اجماع کارساز
وحید شقاقیشهری
آمار و اطلاعات نشان میدهد، چالشهای ساختاری ایران وخیمتر و شدت بیشتری یافته است؛ چالشهایی مثل«بحران بیکاری، بحران کمآبی، مساله صندوقهای بازنشستگی، فساد و رانت، بیکاری، چالش نظام بانکی و نقدینگی، چالش بدهیها و کسریهای بودجه و...» که در طول ۵۰ سال گذشته نهتنها رفع نشدند بلکه انباشت شده باقی ماندهاند. با نگاهی به این چالشها، این گزاره تداعی میشود که با رفت و آمد دولتها، دیگر امیدی به بهبود شرایط ساختاری اقتصاد ایران نیست؛ مگر اینکه اجماعی در حاکمیت و نظام صورت بگیرد تا این چالشهای ساختاری حل شود و تا زمانی که این اجماع در سطوح بالا و در بین مسوولان ارشد کشور و نهادهای مختلف سیاسی و اقتصادی صورت نگیرد، معضلات سر جای خودشان باقی میمانند. چالشهایی که نزدیک به ۵۰ سال است انباشت شده و دهه پیش رو آخرین فرصت برای حل آنها است. اما چرا دهه پیش رو آخرین فرصت است؛ چون از سال ۲۰۳۰میلادی به بعد احتمالا دنیا از نفت عبور خواهد کرد و دیگر محتاج نفت نخواهد بود. بهطوریکه در حال حاضر نیز خودروهای برقی و هیبریدی بهشدت در حال توسعهاند و احتمالا ظرف ۱۰ سال آینده کل نظام حمل و نقل از سوختمحور به سمت حمل و نقل هیبریدی، برقی یا انرژیهای پاک خورشیدی حرکت کند؛ و اکثریت کشورها به تکنولوژیهای جدید انرژی هم نائل خواهند شد. حال در دهه پیش رو، وقتی دنیا از نفت عبور کند و انرژیهای پاک و تجدیدپذیر توسعه پیدا کند؛ دیگر امکان صادرات نفت برای کشور ما به حداقل خواهد رسید و درآمدهای نفتی بهشدت تنزل مییابد. بنابراین در دهه پیشرو دیگر با اتکا به نفت و درآمدهای حاصل از آن نمیتوان امیدی به درمان چالشهای انباشت شده داشت. از سوی دیگر، وضعیت صندوقهای بازنشستگی کشور در بدترین شرایط خود قرار خواهد گرفت. پیری جمعیت، نظام بانکی، بحران آب و دیگر بحرانهایی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، به اوج خود خواهد رسید، به همین دلیل شاید ۱۰ سال پیشرو مهمترین دهه برای نجات اقتصاد ایران باشد. البته اگر میخواهیم کشور را نجات داده و آن را برای نسلهای بعدی حفظ کنیم باید دست به یک اجماع کارساز بزنیم و از جناحبندی، دعواهای سیاسی و مرزبندیهای بیهوده فاصله بگیریم. بنابراین برای عبور از این چالشها راهحل نخست «اجماع ملی، اجماع نخبگان و مسوولان ارشد کشور» است که گفتوگوی ملی را میطلبد. راه دوم؛ بهرهمندی و بهرهبرداری حداکثری از عقلانیت اقتصادی لازم است؛ واقعیت این است که بیش از ۵۰ سال، یعنی از زمان پهلوی دوم به واسطه اتکا بر درآمدهای ارزان نفتی اقتصاد کشور بر مدار عقلانیت اداره نشده است و این وضعیت همچنان هم ادامه دارد.
بنابراین پس از یک اجماع کارساز و با حرکت در مسیر عقلانیت اقتصادی، باید واقعیتها هم به مردم گفته شود؛ چراکه سالهاست که در حوزه مسائل اقتصادی واقعیتها گفته نشده و رفتار مسوولان بیشتر بر مبنای عوامفریبی و پوپولیستی بوده است. شعارهایی مثل اینکه «بیکاری، تورم، فقر و.... را ریشهکن خواهیم کرد. این در حالی است که اقتصاد بیمار ایران نیاز به جراحی اساسی و اجماع کارساز دارد.