رنسانس بورس در اقتصاد
پیمان مولوی
بحث بازارگردانی در بازار سرمایه و اینکه نحوه این تحرکات باید براساس چه سازوکاری اجرایی شود، یکی از موضوعاتی است که این روزها در خصوص آن مباحث متفاوت و در برخی موارد، متضاد مطرح میشود. برخی معتقدند منابع برآمده از «وسپهر» قرار است صرف بازارگردانیهای تازه شود و بسیاری از تحلیلگران هم بلافاصله این پرسش را مطرح میکنند که چرا این تصمیمات در زمان عرضه شستا صورت نگرفت تا بازار سرمایه یک چنین تکانههای پیدرپی را تحمل نکند؟ اما در مورد موضوعی ذیل عنوان الزام بازارگردانی و اینکه آیا بازارگردانی جزو ملزومات فعالیتهای اقتصادی در بازار سرمایه است؟
طبق قانون و آن چیزی که در قوانین بازار سرمایه ایران تصریح شده، همه شرکتها موظف به بازارگردانی هستند تا بازار پالایشی مدام داشته باشد... اما از آنجایی که در اقتصاد ایران به هر دلیلی ریسک و شناسایی ریسک، درک ریسک و متعاقب آن درک اولویتهای ریسک و... بهدرستی انجام نمیشود، بسیاری از شرکتها در بازار سرمایه ایران اهمیت این بازارگردانیها را مورد توجه قرار ندادهاند. مثلا در زمان عرضه شستا که یک عرضه مناسب با جذب نقدینگی بالا بود و استقبال شایان توجهی هم توسط مخاطبان بازار سرمایه از آن صورت گرفت، خیلی راحت میشد از همان زمان تدبیر لازم برای بازارگردانیها همزمان با عرضه شستا انجام شود تا بازار سرمایه کشور در اثر این سوءمدیریتها دچار نوسانات پیدرپی نشود.
با توجه به اینکه این ریسک و شناسایی ریسک پیش از این بهدرستی انجام نمیشد و جوی هیجانی و احساسی در بازار تا مردادماه حاکم بود، بسیاری از افراد حاضر نبودند تذکارهای کارشناسی را در خصوص تغییرات لاجرم بازار را بشنوند و آنها را جدی بگیرند و حتی گامی هم فراتر میگذاشتند و این هشدارها را ناشی از عوامل خارج از متن تحلیل و تفسیر میکردند.
در حالی که آمادهسازی افکار عمومی برای نزولهای احتمالی سطح کیفی فعالیتهای اقتصادی در بورس را ارتقا میبخشد. البته اگر بخواهیم درباره سقوط بازارها صحبت کنیم حرف بسیار است. یعنی دولت فقط ار طریق بازارگردانی قادر نخواهد بود همه نوسانات بازار را مهار کند. چرا؟ به خاطر اینکه حجم ورود نقدینگی حقیقیها در بازار چندین برابر حقیقیهاست و بازی کردن در بازاری که افقهای پیش رویش منفی شده، کار بسیار دشواری است. البته اتفاقی که بعد از عرضه «وسپهر» افتاد و بحث بازارگردانی گسترده دولت در این زمینه، یک نقطه روشن دارد و آن اینکه سرانجام تجربیات تلخ و گران گذشته باعث شده تا تصمیمسازان اقتصادی، متوجه این واقعیت عریان شوند که هر حرکتی در بورس، نیازمند تحلیل و تفسیر مجموعهای از عوامل متنی و فرامتنی است.
مساله دیگر هم برنامههایی است که برای صندوق تثبیت در نظر گرفته شده که باید بتواند نقش خود را بهدرستی بازی کند تا ما هم مثل مارکتمیکرها و بازارگردانهایی که در بورسهای بزرگ دنیا تلاش میکنند عوامل منفی را از بورس دور کنند و عوامل موثر را بهکار بگیرند، تا بازار به سمت ثبات بیشتر حرکت کنند. باید به یک حقیقت توجه کنیم؛ مجموعه این عوامل و شاخصها مسیر بورس ایران را در بطن اقتصاد کشور شکل میدهد. بورس ایران هم در حال ساختن تاریخ خودش است، ممکن است مثل هر تاریخچه دیگری، مجموعهای از رخدادهای منفی و مثبت؛ شادیآور و غمبار و تجربیاتی دلنشین، گران یا تلخ و... در تاریخ بورس ایران هم مشاهده شود، اما مساله اصلی این است که همانطور که تاریخ راه خودش را میرود، بورس ایران هم در مسسیر تاریخی خودش در حال حرکت است.
پس باید به فال نیک بگیریم که این اتفاقات ما را به رنسانس بازار سرمایه ایران که معتقدم با عبور از فراز و نشیبها طی سالهای آینده به آن خواهیم رسید، دست پیدا کند.