فوتبال، انتخابات و ضرورتهای امروز ما
تقی آزاد ارمکی
فوتبال یک ورزش جهانشمول است که چشمان مخاطبان را در هر لحظه و آن به خود خیره میسازد. آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید، چرا این فوتبال این اندازه مهم است؟ چرا تیم ملی فوتبال ایران برای مردم (و هر تیمی برای طرفدارانش) این اندازه اهمیت دارد؟چرا فلان تیم باشگاهی مثل رئالمادرید و بارسلونا و استقلال و پیروزی و... این اندازه توجهها را در سطوح بینالمللی، منطقهای و داخلی به خود جلب میکنند؟ تیم ملی برای ما مهم است چون نمادی از توانمندی و پویایی ما در یکی از مهمترین عرصههای ورزشی است. فوتبال مهم است، چون مهمترین ستارههای هر کشور و هر تیمی در آن جای داده شدهاند تا در آوردگاههای پیشرو نام کشور را بلندآوازه سازد. اگر امروز در تیم ملی فوتبال ایران به جای سردار آزمون، مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش، علیرضا بیرانوند و سایر ستارهها بازیکنانی از لیگ دسته 2 و لیگ 3 و محلات کشور حضور داشتند آیا اساسا این تیم میتوانست در عرصه فوتبال منطقه غرب آسیا، آسیا و جام جهانی افتخاری برای کشورمان بیافریند؟ اگر به جای بازیکنان استقلال و پرسپولیس و لژیونرها و... مجموعهای از بازیکنان گمنام و آماتور و غیرحرفهای در قالب تیم ملی دور هم جمع میشدند، آیا تیم ملی میتوانست از آوردگاههای پیشرو سربلند بیرون بیاید. در یک چنین شرایطی آیا این تیم میتوانست حمایت اکثریت ایرانیان را در مجامع پیشرو کسب کند؟ برای کسی مهم بود که این تیم چه نتیجهای در مسابقات کسب میکند؟ بنابراین فوتبال مهم است به خاطر حضور علی پروینها، حجازیها، علی داییها، مهدویکیاها، آزمونها، طارمیها و... این الگویی که در یک ورزش پیادهسازی شده، عینا در حوزه مسائل کلان سیاسی و اجتماعی نیز حاکم است. از دل رقابت جناحهای مختلف است که میتوان یک ساختار اجرایی توانمند را برای مواجهه با مجموعه مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی به دست آورد. انتخابات مهم است به خاطر اصل رقابت و حضور چهرههای برجسته سیاسی از مجموعه جناحهای سیاسی کشور که در کنار هم ساختار سیاسی را شکل میدهند. حذف اصل رقابت در مقوله انتخابات یعنی پشت کردن به منافع ملی و از دست دادن حمایت عموم مردم. متاسفانه بعد از اخباری که دیروز (سهشنبه) پیرامون موضوع احراز صلاحیتها منتشر شد، به نظر میرسد، بخشی از افکار عمومی کشورمان دچار شوک شدهاند. در این شرایط این پرسش که در شرایط فعلی چه راهکار معقولی باید از سوی مردم به عنوان صاحبان کشور در پیش گرفته شود؟ در فضای عمومی و محافل تخصصی کشور مطرح شده است. در واقع نوعی نگرانی در احوالات عمومی جامعه مشاهده میشود که نمیتوان و نباید نسبت به آن بیتفاوت بود. اساسا شخصیتی که قرار است، سکان هدایت ساختار اجرایی کشور را به دست بگیرد، باید چهرهای باشد که هم از مقبولیت داخلی برخوردار باشد و هم در فضای بینالمللی ویژگیهایی داشته باشد. از سوی دیگر یک چنین فردی باید از یک تیم قوی، متخصص و مورد اقبال عمومی برخوردار باشد. این تصور که فردی بدون اقبال عمومی و بدون تیم اجرایی مناسب و متخصص میتواند باری از دوش کشور بردارد، تصور اشتباهی است. فراموش نکنید، ایرانیان نهضت مشروطه را راه انداختند تا حقوق ملت در برابر حقوق اقلیت حاکمان به رسمیت شناخته شود. این دستاورد طی بیش از 120ساله بعد از مشروطه همواره از سوی مردم، روشنفکران، صاحبنظران و کنشگران مدنی پاس داشته شده است. هر حرکتی که حقوق ملت را خدشهدار سازد برخلاف منافع ملی و منافع عمومی کشور است و خسارتهای آن، زیانبار است. در این شرایط باید دید چگونه میتوان مردم را از این شوکی که به آن دچار شدهاند، خارج ساخت و حداقل برای آیندهای نزدیک برنامهریزی کرد. از منظر کنشهای مدنی به نظر میرسد تنها راه باقیمانده پیش روی کشور آن است که یک بازنگری بر روی فعالیتهای دموکراتیک کشور صورت بگیرد. ساختار فعلی که در آن یک گروه اقلیت برخلاف خواست ملت، میتوانند در برابر خواسته عموم ملت ایستادگی کنند، باید جای خود را به روشی پویا و مردمسالارانه بدهد. این پویایی رمز مانایی و مشارکت افزونتر مردم است و باعث موفقیت کشور در آوردگاههای پیشرو است. اتفاقا به نظرم من نقش فعالان اقتصادی در این بهروزآوری و بازآفرینی نقشی بسیار کلیدی است. باید بنیههای اجتماعی کشور طی سالهای پیشرو تقویت شوند. دانشمندان، تحلیلگران، صاحبان حِرف، فعالان اقتصادی باید الگوهای اجتماعی تازهای را برای کشور در پیش بگیرند. این دسته از نیروها مرجع اجتماعی و اقتصادی باید در آرامش جامعه و نهادهای مدنی و رسانههای آزاد را بدون توجه به فضای سیاسی فربه سازند. این تقویت طی سالهای آینده باعث خواهد شد تا رویکردهای مدنی در جامعه اهمیت بیشتری پیدا کند. برای رسیدن به یک چنین فضایی نیازمند رسانههای آزاد و تخصصی هستیم؛ فعالان اقتصادی و میهندوستان باید کمک کنند تا این رسانههای آزاد و مستقل در جامعه تقویت شوند. از طریق این فعالیتهای مدنی است که مردم متوجه حقوق خود خواهند شد و از آن مهمتر راهکارهای اجرایی و عملی برای به دست آوردن آن را نیز میآموزند.این آگاهیبخشی باید در فضای آرام و به دور از حوزه سیاست انجام شود. در واقع با تصمیماتی که گرفته شده، ساحت سیاسی در کشور ایران اهمیت خود را از دست داده و ساحت اجتماعی و مدنی عرصه حضور مشارکتهای مردمی خواهد شد. باید این پرسش را مطرح کرد، دولتی که در فرآیندی مردمسالارانه و با مشارکت حداکثری روی کار نیاید، در سطوح بینالمللی و جهانی چگونه خواهد توانست از منافع کلان کشور دفاع کند؟ این دولت با قدرتهای جهانی چگونه ارتباطش را برقرار خواهد ساخت؟ چطور میتواند بحرانهای منطقهای را حل کند؟ مسائل لبنان، سوریه، یمن و... را این دولت در مواجهه با نظام بینالمللی، چگونه پیگیری خواهد کرد؟ اساسا دولتها با تکیه بر مقبولیتهای درونی خود در نظام بینالملل اهمیت پیدا میکنند. دولتی که نتواند در داخل اجماع مورد نظر را پیدا کند، چگونه میتواند در آوردگاههای جهانی و منطقهای منافع کشور را تامین کند. همانطور که در عرصه ورزش فوتبال باید به دنبال بهترین بازیکنان بود در عرصههای سیاسی هم باید به دنبال بهترین نیروها بود. برخلاف تصور عمومی معتقدم که خارج شدن نیروها از عرصه سیاسی و حرکت آنها در عرصه اجتماعی، دستاوردهای افزونتری برای کشور به دنبال خواهد داشت. برخلاف تصور عمومی معتقدم که سالهای پیشرو برای فعالیتهای مدنی و رسانهای سالهای مطلوبی خواهد بود و در نهایت مردم ایران از دل آتش این بحرانهای ققنوسوار حقوق خود را مطالبه خواهند کرد و در نهایت به آنها دست پیدا خواهند کرد.