بورس جای مناسبی برای حضور دولتها نیست
علی مختاری
شاخص بورس تا کجا قرار است بریزد؟ این پرسشی است که این روزها به تناوب از سوی دوستان، اطرافیان و اعضای خانواده مطرح میشود و ضرورت پاسخگویی به آن احساس میشود. برای آنکه بدانیم طی یکی دو سال اخیر چه اتفاقاتی در بازارسرمایه افتاده، باید مقدماتی را پیگیری کنیم. واقع آن است که تحولات بورس ناشی از یک تحول ناگهانی نیست، یک درک آنچه که بر بورس کشورمان گذشته لازم است سلسله وقایعی را در کنار هم ببینیم و قطعات پازل بازار سرمایه را در کنار هم تحلیل کنیم. اهمیت این بازخوانیها در آن است که هم درک تازهای برای اتخاذ رفتارهای استاندارد در بازارهای مالی به عموم مردم میدهد و هم درسهای مهمی را به سیاستمداران و تصمیمسازان (اگر گوشی برای شنیدن داشته باشند) میدهد که نباید وارد بازی خطرناک بورس شوند. به عنوان مثال، اگر شما تصمیم به فروش منزلی که در آن سکونت دارید بگیرید و برای به دست آوردن قیمت خانه به مشاوران املاک مراجعه کنید متوجه یک واقعیت روشن خواهید شد و آن اینکه قیمت خانه شما نمیتواند از قیمت کوچه بغلی متفاوت باشد و قیمت کوچه بغلی هم نمیتواند با قیمت خانههای کوچههای دیگر تفاوت معناداری داشته باشد. تا زمانی که یکسری عوامل بنیادی که در محل شما وجود دارد تغییر نکند، قیمت این 2دارایی با هم تفاوتی نمیتوانند داشته باشد. در علوم اقتصادی به این اصل «قانون قیمت یکسان»می گویند. دوستانی که در علوم مالی و رشتههای پولی تحصیل میکنند، این اصل را با واژه دیگری به کار میبرند و به آن «آربیتراژ گپ». این قانون چه میگوید؟ میگوید 2دارایی نمیتوانند اختلاف قیمتی بیش از آنچه که هزینه مبادله بین آن هست داشته باشند. یعنی اگر در محلهای که شما در آن خانه سکونت دارید، خانهای دقیق مشابه خانه شما وجود داشته باشد و قیمتش ارزانتر باشد، حتما اینقدر تقاضا برای آن که زیاد خواهد شد که قیمتش متعادل با قیمت خانه شما شود. این اصل بسیار ساده پایه محکمی برای همه کسانی است که قصد دارند در بازارهای مالی نگاه بلندمدتی داشته باششند و سرمایهگذاری مولد کنند. شاید در کوتاهمدت اختلافی بین داراییها ایجاد شود اما در بلندمدت این وضعیت نمیتواند تداوم داشته باشد و سرانجام تغییر خواهد کرد. برای درک بهتر موضوع اجازه بدهید مثالهای دیگری بزنیم، فرض کنید قیمت هر انس طلا در بازارهای جهانی به 2هزار دلار رسیده باشدف قیمت دلار هم در ایران روی 2هزار تومان قرار گرفته باشد؛ با یک محاسبه ساده میتوانید محاسبه کنید که قیمت طلا در ایران چقدر باید باشد. معمولا در بلندمدت این اختلافات نمیتواند زیاد باشد مگر در کوتاهمدت و به صورت بسیار جزئی.اما این مثالها چه ارتباطی با بازار سرمایه کشور میتواند داشته باشد؟ ازتباطش در این است که اگر هر روز قیمت دلار را بررسی میکنیم و در مرحله بعد شاخص بورس را با آن اندازه میگیریم؛ شاخص هم در واقع هم متاثر از دلار است و هم خودش میتواند نشانهای از وضعیت قیمتها در سایر بازارها ارایه کند. نمیشود در یک اقتصادی قیمتها 3برابر بشوند و بورس 17برابر بشود. قیمتها 4برابر بشوند و بورس رشدهای بالای هزار درصدی را تجربه کند. حتما در نقاطی شکستی در این بازار رخ داده است که باید بهطور دقیق بررسی شود. برعکس این هم میتواند خطرناک باشد؛ اگر روزی دیدیم که رشد شاخص بورس متوقف شده و دلار رکوردهای بالای قیمتی را درمینوردد باید به اصالت موضوع شک کرد. این مقدمه را در این شماره برای مخاطبان محترم «تعادل» تدارک دیدم تا در شمارههای آینده بتوانیم بهصورت جزئیتر موضوعات اقتصادی و اتفاقاتی که در خصوص بورس رخ داد و نقش دولت و سایر بازیگران را در این بازار را بررسی کنیم. بارها بر روی این نکته تاکید شده که بورس محل مناسبی برای دخالت و حضور دولتها نیست و بخشی از مشکلاتی که در بازار سرمایه در حال وقوع است میتواند برآمده از این دخالتهای بیجای دولت باشد.