موج سوارانی که حاضر نیستند صحنه را ترک کنند!
محسن عباسی٭
لطفا این مقدمه کوتاه را فارغ از دیدگاه سیاسی بخوانید.این متن سیاسی نیست.
مارکس معتقد بود که تاریخ خودش را تکرار میکند، نخست به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی». تکرار به صورت کمدی حتی میتواند وحشتناکتر از تراژدی باشد. نگاهی به دور و برمان بیندازیم، در امریکا تاریخ تکرار شده است، زمانی فکر میکردیم نژادپرستی تمام شده ومهمترین مسائل جهانی، گرم شدن کره زمین و دسترسی به آزادی بیان و ... است، کشور ابرقدرت جهان درگیر نزاعهای نژادپرستی شده است، مسالهای که به نظر میرسد سالها پیش حل شده بود! اوایل دهه ۹۰ بعد از اینکه دیوار برلین فروریخت همه خوشحال بودندکه عصر جدیدی آغاز شده اما حدود ۳۰ سال بعد، دیوارهای بزرگتری میان کشورهای جهان برافراشته شد. درگیریها و جداسازیها افزایش یافته است و تاریخ تکرار شده است.
تاریخ این بار به صورت کمدی تکرار شده است و این تنها مختص دنیا نیست. سوژههای سیاسی و اقتصادی دستمایه خنده و طنز میشود و نقد تیز و زهردار کمتر دیده میشود. در اقتصادِ کشور و بورس ما نیز اوضاع به همین شکل است.
زمانی مردم هر نوع خودرویی را میخریدند اما حدود ۴-۵ سال پیش با فشار افکار عمومی تصمیم گرفتتد خودرو نخرند و بانک مرکزی را مجبور کردند تا ۷۰ درصد قیمت خودرو را وام بدهد. همه خوشحال بودند که رفتار اقتصادی مردم تغییر کرده است اما این بار تاریخ تکرار شد و ان هم از نوع کمدی! ۴ میلیون نفر برای چند هزار خودروی بیکیفیت از رده خارج که حتی نسبت به ۵ سال پیش امکانات کمتری دارد هجوم آوردهاند! و حالا افکار عمومی به جای نقد کردن این رفتار و آموزش مردم، آن را دستمایه طنز قرار داده. بورس هم وضعیت مشابهی دارد. هجوم مردم به بورس هم دیگر شبیه طنز شده است نه از آن بابت که مردم در بورس سرمایهگذاری میکنند (اتفاقا بهترین تصمیم اقتصادی چند سال اخیر است و امیدوارم دولتهای بعدی هم این مسیر را ادامه دهند) بلکه از این جهت که رفتار تودهوار مردم و عدم شناخت آن باعث این پدیدهها شده است. روزی مجوز مشاوره سرمایهگذاری وجود نداشت. سبدگردانی نبود و تحلیلگران حرفهای وآماتور فعالیت میکردند در این بین کلاهبردانی نیز بودند که یا پول مردم را بالا میکشیدند و یا ضرر هنگفتی به سرمایهگذاران وارد میکردند و با زیان، سید سرمایهگذار را تحویل میدادند. سازمان قصد داشت بازار را ساختار مند کند اما در ساماندهی و وضع مقررات تا انجا پیش رفت که خودیها و شناسنامه دارها را هم زیر گرفت و میدانِ آموزش و تحلیل بورس را مانند روز بعد از بیگ بنگ، کرد؛ یک فضای ناشناخته! از طرفی نتوانست آموزش و فرهنگسازی بورس را توسعه دهد و میدان را برای شیادان باز کرد. شیادی فقط از دیوار بالا رفتن نیست. گاهی اوقات شیاد با عشوهگری، مظلومنمایی و پنهان شدن پشت افکار عمومی، قانون را به سخره میگیرد و خود را منجی نشان میدهد! آری تاریخ تکرار شد و اینبار هم به صورت کمدی! این بدعت خطرناک صرفا بازی با سرمایههای مردم است و چه بسا به علت نداشتن ساختار تحلیل باعث تفاسیر و برداشتهای گوناگون شود و در نهایت باعث زیان سرمایهگذاران شود.
تحلیلگران همواره اشتباه میکنند و این اصلا ایراد ندارد زیرا تحلیلگران بر اساس اطلاعات موجود نظر میدهند، موسسات جهانی بارها تحلیلهای اشتباه از روند قیمتها ارایه کردهاند و این ذات تحلیل است اما آنچه باید درست باشد روش تحلیل و مبنای تحلیل است و صرفا نباید نتیجه را نگریست. اما وقتی تحلیل مبنا ندارد، میشود حدس و گمان و پیشگویی و درنهایت شیادی و کلاهبرداری!
٭دکترای مدیریت مالی