رمزگشایی از نرخ ارز در بودجه
کمال سیدعلی
این روزها جدال کلامی عجیبی در خصوص ایدههای دولت برای تعیین نرخ ارز در بودجه و اینکه آیا این تصمیم به معنای نظام تکنرخی است در محافل اقتصادی و رسانهها به راه افتاده که به نظرم ضروری است از منظر تحلیلی بررسی شود تا مشخص شود که ایجاد نظام تکنرخی چه ملزوماتی نیاز دارد. نخستین نیازهای یکسانسازی، بهره مندی از ظرفیتهای ارزی قابل توجه است که در شرایط فعلی اقتصاد ایران یک چنین ظرفیتهایی ندارد. من فکر نمیکنم زمانی دولت نرخ ارز را حول و حوش11هزار و500تومان در بودجه 1400تعیین کرده، این به معنی باشد که دولت قصد دارد ارزهایش را به این نرخ بهفروش برساند، ضمن اینکه هیچ ارتباطی با یکسانسازی نرخ ارز نیز در این تصمیم مشاهده نمیشود. یکسانسازی الزاماتی دارد که در حال حاضر هیچ نشانهای در خصوص اجرای آن مشاهده نمیشود. ممکن است دولت بخواهد این نرخ را جایگزین ارز 4200 تومانی برای تامین اقلام اساسی کند، ولی بقیه نیازهای ارزی کشور را نمیتوان با این نرخ پاسخ داد. چرا که دولت نمیتواند پاسخگو تقاضا با این نرخ باشد. دولتی که نرخ ارز را پایینتر از نرخ بازار نگه دارد و این فاصله عمیق شود، یعنی فاصله ارز دولتی با ارز بازار افزایش داشته باشد مشکلاتی که اقتصاد ایران در اثر تزریق ارز4200 تومانی با آن مواجه بوده، دوباره تکرار خواهد شد. الزامات یکسانسازی نرخ ارز این است که در وهله نخست با نرخ بازار شروع شود. همه تقاضا را پوشش دهد و از سوی دیگر امکان هر نوع سفتهبازی و سوداگری از تفاوت نرخ ارز را در سیستم مسدود کند. ضمن اینکه صادرات و واردات به نحوی انجام شود که به مطالبات تجار و صادرکنندگان را پاسخ دهد و سرمایهگذاری جدید هم در یک روند مستمر صورت بگیرد. اگر این الزامات و بسترسازیهای لازم انجام شود، در آن صورت میتوان امیدوار بود که یکسانسازی در اقتصاد بر اساس یک سازوکار اصولی انجام پذیرد. ولی اینکه دولت یک عددی را در بودجه اعلام کند و برخی تصور کنند که با اعلام دولت، موضوع یکسانسازی اجرا شده است، اشتباه است. برای تحلیل درست باید روز اول اعلام یکسانسازی بررسی شود تا مشخص شود ایا دولت میتواند به تقاضای گسترده بازار پاسخ دهد. آیا در حالی که دلار در بازار آزاد بالای 20هزار تومان است، دولت با اعلام ارز 11هزارو 500تومانی، میتواند به سمت یکسانسازی نرخ ارز حرکت کند؟ مسلما پاسخ منفی است، اگر خاطرتان مانده باشد، هم در برهههای پایانی دهه 60 با نرخ 175تومانی و هم در دوران اخیر با اعلام ارز 4200تومانی اعلام شده، تقاضاهایی در سیستم بانک مرکزی ثبت شد که عواقب خطرناک آن هم در زمان ارز شناور 175تومانی مشاهده شد و هم در اواخر دهه 90 با تخصیص دلار 4200تومانی مشکلساز شد. زمانی که بانک مرکزی با تقاضاهای ارزی بیش از ظرفیت خود مواجه شد. ضمن اینکه فراموش نکنید همیشه نرخ ارز در بودجه یک برآورد و پیشبینی برای تخمین هزینهها است و معنا و مفهوم خاص دیگری ندارد. البته ممکن است نشانهای از کف قیمت ارزی تعبیر شود، به این معنا که نرخ ارز، پایینتر از این رقم وجود ندارد.اگر میانگین نرخ ارز نیمایی در سال 98 حدود 8هزار و 500باشد و در سال99 به میانگین 17هزار تومان رسیده باشد (یعنی بین 24 تا 14هزار تومان فروخته شده)، نرخ 11هزار و 500تومان تلفیقی از نرخ خرید کالاهای اساسی و سایر اقلام مورد نیاز کشور مثل نهادههای دامی و ماشینآلات است.اما اگر دولت بخواهد یکسانسازی را آغاز کند باید با بالاترین نرخ ارز در بازار این یکسانسازی را آغاز کند. طبیعی است از هر کارشناس واقعی اقتصاد بپرسید که آیا با یکسانسازی نرخ ارز موافق است یا نه؟ پاسخ میدهد که یکسانسازی منطقیترین رفتار اقتصادی است، اما ضرورت اساسی در آغاز این حرکت آن است که دولت بتواند به مجموعه تقاضاهای بازار پاسخ دهد. یعنی هر شخصی بتواند به اندازه ریالی که دارد، ارز مورد نظرش را دریافت کند. وقتی این بستر لازم ایجاد نشده، طبیعی است که هر حرکتی برای یکسانسازی نرخ ارز به نتایج مورد نظر نخواهد رسید. اگر اقتصاد ایران مشکلات بیرونیاش را حل کند، روزی 3میلیون بشکه نفت بفروشد، ارز حاصل از فروش نفت را نیز به داخل بازگرداند. 45میلیارد هم صادرات غیرنفتی داشته باشد، از سوی دیگر واردات بیرویه کشور مدیریت شود، میتوان به سمت یکسانسازی نرخ ارز حرکت کرد و امید داشت که این تصمیم، نتایج مورد نظر تصمیمسازان، کارشناسان اقتصادی و در نهایت مردم را ایجاد کند.