انتظار نظارت و هدایت بر بورس از سوی دولت
محسن شمشیری
آقای دژپسند وزیر اقتصاد در سخنانی گفته است هر کسی باید خودش درباره منافع خودش در بازار سهام تصمیم بگیرد و تنها کاری که به عنوان حاکمیت باید انجام دهیم ریلگذاری است. یعنی باید قوانین و مقررات را تامین کنیم و سیاستهای حمایتی طراحی کنیم که الان این کار صورت گرفته است.اگرچه وظیفه همه ما صیانت از حقوق سهامداران است، اما این را با تضمین یکی نگیرید، زیرا که در دنیا نیز چنین تضمینهایی وجود ندارد. این سخن درست است که بازار سرمایه و سهام و بورس با ریسک مواجه است و در دورهای سودآوری و رونق دارد و در دورهای ممکن است که با حباب یا کاهش قیمتها و حتی زیان در کل سرمایهگذاری مواجه شود. اما کار دولتها در کنار ریلگذاری و زیر بناسازی و ایجاد فضای مناسب، این است که باید مراقبتهایی نیز انجام شود و نسبت به برخی روندهای غلط و خطرناک هشدار دهند و نظارت و بررسی را تقویت کند و از ایجاد روندهای غلط که قیمت سهام شرکتهایی را بدون توجه به سود و ارزش ذاتی آنها افزایش میدهد، هشدار بدهد. در حالی که دردورههای دیگر سازمان بورس نسبت به شاخصها نظارت داشت از جمله آقای رجایی سلماسی دبیرکل بورس در دهه 1370 بودند شرکتها را بهجای پرداخت سود نقدی به افزایش سرمایه تشویق میکردند ولی امروز بورس بهجای تجهیز منابع مالی شرکتهای پذیرفته شده به مکانی برای ایجاد رانت و خرید و فروش و چند برابر شدن قیمت سهام برخی شرکتها بدون توجه به سود و ارزش ذاتی سهام شرکتها تبدیل شده است. وقتی اکثر پول مردم در مسیر خرید و فروش دست دوم سهام صرف میشود، و به بخش تولید و شرکتهای جدید و سرمایهگذاریهای بزرگ و سودده هدایت نمیشود و صرف امور و خرید سهام شرکتهایی میشود که سوددهی مناسبی ندارند، و سهام آنها ارزش ذاتی مناسب را ندارد، باید نسبت به آن هشدار داده شود یا حداقل نهادها و تشکلهای صنفی و مدنی و مردمی را شکل دهند و رسانههایی را در این زمینه تقویت کنند و گزارشهای تحلیلی از سوی وزارت اقتصاد، سازمان بورس و... ارایه شود که نسبت به روندهای خطرناک و دارای ریسک هشدار بدهند. در یکسال اخیر بسیاری از کارشناسان نسبت به شاخص نسبت بالای قیمت به سود هر سهم که از عدد معقول و منطقی 5 تا 10 به بالای 20 تا 30 رسیده بود، هشدار دادند. اما جالب این است که بسیاری از مسوولان همچنان در حال تشویق مردم به خرید سهام بودند. از سوی دیگر، دولت و سازمان بورس میتوانستند شرکتهای جدید و دارای ارزش افزوده و پروژههای چند منظوره مانند شرکتهای تامین مالی پروژه محور را سریعتر وارد بازار سهام کنند و پول و منابع کشور و مردم را به سمت طرحهای جدید و شرکتهای دارای تضمین سود هدایت نمایند. حداقل شرکتهای بزرگی که در کشور در حال کار هستند و به منابع برای رفع کسری و زیان دهی خود نیاز دارند، از این طریق میتوانستند تامین منابع شوند و نه تنها از شرایط مشکل و کمبود و کسری خارج شوند و زیان دهی را به سود دهی تبدیل کنند، بلکه از سوی دیگر، میتوانستند سودآوری سهام مردم را تضمین کنند و شرکتهای بزرگتر و با درآمد بالاتر تبدیل شوند و اشتغال بیشتری را نیز به همراه داشته باشند. از جمله این شرکتها، میتوان به هپکو، ایرانخودرو، سایپا، بانک اقتصاد نوین، بانک پارسیان، صادرات و... اشاره کرد که با افزایش فروش سهام آنها و افزایش سرمایه آنها نهتنها این شرکتها به شرکتهایی بزرگتر و توانمندتر تبدیل میشدند و کسری منابع خود را جبران میکردند، بلکه تولید وخدمات و حضور خود در اقتصاد را تقویت میکردند و علاوه بر رشد سودآوری سهام خود، سود بیشتری نیز به سهامداران جدید اضافه میکردند و اشتغال، تولید، ارزش افزوده بیشتری را نیز ایجاد میکردند. در حال حاضر شرکتها و بانکهای بسیاری در ایران وجود دارد که با تامین منابع آنها از طریق بورس، امکان حضور قویتر آنها در اقتصاد میتواند فراهم شود و حضور آنها در اقتصاد، عملا به چرخههای پیشین و پسین صنعت و خدمات و تولید کمک خواهد کرد. براین اساس، وزارت اقتصاد، دولت و سایر نهادهای متولی اقتصاد، میتوانند در این مسیر با ارایه گزارشها، پیشنهادها، و نظرات تحلیلی خود، عملا بورس را دوباره به مسیر سودآوری جدید بازگردانده و به بهبود روندسودآوری مردم کمک کنند و غیرمستقیم شرایط را برای تضمین سودآوری فراهم کنند. اما وقتی اقتصاد دچار مشکلات کلان خارجی و داخلی میشود، طبیعی است که شرکتهای موجود که دچار کسری منابع هستند با مشکلات بیشتر مواجه میشوند و شرکتهایی که با نسبت قیمت سهام به سود بالا مواجه هستند، دچار مشکل میشوند و در نتیجه شاخص بورس نیز سقوط کرده و برخی سهامداران دچار زیان میشوند.
از اینرو، بسیاری از کارشناسان معتقدند که تا فرصت باقیست دولت باید زمینه افزایش سرمایه بانکها، شرکتهای بزرگ تولیدی و صنعتی را فراهم کند تا مردم به جای خرید سهام شرکتهایی که توان زیادی ندارند، سهام شرکتهای شناخته شده و آیندهدار را خریداری کنند. از سوی دیگر، دولت میتواند سهام شرکتهای پروژه محور، که قادر هستند پروژههای عمرانی، راه و ساختمان، تولید صنعتی و.... را در مناطق کشور اجرا کنند یا شرکتهایی که در زمینه صنایع غذایی و با ریسک کمتر فعال خواهند بود، را به بازار عرضه کند و سهامداران را با تعداد قابل توجهی از شرکتهایی که دیگر توان و ظرفیت جذب سهام بیشتر ندارند، مواجه نکند. بورس باید به محل تامین سرمایه برای تولید، رشد و رونق اقتصادی و تقویت طرحهایی که ظرفیت و ارزش ذاتی مناسب دارند، تبدیل شود. نمیتوان تنها به رشد قیمت سهام شرکتهایی که روی کاغذ وجود دارند و تولید و سرمایهگذاری و توان و آینده ندارند، دلخوش بود زیرا بعد از مدتی مشخص خواهد شد که نه تنها سودآوری ندارند بلکه ارزش ذاتی داراییهای آنها نیز کم است. شرکتها را باید تشویق به ارزش سرمایه کرد و منابع را در شرکتها را به کار گرفت و پول و منابع جدید مردم و سهامداران جدید را به سمت تولید، طرحهای بزرگ، شرکتهای پروژهمحور هدایت کرد.