تزریق قطرهچکانی واکسن
مریم شاهسمندی
این روزها هیچ کس حالش خوب نیست، به هر خانوادهای که نگاه میکنی، عزیزی را بر اثر کرونا از دست داده، شاید آمار مرگ و میر طبق آنچه که وزارت بهداشت و درمان اعلام میکند، پایین آمده باشد، اما آمار ابتلا همچنان بالاست و این امر باعث شده تا بسیاری از مردم به این فکر کنند، که آیا تا وقتی که نوبت آنها برای تزریق واکسن برسد زنده میمانند یا نه؟ در هفته گذشته دو پرستار باردار را به دلیل ابتلا به کرونا از دست دادیم، اینکه اصلا چرا باید این پرستارها در بیمارستانهایی که بیماران کرونایی در آن بستری هستند، مشغول فعالیت باشند، خود سوال دیگری است که بیجواب مانده است. از سوی دیگر مردم همچنان چشم به راه حرکتی از سوی مسوولان هستند تا تزریق واکسن در کشور با سرعت بیشتری انجام شود، اتفاقی که انگار قرار نیست به این زودیها رخ بدهد و همه آنچه که از گفتهها و شنیدهها بر میاید، وعدههایی است برای سال آینده. این در حالی است که کشورهای دیگر بیش از نیمی از جمعیت خود را واکسینه کردهاند و با این حال همچنان بر رعایت پروتکلها و البته تعطیلیها اصرار دارند و حالا اما در ایران واکسن که به صورت قطره چکانی وارد کشور میشود، آن هم واکسنهایی که البته حرف و حدیث درباره آن بسیار است و از سوی دیگر برخی شهرها از جمله خوزستان به وضعیت سیاه رسیدهاند و هر چه مسوولان این استان فریاد میزنند که باید برخی شهرهای جنوب را بهطور کامل تعطیل کنیم تا از میزان تلفات جلوگیری شود، هیچ گوش شنوایی نیست.
بیمارستانهای اهواز ظرفیتشان تکمیل شده است، کادر درمان خسته و ناامید چشم به تصمیم بالا دستیها دارند و مردم هم که اصلا خیال ندارند کمی فقط کمی به خاطر سلامتی خودشان هم که شده دست از خریدهای شب عید و رفت و آمد به بازارها و خیابانها بردارند، کسی پروتکلها را رعایت نمیکند، میزان توجه مردم به هشدارها به قدری پایین آمده که وزیر بهداشت هم ناامید شده و میگوید فقط مسوول جمع کردن جنازههای باقی مانده از کرونا شده است. این وضعیت تا کی ادامه دارد، اینکه مسوولان در مقابل تریبونها قرار بگیرند و از مقاومت و سرسختی مردم داد سخن بدهند، چه دردی را درمان میکند. آیا واقعا وقت آن نرسیده تا مسوولان فکری به حال این شرایط بحرانی کنند و برای اینکه تعداد بیشتری از مردم در نوبت تزریق واکسن قرار بگیرند، گامی بردارند و دل به ضدحملهها خوش نکنند؟
این روزها مردم نا امیدتر از آن هستند که بتوانند به سلامتی شان فکر کنند. خیلیها دیگر قید سلامتی شان را زدهاند و تنها به فکر گذران زندگی زیر بار مشکلات اقتصادیاند. برخی دیگر دلخوش به این هستند که بتوانند از راه دیگری به واکسن دسترسی پیدا کنند. همان راههایی که برخی از سلبریتیها وطنی که البته دو تابعیتی هستند و دستشان باز است و بین ایران و دیگر کشورها در رفت و آمدند.
اما خیلی از مردم هم از هیچ کدام این امکانات بهرهمند نیستند. آنها هر روز مجبورند با مترو به سر کار بروند.
مجبورند در ازدحام وسایل حمل و نقل عمومی حضور پیدا کنند و برای لقمهای نان با جانشان معامله کنند. این مردم چشم امیدشان به مسوولانی است که گویا این روزها کارهای واجبتری مثل خط و نشان کشیدن برای هم را دارند. اینکه لجبازی کنند. اینکه بخواهند کارهای یکدیگر را زیر سوال ببرند و اینکه بگویند من بهتر از دیگریام. سر مسوولان ما امروز به این مسائل گرم است که گویا برایشان بیشتر از سلامتی مردم ارزش دارد.