خطر تصمیمگیری پشت درهای بسته
پیمان مولوی
متاسفانه برخی اظهارنظرهای غیرکارشناسی همچنان در خصوص اقتصاد و بازار سرمایه ادامه دارد و برخی افراد در اتاقهای بسته بدون توجه به آنچه در واقعیات اقتصاد ایران و اتمسفر بازارها جریان دارند، اظهارنظر میکنند. آنچه که در اقتصاد ایران در حال به اوج رسیدن است، فقدان چشمانداز مطلوب برای سرمایهگذاران است. به گونهای که به نظر میرسد بسیاری از فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران بر سر یک دو راهی منتظر ایستادهاند. منتظرند که 13آبان از راه برسد تا ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد.بایدن سکان هدایت کاخ سفید را به دست میگیرد تا ترامپ. با آمدن احتمالی بایدن، اگر امریکا بدون پیش شرط به برجام ورود کند، شاهد آن خواهیم بود که بازارهای اصلی کشور مثل ارز و طلا و... ناخودآگاه بین 15تا20درصد افت را تجربه کنند و قیمت ارز هم حداقل به همین میزان کاهش پیدا کند. بازار سرمایه هم رونق خواهد گرفت نه به صورت شاتلی، بلکه به صورت تدریجی به رشد آتی امیدوار خواهد شد. این فرآیند در صورتی رخ خواهد داد که ایالات متحده پیش شرطی را برای بازگشت به برجام مطرح نکند و برجام مبتنی بر نقشه راه سابق احیا شود.اگر مذاکرات تا ژانویه آغاز شود خبرهای خوب برای اقتصاد از راه خواهد رسید. اما اگر روی دیگر سکه انتخابات به وقوع بپیوندد و ترامپ انتخاب شود و شاهد ادامه تحریمها باشیم، احتمالا نرخها در بازارهای مختلف باز هم افزایش خواهند یافت و نوسانات مخرب ادامه خواهند داشت.در بازار سرمایه هم این روند با یک شوک کاهشی توام خواهد شد. برخلاف عدهای که معتقدند بازار سرمایه بلافاصله در مسیر رشد قرار میگیرد، به دلیل رشد تورم و افزایش قیمت دلار ناخودآگاه بورس هم ممکن است با رشد مواجه شود.اما در بطن همه این سناریوها مشکلی وجود دارد، در واقع باید به این پرسش کلیدی پاسخ داده شود که آیا وضعیت اقتصاد ایران در آینده رو به بهبود خواهد رفت؟باید توجه داشت که هر خبر بدی که از 13آبان به اخبار دیگر اضافه شود در نهایت باعث رویگردانی مردم از رفتارهای مولد و روی آوردن آنها به بازارهای سوداگرانه خواهد شد. مردم بیشتر از این نمیتوانند التهاب در وضعیت اقتصاد و معیشت را تحمل کنند.برای جلوگیری از این التهابات مردم سراغ بازار ارز میروند، سراغ خرید سکه میروند، سراغ خرید ملک در خارج از کشور میروند و سایر گزینههای سوداگرانهای که در یک مواقعی پیش روی مردم قرار میگیرند.وقتی چشمانداز آینده مشخص نباشد، هیچ عقل سلیمی به دنبال سرمایهگذاری در بازار سرمایه نخواهد رفت، چرا که اساس فعالیت در بورس بلندمدت است.
بنابراین زمانی که دورنمای آینده مبهم باشد طبیعی است که مردم سراغ بورس نمیروند. نباید موضوعات را با هم قاطی کرد، آنچه که باعث خروج نقدینگی از بازار سرمایه شده است، نداشتن چشمانداز مطلوب در اقتصاد است.این با مالیات بر عادی سرمایه و نظایر آن حل نمیشود. مالیات از عایدی سرمایه خوب است، به شرطی که رشد اقتصادی وجود داشته باشد، به شرطی که درآمدهای کلی کشور افزایش پیدا نکند. نمیشود که اقتصاد کشور 10سال رشد منفی داشته باشد، رشد سرمایهگذاری بلندمدت منفی باشد، تراز کسری بودجه هم بالا باشد، بعد مالیات از عایدی سرمایه هم گرفته شود. اساسا این مالیات از چه کسب و کاری قرار است اخذ شود. کسب و کارهایی که این روزها در وضعیت رکود قرار گرفتهاند. بلافاصله پس از اینکه دوستان مالیات از عایدی سرمایه را کلید بزنند، مجموعهای از مشکلات دامنهدار اقتصاد را در بر خواهد گرفت.تجربه اقتصادی میگوید که در شرایط رشد اقتصادی مالیات از عایدی سرمایه معنا و مفهوم خواهد داشت.بعد از یک مدتی مالیات بر عایدی سرمایه در اقتصاد رو به نزول، باعث فرار سرمایه و خروج نقدینگی از فضای داخلی اقتصاد به خارج خواهد شد. واقعیتی که نشانههای ان مدتهاست در اقتصاد نمایان شده اما انگار برخی از تصمیمسازان که در اتاقهای در بسته موضوعات اقتصادی را تفسیر میکنند نمیخواهند این واقعیتهای عریان را مشاهده کنند.