سرزمین گلام‌ها

۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۹۴۵۸
سرزمین گلام‌ها

سمیه حیدری

سفرهای گالیور (Gulliver's Travels) نام کتابی است که در قرن هفدهم میلادی توسط جاناتان سوئیفت برای کودکان نوشته شد و امروزه یکی از داستان‌های مشهور و کلاسیک انگلستان به حساب می‌آید. این داستان در دهه هفتاد میلادی با عنوان ماجراهای گالیور (The Adventures of Gulliver) در ایالات متحده به صورت انیمیشن درآمد و دوبله فارسی این اثر جذاب تبدیل به یکی از نوستالژی‌های ماندگار کودکان دهه شصت در ایران شد. در میان شخصیت‌های کارتون مذکور شخصیتی به نام «گلام» با تکیه کلام «من میدونم.... کارمون تمومه...» در ذهن بینندگان ماندگار شد و این تکیه کلام در ادبیات محاوره بینندگان هم ورود پیدا کرد. گلام را می‌توان نماد همه‌چیزدانی و بدبینی در نظر گرفت. چنین شخصیت‌هایی در هر جامعه‌ای حضور دارند، اما بیاییم به فرآیند ایجاد ایشان با رهیافت اقتصاد نهادی و اقتصاد رفتاری نگاه کنیم. 

داگلاس نورث از نهادگرایان برجسته و برنده جایزه نوبل، نهاد را اینگونه معرفی می‌نماید: «نهادها قواعد بازی در جامعه‌اند». به عبارتی، نهادها قیودی وضع شده از جانب بشرند که روابط متقابل انسان‌ها با یکدیگر را شکل می‌دهند. نهادها، هم ممکن است خلق شوند (مانند قوانین رسمی و حقوق مالکیت) و هم اینکه به مرور زمان شکل گیرند و مقبول واقع شوند (مانند حقوق عرفی و هنجارهای اجتماعی). تقسیم کار و تخصصی شدن، یکی از ملزومات تجارت و رشد اقتصادی است.طرفین قراردادهای تجاری برای کسب اطلاعات، نظارت، کنترل و اعمال قانونی قراردادها، هزینه‌ای اضافی تحت عنوان هزینه مبادله را متقبل می‌شوند. هزینه مبادله در اقتصاد را می‌توان به اصطکاک در یک دستگاه مکانیکی تشبیه کرد. هزینه مبادله باعثِ کاهش و کندی مبادلات می‌شود. در هر جامعه‌ای میزان این هزینه متفاوت و متاثر از نهادهای غالب آن جامعه است. هزینه مبادله بالا به معنی هزینه بالا برای بهره‌گیری از تخصص‌هاست؛ لذا افراد برای کاهش این هزینه، به یادگیری و اجرای غالب فعالیت‌های مورد نیاز خود می‌پردازند. 

این خرده اطلاعات و مهارت با وسعت زیاد و عمق کم در ترکیب با سازوکار رفتاری بیش‌اطمینانی موجب شکل‌گیری توهم «همه‌چیزدانی» می‌گردد که شخصیت گلام در کارتون گالیور را تداعی می‌کند. عدم شکل‌گیری تخصص‌ها، خود نوعی بیمه است که افراد از حداقل امور بازنمانند و این نوع تفکر و اقدام، تضمینی برای بودن و پیشبرد همه امور شخصی در حداقل ممکن و نه در حالت بهینه به حساب می‌آید. بنابراین، شکل‌گیری شخصیت‌های گلامی برآیند طبیعی چنین فرآیندهایی است. اسم وضعیتی که در آن به جای سیستم، مجموعه‌ای از اعضای همه کاره تولید می‌شوند را می‌توانیم «استحاله گلامی» بگذاریم! بدیهی است چنین فرآیندی یک عقبگرد تاریخی از حیث دستاوردهای تقسیم کار و تخصص‌گرایی است و نتیجه بلافصل آن کاهش کیفیت کالاها و خدمات، کاهش حجم مبادلات و اندازه اقتصاد است.این فرهنگ در گذر زمان نهادینه گشته که نتیجه آن تضعیف همکاری، بی‌اعتمادی، انتقادناپذیری و عدم گفتمان است. 

اما چه باید کرد؟

رهبران، مدیران، تصمیم‌گیران و مجریان باید هوشیار باشند که ممکن است دچار عارضه ذهن گلامی شده باشند. صرف دستور بدون اجماع و اقناع، کاری بس دشوار و راهی بی‌پایان به ناکجاآباد است. ضروری است هزینه‌های سلب اعتماد و نقض قراردادها افزایش یابد. با اولویت فوری، تسریع در بازیابی حقوق مالکیت افراد در دستور کار قرار گیرد.