هزینه‌ گرانِ تجربه کردن در بورس

۱۳۹۹/۰۶/۱۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۰۵۹۷
هزینه‌ گرانِ تجربه کردن
 در بورس

پیمان مولوی

هرچند این روزها اظهارنظرهای متفاوت و در برخی موارد متضادی در خصوص چرایی بروز برخی مشکلات در بازار سرمایه شنیده می‌شود، اما مهم‌ترین دلیلی که باعث شده تا بازار سرمایه کشورمان در این برهه دچار مشکلات فعلی‌اش شود، فضای غیرشفافی بود که در اثر سه اتفاق مهم به وقوع پیوست؛ اول سردرگمی ناشی از عرضه دارادوم و بروز برخی ناهماهنگی‌ها که این زمزمه را در بورس طنین انداز کرد که دولت دیگر کارش با بورس تمام شده، بنابراین ممکن است دست به هر تصمیمی بزند. بحث دوم موضوع فروش سهام عدالت در بورس بود که به گونه‌ای ناگهانی آواری از فعل و انفعالات مخرب را در بازار سرمایه ایجاد کرد. با توجه به اینکه سهام عدالت 7درصد از ظرفیت کلی بورس را شامل می‌شود تصمیماتی که در خصوص سهام عدالت اتخاذ می‌شود کل بازار را تحت تاثیر قرار می‌دهد.نکته سوم هم بحث فروش اوراق سلف نفتی بود که بخشی از ظرفیت‌های بازار سرمایه را هدف قرار داد. نکته جالب توجه این است که اجرای هر سه گزینه یاد شده که در بالا شرح داده شدند؛ از دستور کار دولتمردان خارج شدند اما اثرات مخرب این تصمیمات غیرکارشناسی همچنان در تار و پود بازار سرمایه وجود دارد. چون بازار در شکل بنیادینش یک حافظه قوی دارد و بسیار هم بدبینانه عمل می‌کند و به صورت خودآگاه و ناخوداگاه نسبت به این تصمیمات واکنش نشان داد. بر اساس این تحولات است که بسیاری از حقیقی‌ها و حقوقی‌های بازار در صحبت‌های درگوشی و عمومی که دارند، چشم‌انداز مثبتی از آینده بازار ارایه نمی‌کنند. در همین 4الی 5روز اخیر یک شیفت خیلی بزرگی در نقدینگی ورودی به صندوق‌های سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت وجود دارد؛ یک تقاضای زیادی هم برای صندوق‌های سرمایه‌گذاری مختلف شکل گرفته و ورودی شان بیشتر از خروجی شان شده است. معنی این ورودی‌ها و خروجی‌ها چیست؟یعنی بسیار از افراد به دنبال این هستند که از بازار سرمایه خارج شوند و به سمت صندوق‌ها بروند؛ در واقع سرمایه‌گذاران به دنبال این هستند که ریسک کمتری را تجربه کنند تا به بازدهی بیشتری برسند. در این میان هرچند نمی‌توان انکار کرد که عواملی مثل انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا و مذاکرات برجامی هم در تحولات کلی بازار نقش داشته باشند، اما باید توجه داشت که این اثرات، اثرات ثانویه است. در کنار این موارد، آنچیزی که باعث می‌شود بازار روشن نباشد و فضایی غبارآلود حول و حوش بازارها ایجاد شوند، نبرد بازارهاست. در همه جای دنیا هم وجود دارد اما در ایران گاهی اوقات این آش خیلی شور می‌شود. 

به نظرم همه این عوامل یاد شده در بازار سرمایه را می‌توان طبیعی فرض کرد و اگر بتوانیم از این تجربه‌ها، درس‌های درستی برای آینده بگیریم، حتی راهگشا هم خواهند بود. واقع آن است بورس ایران در مسیر بالندگی خود در حال تجربه کردن و آموختن است. به عبارت دیگر سهامداران حقیقی که تازه وارد بازار شده بودند و آنها را 6ماهه‌ها، 7ماهه‌ها، 8ماهه‌ها می‌خوانند از دل این آسیب‌ها با مفاهیمی چون، استراتژی ذخیره سود آشنا شدند و فهمیدند که باید ذخیره سود می‌کردند. چرا که اقتصاد سیاسی در ایران به گونه‌ای است که همه متغیرها در دست دولت نیست، دست کسی که دعوت به میهمانی هم می‌کند نیست، فهمیدند که در بازار سرمایه بیش از حرف، باید به عوامل بنیادی توجه کرد. عوامل بنیادی این نیست که یک سهم بخرم بعد ده سال بعد بروم سراغش . بلکه باید از تاثیر دلار بر بازار خبر داشت؛ از اثر صحبت‌های مسوولان بر بازار خبر داشت وتحولات روزانه و لحظه‌ای بازار را رصد کرد. حالا همه فهمیدند که اینها را باید رصد کنند و این داده‌های اطلاعاتی مهم است. تکلیف سیگنال فروش‌ها هم مشخص شد؛ جماعتی که از مردم پول می‌گرفتند تا به آنها بگویند این کار را بکنید آن کار را نکنید در این شرایط تازه دیگر چایگاهی در بازار نخواهند داشت. اینها تجربیات مثبتی است که هرچند با رنج و درد همراه بود اما می‌تواند آینده بهتری را در بازار سرمایه بسازد. تجربه مهم دیگر این بود که همه متوجه این موضوع شدیم که به جای حرف باید به عمل‌ها توجه کرد. چرا که در اقتصاد، حرف، تاثیر عمیقی ندارد. همانطور که حرف‌های دیروز رییس کل بانک مرکزی درباره ارز، اثرگذار نبود و امروز با افزایش قیمت دلار روبه‌رو شدیم. در مورد بازار سرمایه هم شاهد بودیم که اظهارات دولتمردان بیشتر بر التهابات بازار افزود تا اینکه کمکی به بهبود اوضاع کند. شاید بد نباشد که این بحث را با جمله‌ای از کنفوسیوس درباره اهمیت تجربه کردن به پایان ببریم، جایی که می‌گوید: آخرین حلقه‌ای که انسان در مواجهه با تصمیمات و اعمالش به دست می‌آورد، تجربه کردن است که بسیار هم هزینه‌زاست.