شاهکلیدی به نام مدیریت منابع
مجید گودرزی
چشمانداز آینده اقتصاد و معیشت کشور چگونه خواهد بود؟این پرسشی است که این روزها به تناوب در محافل اقتصادی و مجامع عمومی تکرار میشود و ضرورت پاسخگویی به آن احساس میشود.مدتی است که نوسانات پی در پی و تلاطمات شدید تمام بازارها و نظام اقتصادی کشورمان را درگیر کرده و باعث به وجود آمدن دامنه وسیعی از مشکلات اقتصادی و معیشتی شده است.تورم اعداد و ارقام بالای 40درصد را تجربه میکند و نقدینگی رکوردهای تازهای را به ثبت میرساند.نشانههای رکود در تولید مشاهده میشود و سیر صعودی قیمتها تداوم دارد.در این شرایط زمانی میتوانیم به ماندن سرمایهها در بخشهای مختلف اقتصادی امیدواریم باشیم، که یک شوک بزرگ در آن بخش به وجود آید. روزگاری نهچندان دور سود سپردههای بدون ریسک بانکی حدود ۲۲ درصد بود و بازدهی بخش مولد اقتصاد بهطور میانگین ۱۰ درصد. این کاملا طبیعی و تاسفبار بود که داراییهای سرمایهای تبدیل به نقد شوند و در سودهای بیحاصل بانکی رسوب شوند. و شدند. دولت همه تلاش خود را میکرد تا با گرفتن مالیات از تولیدات باقی مانده و فروش نفت بر ناکارآمدی نظام مالی سرپوش بگذارد و این درآمد نفت بود که نقش یک مسکن مقطعی در اقتصاد را ایفا میکرد.
تصمیمسازان حتی گاهی مجبور میشدند برای نجات بانکها و موسسات مالی پایه پولی را گاهی تا ۱۰۰ هزار میلیارد تومان افزایش دهند. در شرایط فعلی اما اوضاع اقتصادی پیچیدهتر شده است. در مقابل سود ۱۰۵ درصدی و حتی بالاتر جهشهای قیمتی مسکن، دیگر حتی سپردههای بدون ریسک بانکی هم جذابیت خود را از دست دادهاند. و وقتی کسی میتواند در یک سهم حدود ۷۰۰ درصد در مدت زمان کوتاهی سود کند یا از طریق دلالی خودرو سودهای کلانی درو کند یا با دلالی در بازار سکه بیشتر سود کند، چرا باید بانک را انتخاب کند. حال که نوسان بورس فروکش کرده ما ماندهایم و صدها رابطه اقتصادی بین شاخصها که توجیه ندارند. معمولا پزشکان زمانی از درمان با شوک استفاده میکنند که دیگر قلب ضربان ندارد. حالا این شوک درمانی شده است درمان اقتصادی ما و دولت امیدوار است این شوکها از طریق افزایش نرخ سود بانکی تورم افسارگسیخته را مهار کند. مردم باید بدانند از مجموع هزاران هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری در طلا و ارز حتی یک ریال هم ارزش افزوده نصیب اقتصاد نمیشود. این حجم عظیم سرمایهگذاری حتی مشکلی هم از تورم، رکود و بیکاری حل نمیکند. مسکن هم همینطور است. سرمایهگذاریهای عظیم در بخش مسکن هم در بلندمدت دردی از اقتصاد کشور دوا نمیکند. ایران سرمایه کم ندارد.اما بدون تردید در خصوص مدیریت منابع کاستیهای فراوانی در اقتصاد ایران وجود دارد. چرا که هدایت سرمایهها در کشور به گونهای است که هم بر مشکلات موجود میافزاید هم عرصه را به تولید تنگ میکند. تصمیمسازیهای اشتباه مدیریت اقتصادی بازدهی تولید و بازدهی بخش واقعی را غیراقتصادی کرده و باعث شده تا جهتگیریهای سرمایهای کشور به جای بخش مولد به سمت سوداگری میل کند. پرسش کلیدی این است که آیا روزهای روشن اقتصاد ایران سرانجام روز و روزگاری دوباره از راه خواهد رسید؟پاسخ قطعا مثبت است اما یک حاشیه بر این بله باید نوشت و آن اینکه تا زمانی که مدیریت منابع در کشور بر اساس اصول اقتصادی تنظیم نشود، امکان دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بسیار اندک خواهد بود.