها را پشت سر نگذاریم و نتوانیم از این سد عبور کنیم نمیتوانیم به اهداف اقتصادیمان در بخشهای مختلف برسیم. بنده از شهریورماه در اتاق ایران اعلام کردم تا زمانی که بحث تحریمها حل نشود برنامههای اقتصادی را نمیتوان پیش برد. روغن زیتونی را که من از هایپر آجودانه اسفندماه 190هزار تومان خریده بودم امروز شده 410 هزار تومان، رستوران کنار دفتر من قیمت غذاهای خود را چند برابر کرده، فستفودی که سیبزمینی را 15 تومان میفروخت امروز همین سیبزمینی سرخ کرده را 25هزار تومان به فروش میرساند؛ این اعداد و ارقام نشانه چیست؟ نشانه این واقعیت است که مردم حتی برای تامین اقلام حیاتی و مورد نیاز خود با مشکل مواجه شدهاند. طبیعی است که زمانی که مردم برای گذران روزانه زندگی خود هم دچار مشکل شوند دیگر به فکر خرید صنایع دستی و هنری نمیروند. زمانی که تقاضای موثری در این زمینهها در داخل وجود نداشته باشد و در خارج هم امکان تبادل مالی و نقل و انتقالات مسدود شده باشد طبیعی است که فعالان این حوزه که سالها مهارت و تخصص در حوزه تولید و ساخت صنایع دستی کسب کرده اند؛ آرام آرام کسب و کار دیگری را برای زندگی انتخاب میکنند و در نهایت این صنایع دچار فراموشی و رکود میشوند. بر این اساس است که آمارهای بیکاری هر روز در جامعه بالاتر میرود چرا که بخشهای خرد اقتصادی که اتفاقا جزو بخشهای موثر اقتصادی در هر جامعهای محسوب میشوند، به دلیل مشکل کمبود مواد اولیه؛ مشکل تامین مالی، بیمه، مالیات و... از صحنه اقتصادی خارج میشوند. این در حالی است که بخش قابل توجهی از ظرفیتهای اشتغالزایی در هر جامعهای به همین مشاغل خرد و خانگی بازمیگردد و چنانچه این حوزهها دچار رکود شوند، اثرات عینی آن در شاخصهای مربوط به رشد بیکاری و گسترش فقر مطلق نیز نمایان خواهد شد. با این توضیحات است که معتقدم مهمترین دستور کاری که پیشروی نظام سیاسی و تصمیمسازان کلان وجود دارد؛ بهبود مناسبات ارتباطی با سایر کشورها و حل مشکل تحریمهاست. تا زمانی که اقتصاد ایران زیر شلاقهای تحریمهای شدید باشد، شک نکنید که وضعیت حوزههای مختلف اقتصادی به سمت بهبود نخواهد رفت.
چه سودی دارد که امروز ما درباره ظرفیتهای فراوان صنایع دستی صحبت کنیم اما نگوییم که تحریمها چه بر سر زنان و مردانی آورده که قبلا روزگار خود را از راه تولید این صنایع سپری میکردند اما امروز به دلیل تحریمها و نبود تقاضا در بازارهای داخلی ناچارند تا سراغ دلالی و خرید خودرو و فروش دلار و... بروند. وظیفه اول نظام سیاسی این است که بستر رشد و شکوفایی را برای بخشهای مختلف اقتصادی فراهم کنند. بستر رشد اقتصادی یعنی چه؟ یعنی اینکه تولیدکننده ایرانی برای صدور محصولاتش مشکلی نداشته باشد؛ برای تامین نقدینگی ناچار نباشد به هر سودی تن در دهد و برای تامین مواد اولیه نگرانی نداشته باشد. این وظایفی است که نظام سیاسی به عهده دارد. بعد از آماده شدن این بستر است که من و شما میتوانیم بنشینیم و مثلا درباره راههای رشد صادرات صنایع دستی صحبت کنیم اما زمانی که تولیدکننده ایرانی قادر نیست یک دلار از صادرات را به کشور بازگرداند چگونه میتوان درباره این امور صحبت کرد. عضو اتاق ایران