ماهی یا ماهیگیری مساله این است

۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۲۵۱۱
ماهی یا ماهیگیری
 مساله این است

عباسعلی ابونوری

مثل معروفی است که اغلب آن را شنیده‌ایم، اما شاید از فرط تکرار کمتر به آن توجه می‌شود. مثلی که می‌گوید:به جای اینکه هر روز ماهی در اختیار افراد قرار دهید، به آنها کمک کنید که ماهیگیری را یاد بگیرند.»هرچند این مثل بسیار ساده است، اما اگر دقیق به آن توجه شود، یکی از مهم‌ترین درس‌های اقتصادی را پیش روی تصمیم‌سازان قرار می‌دهد. همین یک ضرورت اگر در اقتصاد ایران جدی گرفته می‌شد، امروز شاید تبعات ویرانگر مشکلاتی چون تورم بالا، رشد نقدینگی، افزایش فقر و... کمتر در اقتصاد ایران نمایان شده بود. واقع آن است که مشکلات اقتصاد ایران ساختاری است. زمانی که اقتصاد کشوری با مشکلات بنیادینی مثل افزایش فزاینده تورم، توسعه پایه پولی، رشد نقدینگی و... رو‌به‌رو می‌شود، نمی‌توان با مُسکن یا تصمیمات ناگهانی اقتصاد را به وضعیت عادی بازگرداند.حمایت‌های کوپنی و توزیع اقلام به وسیله کالابرگ و طرح‌هایی از این دست نه تنها امروز بلکه حتی در سال‌های دهه60 خورشیدی نیز تصمیم اشتباهی بود. تصمیمی که نه تحولی در اقتصاد ایجاد کرد و  نه باری از دوش محرومان و مستضعفان برداشت.بلکه خود به عنوان عاملی برای فشار بیشتر و فقر افزون‌تر بر این طبقات بدل شد. (و متاسفانه همچنان نیز می‌شود.) سازو کار پرداخت یارانه‌های غیرنقدی که در دهه‌های بعدی به پرداخت‌های نقدی به جمعیت فراگیری از ایرانیان بدل شد در واقع واکنش شتابزده مسوولان به فراز و نشیب‌های اقتصادی است و هیچ ارزیابی کارشناسی دقیقی بر روی آن انجام نشده است.

 اما چرا نظام تصمیم‌سازی کشور تصمیمات قبلا تجربه شده را دوباره می‌آزماید؟ یکی از دلایل اصلی به کار‌گیری این روش‌های منسوخ شده، آن است که در اقتصاد ایران هیچ الگوی تثبیت شده‌ای برای رشد و پیشرفت وجود ندارد و ملغمه‌ای از دیگاه‌های گوناگون در اقتصاد پیاده‌سازی می‌شود. با تغییر دولت‌ها و مجلس‌ها رویکردهای اقتصادی کشور زیر و رو می‌شود. در این شرایط طبیعی است که با بروز هر تکانه‌ای مسوولان به سمت روش‌های ساده ولی مخرب بروند. چرا که ما به معنی واقعی نتوانسته‌ایم یک الگوی اقتصادی متناسب با ویژگی‌های کشور به کار بگیریم. در تاریخ اقتصادی، ایده پرداخت یارانه نقدی فراگیر مربوط به برخی دیدگاه‌های اقتصادی است که در دهه‌های 60 و 70میلادی در محافل اقتصادی و سیاسی برخی کشورها (عمدتا سوسیالیستی) طرفدارانی داشت، اما امروز هیچ اقتصاددان صاحب‌نظری از آن

 دفاع نمی‌کند.

 این در حالی است که مسوولان ایرانی نیم قرن بعد از منسوخ شدن این رویکردها، نسخه‌های اقتصادی مبتنی بر تخصیص یارانه به میلیون‌ها نفر را ترویج می‌کنند. در زمان دولت قبلی هم مجموعه یارانه پرداختی را تقسیم بر کل جمعیت کرده و اعلام کردند که به هر ایرانی 45هزار تومان یارانه تعلق می‌گیرد. دردآور آن است که هیچ سقف زمانی مشخصی نیز برای این طرح در نظر گرفته نشد و هیچ دورنمایی در خصوص توانمند شدن خانواده‌های نیازمند بعد از اجرای این طرح تدوین نشد.جالب است مجلس هم که قاعدتا باید مجموعه تصمیماتش مبتنی بر رویکردهای کارشناسی باشد هم در آن زمان و هم امروز این طرح‌های یارانه‌ای مخرب را بدون هیچ ارزیابی علمی و اصولی تصویب 

کرده است.

 اما چنانچه بعد از انقلاب اسلامی به جای این همه توجه به نیازهای کوتاه‌مدت مصرف‌کننده، جهت‌گیری کلی یارانه‌ها به سمت تولید سوق داده می‌شد، بسیاری از مشکلات معیشتی و اقتصادی امروز در کشور وجود نداشت. طبیعی است که رونق واقعی تولید سطح معیشت و درآمد سرانه اقشار مختلف را بهبود می‌بخشد و زیربنای اقتصاد را تثبیت می‌کند. زمانی که گفته می‌شود جهت‌گیری یارانه‌ها باید به سمت تولید باشد، بلافاصله برخی مسوولان و مدیران اعلام می‌کنند که به تولید‌کننده برق ارزان، آب ارزان و... داده می‌شود، اما نتایج نشان می‌دهد که با این رویکردها به هیچ عنوان تحول در تولید یا اصطلاحا جهش تولید را ایجاد نخواهد کرد. مساله تولید و تحول در آن در کوتاه‌مدت میسر نیست. جهش در تولید که روستو نیز نظریه‌ای در خصوص آن دارد، تولید و فعالیت‌های مولد اقتصادی را نیازمند برنامه‌ریزی‌های بلندمدت می‌داند.

 اگر ما در دهه‌های گذشته بستر لازم برای جهش واقعی در تولید را ایجاد کرده بودیم، اقتصاد و معیشت مردم، امروز شکل و شمایل دیگری داشت. همین حالا هم اگر برای دهه آینده برنامه‌ریزی نکنیم و جهت‌گیری‌های سرمایه‌گذاری‌ها را به سمت فعالیت‌های مولد و تولید واقعی هدایت نکنیم، یک دهه آینده هم با همین مشکلاتی مواجه خواهیم بود که امروز با آن دست به گریبان هستیم. برای جهش تولید باید حداقل 10 الی 12 درصد تولید ناخالص ملی را در تولید سرمایه‌گذاری کنیم. این در حالی است که تصمیم‌سازان کشورمان مدام در حال افزودن بر بار تکالیف بودجه‌ای دولت و پرداخت یارانه‌ها هستند. جهش تولید هم با بهبود ساختارهای فناورانه و رشد تکنولوژیکی کشور معنا خواهد داشت نه اینکه یک‌سال باران خوب ببارد و تولید محصولات کشاورزی مثل جو و انار و پسته و... بالا برود و بعد تصور شود که اوضاع تولید رو به راه 

شده است.

 بنابراین مباحثی که این روزها در خصوص تصویب طرح تامین اقلام اساسی و پرداخت یارانه‌های جدید مطرح شده، نه‌تنها نمی‌تواند مشکلات معیشتی مردم را به صورت ساختاری حل کند، بلکه در میان مدت منجر به افزایش فقر مطلق و سایر مشکلات معیشتی حادتر خواهد شد. باور کنید هرگز مایل نیستم در تحلیل موضوعات اقتصادی، رویکردهای انتقادی صِرف به کار ببرم اما واقع آن است که نحوه عملکرد نظام تصمیم‌سازی به گونه‌ای است که چاره‌ای نمی‌بینم جز اینکه با صراحت از تبعات این نوع تصمیم‌سازی‌های اشتباه اقتصادی سخن بگویم تا شاید مجموعه این تحلیل‌های کارشناسی اثری بر روی تصمیم‌سازان داشته باشد و در اتخاذ چنین رویکردهایی تجدیدنظر کنند. سال‌هاست که به دانشجویان اقتصاد تاکید می‌کنم که این روش‌های حمایتی هرگز باعث توانمند شدن واقعی نیازمندان نخواهد شد.