صنعت‌زدایی بی‌سابقه‌ در2 دهه اخیر

۱۳۹۹/۰۳/۲۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۸۰۰۲
صنعت‌زدایی بی‌سابقه‌ در2 دهه اخیر

  اگر فرهنگ مسلط غیر مولد باشد کشور انحطاط را تجربه خواهد کرد

  اگر فرهنگ دزدی، رباخوری، کلک زدن، پنهان کاری و... زرنگی تلقی شوند، جامعه به سمت دیگری می‌رود

گروه پشتیبانی تولید| روایت توسعه در ایران؛ به نوعی روایت فریادهاست و روایت گوش‌هایی که انگار به نشنیدن عادت کرده اند؛ از یک طرف کارشناسان سال‌هاست که از ضرورت‌های توسعه سخن می‌گویند و از هر تریبونی برای تشریح ابزار، بستر و لوازمش استفاده می‌کنند و در سوی دیگر مسوولان و مدیران تصمیم ساز و تصمیم‌گیر نشسته‌اند که بدون توجه به این صحبت‌ها و زمینه‌ها و ضرورت‌ها، تار و پود اقتصاد و معیشت ایرانیان را به وعده‌هایی که انگار هرگز از راه نمی‌رسد گره می‌زنند. اینگونه است که فرآیند توسعه در ایران بسان روایتی شده با پایان باز که هر تحلیلگر و کارشناسی از منظر خود برای این روایت پایانی را انتخاب می‌کند. برخی پایان خوش برای این روایت می‌سرایند و برخی دیگر نوع دیگری از پایان را پیش بینی می‌کنند؛ در مسیر پاسخگویی به بایدها و نبایدهایی که اقتصاد در مسیر توسعه باید مورد توجه قرار دهد، موسسه مطالعات دین و اقتصاد برنامه زنده‌ای را در فضای مجازی ذیل عنوان« در هم تنیدگی وجوه ذهنی و عینی حیات جمعی به مناسبت رونمایی از کتاب فرهنگ و توسعه» با حضور فرشاد مومنی و حسین راغفر برگزار کرد؛ نشستی که در جریان آن یک‌بار دیگر به بازخوانی مشکلات اقتصاد ایران برای تحقق توسعه پرداخته شد و تلاش شد تا نوری به ابعادپنهان موضوع توسعه در کشورمان تابانده شود.

مومنی در ابتدای صحبت‌هایش در تشریح چرایی تلاش‌ها برای تهیه محتوای علمی در خصوص توسعه گفت: من در خصوص اینکه چه شد که به فکر چنین کتابی افتادیم فکر می‌کنم باید یک نکاتی را مطرح کنم، وقتی که آن نکات مطرح شدند شما ملاحظه خواهید فرمود که جناب آقای دکتر راغفر با شکسته نفسی از نقش موثر خودشان در شکل‌گیری این کتاب نکته‌ای را مطرح نفرمودند. واقعیت این است که طیف دوستانی که دل نگران آینده کشور و توسعه ملی هستند و از این قاعده‌گذاری‌های ناهنجار و بعضا مشکوک و ضد توسعه‌ای هم سخت در رنج هستند و اینکه آثار و پیامدهای این طرز قاعده‌گذاری در سرنوشت فرودستان و بخش‌های مولد اقتصاد و آینده کشور چه خواهد افتاد و چه بر سرشان خواهد آمد مرتبا با همدیگر گفت و شنودهایی داریم و در یکی از این گفت و شنودها من خاطرم هست که با جناب آقای دکتر راغفر به این جمع‌بندی رسیدیم که اگر حکومتگران گرامی ولو در شعارها و در ظواهر خیلی راجع به عنصر فرهنگ احساس یا ابراز دل نگرانی می‌کنند ما یک تمهیدی بیندیشیم که یک باب گفت‌وگوی توسعه‌گرا هم با حکومتگران گرامی و هم با مردم از زاویه فرهنگ به صورت جدی موضوعیت پیدا کند. »

او در ادامه تاکید می‌کند: در آن زمان بحث ما این بود که به قاعده مناسبات رانتی ما با یک نظام تصمیم‌گیری کوته‌نگر، شتابزده و با اعتنای بسیار اندک و ناچیز به ملاحظه‌های کارشناسی روبرو هستیم بنابراین اگر بیاییم باب فرهنگ را باز کنیم منتها از منظر توسعه چون تلقی‌های مسلطی که عزیزان از مساله فرهنگ دارند کل ماجرای فرهنگ را از کانال موعظه دنبال می‌کنند و اصلا علت یا یکی از علت‌های اینکه ما عنوان فرعی این کتاب را گذاشتیم درهم تنیدگی وجوه ذهنی و عینی حیات جمعی به این مساله برمی‌گردد که اگر موعظه‌های ما به ازای عینی در مناسبات اقتصادی و اجتماعی و بستر نهادی اثری نداشته باشد موعظه‌ها به ضد خودش تبدیل می‌شود و به جای اینکه موعظه‌ها اعتلابخش باشد ابزار انحطاط می‌شود. 

ریزه‌کاری‌ها و جزییات بسیار مهمی در این قضیه وجود دارد که ما امیدواریم که اگر باب این گفت‌وگوهای جدی در این زمینه باز بشود حکومتگران گرامی ما متوجه بشوند که اگر از منظر فرهنگ ما خلاقیت، مولد بودن، اهمیت دادن به مفید بودن را ترویج کنیم در کادر نهادی جامعه به یک سمتی می‌رود و اگر فرهنگ مسلطی که از طریق بستر نهادی تشکیل می‌شود دزدی، کلک زدن، ربا خوردن، پنهانکاری را زرنگی تلقی بکند جامعه به یک سمت دیگری می‌رود. و عنصر فرهنگ اگر به نحوه بایسته و در کادر مساله توسعه مورد توجه قرار بگیرد آنجا مشخص می‌شود برای تصمیم‌گیران کشور که کانال اصلی فرهنگ‌سازی در نظام حیات جمعی این است که شما ببینید که برای اداره جامعه‌شان طرز نگاهشان چیست و به سمت چه دانش‌ها و مهارت‌هایی می‌روند و از سمت چه دانش و مهارت‌هایی فاصله می‌گیرند. اگر فرهنگ مسلط فرهنگ غیرمولد باشد آن وقت کشور انحطاط را تجربه خواهد کرد ولو اینکه ما در موعظه‌ها زیباترین و متعالی‌ترین حرفها را بزنیم و بشنویم و بشنوند. ما اینجا با همدیگر در این زمینه بحث می‌کردیم و اینکه برای فهم عالمانه فرهنگ به ویژه در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور و از طریق آنها در بخش‌های وسیعی از جامعه ما یک خلاهای اندیشه‌ای بزرگ روبرو هستیم نه تکلیف‌مان به نحو بایسته با مفهوم فرهنگ روشن است و نه اینکه فهم عالمانه‌ای از روابط علت و معلولی به اینکه ما به سمت فرهنگ متعالی می‌رویم یا به سمت فرهنگ مبتنی بر انحطاط می‌رویم روشن است. نه شاخص‌ها و مقیاس‌های سنجش و اندازه‌گیری در این زمینه مذموم و خصلت توسعه‌ای دارد.»

این استاد اقتصاد در ادامه تاکید می‌کند: اینکه عرض کردم دکتر راغفر عزیز خیلی نقش داشتند در این زمینه تعداد قابل توجهی از مقالات ممتازی که در سطح دنیا مورد توجه قرار گرفته بود که به مساله فرهنگ از زاویه توسعه نگاه می‌کرد توسط آقای دکتر راغفر به ما معرفی شد و ما که همیشه مرهون و مباهی هستیم به بهره‌مندی از ذخیره دانایی ایشان در این زمینه هم واقعا این توفیق را داشتیم. ما آن موقع این جوری بحث می‌کردیم به جای اینکه مساله فرهنگ را از زاویه اینکه چرا موعظه‌های ما موثر نمی‌شود ردگیری کنیم که البته در« جامعه‌شناسی توسعه» در این زمینه هم بحث‌های بسیاری خارق‌العاده‌ای وجود دارد و ما در مقدمه این کتاب این را اشاره کردیم گفتیم اگر منادیان ارزش‌ها چون به خلوت کار دیگر بکنند موعظه‌ها بی‌اثر می‌شود و به ضد خودش تبدیل می‌شود پنج شش تا فرمول در این زمینه در جامعه‌شناسی توسعه وجود دارد که ما در 30 سال گذشته یک بار در این زمینه ندیدیم که در رسانه‌ها و حتی گفت‌وگوهای دانشگاهی بحث کلیدی بشود که اگر واقعا شما از انحطاط فرهنگی نگران هستید جامعه‌شناسی توسعه می‌گوید بروید خودتان را در آینه ببینید و رفتارهاتان را به جای اینکه مثلا بخواهید این و آن را تقیبح بکنید یا نسبت بدهید به کارهاشان در درجه اول می‌گویند وقتی که انحطاط فرهنگی پیش می‌آید باید طرز عمل منادیان را و منادیان ارزش‌ها را مورد توجه قرار بدهید.

    تامین منافع از طریق سالم

مومنی در ادامه با اشاره به اهمتی مقوله قاعده‌گذاری گفت: محور بعدی قاعده‌گذاری‌ها است. قاعده‌گذاری‌های شما فرهنگ را شکل می‌دهد نظام ترجیحات را مشخص می‌کند معلوم می‌کند از طریق مفت‌خوارگی شما بهتر می‌توانید منافعتان را حداکثر کنید یا از طریق خلایق و نوآوری و تلاش. اینها همه حساب و کتاب‌های خیلی روشن و موجزی در اندیشه توسعه دارد . ما در بحث‌های که با با دوستان و همفکران و همکاران گرامی داشتیم یک جمع‌بندی ما این شد که بزرگ‌ترین خطا در نظام قاعده‌گذاری‌های اساسی ما که حتی وقتی شورای عالی فرهنگی هم تشکیل می‌دهند عموما کسانی آنجا می‌نشینند که ویژگی‌ مشترکشان این است که صلاحیت تخصصی بایسته در زمینه فرهنگ و در زمینه توسعه و در نسبت‌ سنجی عالمان بین این دو ندارند معلوم است شما آنجا یک مسیری را طی می‌کنید جامعه یک مسیر دیگری را طی می‌کند و در این ماجرا هم توسعه کشور قربانی می‌شود و هم توسعه کشور رو به انحطاط می‌رود. ما بر این اساس می‌خواستیم بگوییم در ذخیره دانایی بشر در نسبت سنجی بین فرهنگ و توسعه، نکات جالب توجهی وجود دارد. اینکه به چه صورت حیات مادی را می‌توان ساماندهی کرد حیاتی‌ترین عنصر در شکل‌گیری فرهنگ‌های خاص است. او در ادامه گفت: اگر در بورس راه را باز کردید که با سوداگری و خرید و فروش ماجرای بهره‌مند شدن سامان پیدا بکند خب دیگر نباید در این جامعه انتظار داشته باشیم که مثلا فرهنگ با حساب و کتاب خرج کردن جایگاه پیدا بکند، فرهنگ دور نگری و آینده‌سازی موضوعیت پیدا بکند، فرهنگ وقت‌شناسی و مسوولیت‌شناسی موضوعیت پیدا بکند، احساس تعلق خاطر به جامعه پدید بیاید و طرف برای عزت نفس خودش اهمیت قائل باشد، در جامعه‌ای که فرهنگ مسلطش از روی قاعده‌گذاری ضد توسعه‌ای و مشوق مفت‌خوارگی می‌رود به سمت سوداگری و دلالی و رباخوری این جور چیزها دیگر آرمان‌خواهی و عدالت‌طلبی مضحکه می‌شود، چون ما به ازای عینی درش وجود ندارد، فرهنگ استقلال‌طلبی و اتکا به خود و چیزهایی از این قبیل ما می‌خواستیم آنهایی که دلسوزند برای جامعه در سطح حوزه عمومی و هم در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی توجه کنند که بروید مقررات بگذارید اگر آن مقررات‌ نسبتی با سبک زندگی روزمره مردم نداشته باشد آن قاعده‌گذاری‌ها مبنای تنظیم روابط نمی‌شود و به شکل‌های مختلف دور زده می‌شود . نکته کلیدی هم این است که اینها همه در تسهیل علم قرار دارند و اگر عزیزان راه را باز بکنند به اینکه از موضع علم و از منظر توسعه و عزت جامعه و اعتلابخشی کیفیت زندگی مردم به مساله نگاه بکنیم آن وقت معلوم می‌شود که ما چه جوری داریم خطاهای فاحش می‌کنیم، زمان را از دست می‌دهیم، منابع مادی و انسانی را هم تلف می‌کنیم، الگوی مسلط را هم به جای اینکه همکاری و اعتماد و اعتلابخشی قرار بدهیم هل می‌دهیم به سمت ستیز و حذف و خشونت و بی‌اخلاقی. آن چیزی که عملا می‌بینیم که تا حدودی سکه رایج شده در طرز عملی که به ویژه در ساخت سیاسی کشور با یک وضوح خیلی بیشتری دارد مشاهده می‌شود.

او در خصوص اهداف تهیه این کتاب چیست؟ گفت: پس بنابراین هدف اصلی یا پیام اصلی این کتاب این بود که آقا بحث‌های مربوط به فرهنگ را اولا در کادر توسعه قرار بدهیم، ثانیا بیایید از علم مدد بگیرید که به شیوه عالمانه ماجرا سامان داده بشود. در غیر این صورت آقای راغفر فرمودند شما نگاه بکنید نسبت سرقت بزهکاری اطفال جرم و جنایت و انواع ناهنجاری‌ها در 10 ساله اول انقلاب وقتی که در مقایسه با سه دهه بعد نگاه می‌کنید با لحاظ کردن همه متغیرهای کنترلی ببینید که در دوره تعدیل ساختاری تمام بزهکاری‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی جهش پیدا کرده است، حساب و کتاب دارد شما نگاه بکنید، مثلا کینز در 1920 در آن کتاب در آنجا می‌گوید اگر از طریق شوک درمانی و سیاست‌های تورم‌زا برای دولت و برای رانت‌جوها کسب درآمد کنید تلقی مسلط از زندگی می‌شود تلقی کازینویی. با این کار جامعه را به یک قمارخانه تبدیل می‌کنید. درست 100 سال پیش این حرف را جان کنارد کینز زده از دل چی؟ از دل مشاهده‌های که در جنگ‌های جهانی اول مستقیما داشته چون آنها این موقعیت را داشتند که مثلا انگلستان مستقیما معرکه نبرد بود و دیدند که وقتی که نظام سیاست‌گذاری خطا می‌کند و قاعده‌گذاری‌ها را به سمتی می‌برد که رانت و ربا و فساد را با آن سهل‌انگارانه برخورد می‌کند. مناسبات اجتماعی توی آن کادر قرار می‌گیرد آن وقت از دل این مساله وقتی که شما بیایید به رابطه فرهنگ و توسعه نگاه بکنید ما پیش خودمان فکر می‌کردیم و می‌کنیم اینها یک موضوعاتی است که می‌تواند مبنای گفت‌وگوهای بسیار سازنده در سطح ملی باشد. به جای اینکه مثلا مسائل درجه چندم با افراد درجه چندم در رسانه‌های همگانی سکه رایج بشود شما بیاید بحث‌های بنیادی را مطرح کنید. 

    قاعده تعریف در جامعه

مومنی در ادامه گفت: وقتی که مفت‌خوارگی می‌کنید قاعده مسلط و نظام پاداش‌دهی در آن چارچوب تعریف می‌شود یک دفعه می‌بینید در ربع اول قرن بیست و یکم که قله دستاوردهای علمی و فنی است ایران از نظر طرز مواجهه با عدم اطمینان‌هایی که منشأ طبیعی دارد نسبت به چند صد سال پیش عقب افتاده است. اینها این چیزهایی است که بنیادی است که متاسفانه اصلا در گفت‌وگوهای رسمی و در قاعده‌گذاری رسمی چون فهم نظری به حد نصاب وجود ندارد، اصلا توجه نمی‌شود، مطالعه‌هایی وجود دارد در همین سازمان برنامه ما و مطالعاتی وجود دارد که در دولت به‌طور رسمی انتشار پیدا کرده است. شما مثلا تئوری‌های توسعه را می‌بینید می‌گویند توسعه زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که جامعه حداقل قابلیت را پیدا بکند، برای حل و فصل عدم اطمینان‌های با منشأ طبیعی بعدا از اینکه آن حل و فصل شد جامعه شکل می‌گیرد و بعدا عدم اطمینان‌های با منشأ تعاملات اجتماعی موضوعیت پیدا می‌کند که قاعده‌گذاری‌ها و ترتیبات نهادین می‌رود به آن سمت. در نخستین گزارش ملی فقر و نابرابری که در ایران منتشر شده می‌گوید در جهان 42 نوع عدم اطمینان با منشأ طبیعی وجود دارد مثل سیل و زلزله و خشکسالی و از این قبیل که می‌گوید از آن 42 نوع 34 نوع آن در ایران فعال است. یعنی وقتی که به مفت‌خوارگی پاداش می‌دهید به قابلیت‌افزایی به متناسب شدن برخورداری‌ها با صلاحیت‌ها و تلاش‌ها وقعی نمی‌گذارید افراد را یک جوری تربیت می‌کند که می‌خواهد یک شبه ره صد ساله را برود. 

اسن استاد علامه طباطبایی تاکید کرد: الان شما نگاه بکنید یک نفر می‌خواهد ازدواج کند باید اول خانه داشته باشد، ماشین داشته باشد، چه کسی در شروع زندگی می‌تواند یک همچین کارهایی را بکند وقتی شما مناسبتی ایجاد می‌کنید که منطق انباشت را در همه عرصه‌ها دچار آشفتگی می‌کند، معلوم است ناهنجاری می‌شود سکه رایج بحث سر این است که شما به تولید فناورانه توسعه‌گرا که بزرگ‌ترین رکن شکل‌دهنده یک فرهنگ است، توجه نمی‌کنید بی‌سابقه‌ترین سطوح تجربه شده صنعت‌زدایی در 2 دهه گذشته اتفاق افتاده تا امروز یک مقاله نوشته نشده یک بحث جدی عمومی چه در سطح عمومی و چه در سطح قاعده‌گذار‌ها درباره‌اش مطرح نشده است. معلوم است که بحران انباشته عدم اطمینان‌های با منشأ طبیعی پیدا می‌شود و اگر در دل این بروید آن رانت و فساد وقتی که همه جایی شد آن وقت می‌بینید حتی آن منابعی که صرف مثلا مبارزه با سیل می‌شود هم کارکرد خودش را از دست می‌دهد. او در ادامه گفت: ما الان مطالعه‌ای داریم که به همت زنده‌یاد استاد فقید دکتر حسین عظیمی سازماندهی شد و مجموعه مقالات آن هم وجود دارد در آنجا نشان داده که از 1368 به این طرف به موازات اینکه ایران جنون‌آمیز و بی‌ضابطه سدسازی را در دستور کار قرار داده هم تعداد وقوع سیل‌ افزایش پیدا کرده و هم آسیب‌پذیری جامعه در برابر سیل افزایش پیدا کرده است. چطور می‌شود که به این پدیده‌هایی که جلوی چشم است در اسناد رسمی وجود دارد بی‌اعتنا می‌شوی عین این مساله در مورد عدم اطمینان‌های با منشأ طبیعی با تعاملات انسانی هم وجود دارد، یعنی آنجایی که نگاه می‌کنی الگوی رابطه مردم با مردم، مردم با حکومت و حکومت با مردم چطور است؟ همه بیش از آنکه بحث فرهنگی باشد سیاسی است و بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی است. در آنجا با جزییات شما می‌توانید مثلا فرض بفرمایید مهم‌ترین متغیر که وضعیت عدم اطمینان‌های با منشأ تعاملات انسانی را می‌سنجند که هم رابطه با مردم با مردم و هم مردم با حکومت و هم حکومت با مردم مشخص می‌کند، وضعیت امنیت حقوق مالکیت است.  مومنی در ادامه گفت: ما الان مطالعه‌هایی در اختیار داریم که می‌گوید که طی سه دهه گذشته به طرز بی‌سابقه‌ای با هر متر و معیاری که اندازه‌گیری شده ما با سقوط امنیت حقوق مالکیت روبرو هستیم اینها بازتاب رشد دادن فرهنگ مفت‌خوارگی و کل فرهنگ به معنای هنجارها و متنزل کردن به موعظه پدید می‌آید. اینها یک چیزها در تسهیل علم است و ما می‌خواهیم صمیمانه و مشفقانه امیدوار باشیم که انتشار آثاری که به مساله فرهنگ از منظر توسعه نگاه می‌کنند به نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی و به دلسوزان در حیطه عمومی کمک بکند که مسائل اصلی را بیایند عمده کنند و مطرح کنند الان مسائل اصلی که رسانه‌ها ترویج می‌کنند عموما مسائل مربوط به رانت‌جویان و رباخوران و دلال‌ها است.