شناسایی حفرههای موجود در یک طرح اقتصادی
بهمن آرمان
برای بررسی محتوایی و تحلیل درست طرحهای بزرگ اقتصادی از جنس طرحی که مثلا برای عرضه نفت در بازار سرمایه برنامهریزی شده و خبر جزییات آن امروز (سهشنبه) از سوی رییسجمهوری اطلاعرسانی شد، باید نگاهی به تجربیات گذشته کشور از اجرای یک چنین طرحهایی انداخته شود تا بعد از این مقایسه تطبیقی، بهتر بتوان بایدها و نبایدهای پیش روی طرح را تصویرسازی کرد. به نظر میرسد در تاریخچه اقتصادی کشورمان دامنه وسیعی از طرحهای غیرکارشناسی و برنامههای خلقالساعه اقتصادی ثبت شده است که بهدلیل اینکه ابعاد و زوایای گوناگون آن از منظر کارشناسی و تخصصی و از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار نگرفته به اهداف از پیش تعیین شده نرسیدهاند. بارها در مورد ملزومات و ضرورتها و خطرات استفاده از بورس برای تامین کسری بودجه دولت، اقتصاددانها و کارشناسان ذیربط تذکرات لازم را به قوه مجریه دادند، اما شاهد هستیم که این طرح بدون توجه به این دغدغهها و رویکردهای تخصصی در مسیر اجرایی شدن قرار گرفته است. مثلا در گذشته برای حل مشکل مسکن آمدند و در بازار سرمایه صندوقی به نام صندوق زمین و ساختمان را به وجود آوردند، اما این صندوق آنقدر دارای اشکال بود و به اندازهای از واقعیات بازار مسکن دور بود که حتی ساخت یک خانه هم از دل این تصمیم اقتصادی که قرار بود تکانهای در بازار مسکن ایجاد کند بیرون نیامد. بعد پروژه صندوق - پروژه را در حوزههای صنعتی، تولیدی و عمرانی مطرح کردند؛ این طرح هم بدون دستیابی به اهداف تعیین شده به کار خود پایان داد. این سیاهه از طرحهای اقتصادی غیر کارشناسی شده را میتوان تا موارد متعدد ادامه داد، اما پرسشی که با این توضیحات میتوان طرح کرد آن است که چگونه میتوان این طرح مهم اقتصادی را به گونهای عملیاتی کرد که اقتصاد ایران را به اهدافش برساند و مشکلاتی که برای سایر طرحهای مشابه ایجاد شد ایجاد نشود؟ هرچند دولت این طرح را دستاورد بزرگی در حوزه حل مشکلات اقتصادی، دور زدن تحریمها و پایان رکود میداند، اما به نظر میرسد برخی حفرهها و ابهامات در خصوص طرح عرضه نفت در بورس وجود دارد که باید به این ابهامات پاسخی منطقی داده شود. باید قبول کنیم که نفت یک کالای استراتژیک است و کنترل قیمت این ساختار استراتژیک عملا در اختیار برخی شرکتهای بزرگ نفتی که عمدتا امریکایی هستند قرار دارد؛ حتی روسیه هم به عنوان بزرگترین کشور تولیدکننده نفت با تولید 11میلیون بشکه نفت در این تصمیمسازیهای بازار نفت مشارکت داده نمیشود و تابع رویکردهایی است که شرکتهای بزرگ نفتی تعیین میکنند. حالا در این شرایط در اقتصاد ایران طرحی با رویکرد فروش نفت ارایه شده و قرار است این نفت در بازار بورسی عرضه شود که خودش همچنان بامشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. در واقع از برخی استانداردهای جهانی هنوز برخوردار نیست و در حال تثبیت خود به عنوان یک بازار قابل اطمینان و مولد است. همانطور که مشاهده میکنید هم در نحوه اجرای طرح ملاحظاتی وجود دارد و هم اینکه بستری که قرار است این طرح در آنجا اجرا شود، هنوز آماده نشده است. بنابراین برای ما به عنوان اقتصاددانها هنوز ابعاد مختلف طرح و چگونگی عبور از مشکلاتی که به بخشی از آنها اشاره کردم، روشن نیست و مشخص نیست که دولت با استفاده از چه مکانیسمی قصد دارد این مشکلات را از پیش روی اجرای این طرح بردارد. به نظرم جدای از نظرات سران قوا باید موضوع از منظر تخصصی علم اقتصاد نیز مورد بررسی قرار بگیرد. عده معدودی اقتصاددان وجود دارند که میتوانند در خصوص ابعاد مختلف یک چنین طرح عظیمی بهصورت تخصصی اظهارنظر کنند که برخی از آنها در ایران هم ساکن نیستند؛ اگر وزارت نفت تصمیم داشت که یک چنین طرحی را عملیاتی کند طبیعتا باید نظرات صاحبنظران متخصص را دریافت میکرد؛ نظرات کارشناسی این اساتید را میشنید؛ درباره راههای دور زدن تحریمها بحث و تبادل نظر میکرد، دانایی ذخیره شده کشور را در این زمینه استخراج میکرد و بعد اعلام میکرد که با بررسی دقیق موضوع تصمیم به اجرای یک چنین طرحی گرفته است. اما متاسفانه ساختار مدیریتی کشورمان به گونهای است که به جز 8ساله ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی و دوره سازندگی شاهد حضور متخصصان در ساختار مدیریتی کشور و حوزههای تصمیم ساز نبودهایم . با این توضیحات معتقدم که رسیدن به اهداف از پیش تعیین شدهای که در خصوص این طرح مطرح میشود با شرایط فعلی و مکانیسمی که در بورس وجود دارد، بسیار دشوار است. اگر دولت واقعا به جمعآوری نقدینگی برای پیگیری طرحهای توسعهای خود به ویژه در بخش نفت، گاز و پتروشیمی، اعتقاد دارد؛ میتواند شرکت ملی نفت ایران را که شرکتی مهم و بزرگ است را وارد بورس کند؛ سهام آن را به مردم واگذار کند؛ سرمایه آن را افزایش دهد و در نهایت این شرکت را به تشکیلاتی مانند شرکت آرامکوی عربستان بدل کند که امروز در بازارهای اقتصادی بینالمللی قیمت آن بیش از 1.7تریلیون دلار است. معتقدم که این روش معقولتری برای ایجاد ارزش افزوده در بخشسهای مولد است؛ نکته مهمی که در بطن تمام این ارزیابیهای تحلیلی و تصمیمسازیها باید مورد توجه قرار بگیرد، این است ک ه باید بدانیم؛ قشری که بار اصلی اشتباهات اقتصادی مدیران و مسوولان را به دوش میکشند؛ اقشار کمتربرخوردار و طبقات محروم جامعه هستند؛ بنابراین بهترین حمیات از این اقشار اخذ تصمیمات درست اقتصادی است؛ تصمیماتی که با استفاده از ذخیره دانایی کشور در بخشهای اقتصادی باید عملیاتی شوند.