تقویت اعتماد اجتماعی با توجه به منافع و مصالح جمعی
مصطفی اقلیما
مردم این روزها به دلیل مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکنند دیگر آن شور و حال سابق برای شرکت در انتخابات و واکنش نشان دادن به مناظرهها را ندارند. این مساله میتواند تا میزان زیادی به اعتماد اجتماعی جامعه هم بازگردد. مردم در سال 92 و 96 با هزاران امید و آرزو پای صندوقهای رای آمدند اما آنچه که از دولت انتظار داشتند به نتیجه نرسید و ماجرا به شکل دیگری پیش رفت. هر چند که در این بین مسائل و مشکلات زیادی دخیل بودند اما مردم از دولت میخواستند که اعتماد آنها را جلب کند. وقتی مشکلات اقتصادی روزافزون شدند و تامین معیشت برای خیلی از مردم به یکی از سختترین کارها تبدیل شد، آن اعتماد اجتماعی که عامل مشارکت اجتماعی در جامعه بود از بین رفت. این روزها کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که با مشکلات اقتصادی دست به گریبان نباشد، تورم هر روز بیشتر از روز گذشته به قشر ضعیف جامعه فشار میآورد. طی دو سه سال اخیر قشر متوسط از بین رفتهاند. همهچیز در گرو درآمدی است که خیلیها از آن محروم هستند. کرونا هم این شرایط را بغرنجتر کرد و باعث شد تا خیلی ازافراد جامعه زیر خط فقر بروند.
این مسائل و مشکلات قطعا میتواند در اعتماد اجتماعی مردم تاثیرگذار باشد. در این شرایط دیگر ما نمیتوانیم شور و حال سالهای پیش به هنگام انتخابات ریاستجمهوری را در بین مردم ببینیم. خستگی و فرسودگی جامعه که دلیل اصلی آن مشکلات اقتصادی است باعث شده تا مردم دیگر به دنبال مطالبهگری نباشند. اما اگر به دنبال افزایش مشارکت اجتماعی هستیم باید اعتماد اجتماعی را در جامعه تقویت کنیم و این مهم جز با توجه به منافع و مصالح جمعی محقق نمیشود. مشارکت در یک گروه اجتماعی براساس اصول، اهداف و مقاصد مشخص شکل میگیرد. به عنوان مثال، مشارکت در خانواده مطابق با وظایف و مسوولیت نقش والدین، همسر و فرزندان تداوم یافته و باعث ادامه ارتباطات خواهد شد. در سطح ساختار اجتماعی کلان نیز با توجه به حضور گروههای اجتماعی مختلف، منافع متعدد و اهداف و مقاصد متمایز، مشارکت مستلزم پذیرش مصالح جمعی است. پذیرش منافع عمومی سبب تقویت اعتماد جمعی و در نتیجه افزایش مشارکت اجتماعی خواهد شد و فردگرایی و عمل کردن براساس منافع شخصی، مشارکت اجتماعی را کاهش میدهد. توجه به این منافع فردی در سطح خانواده هم میتواند ارتباطات اجتماعی را متزلزل و اعتماد اجتماعی را از بین ببرد. به عنوان مثال، درخواست ازدواج یک پسر با هدف دستیابی به ثروت بدون شک در سالهای آتی زندگی مشترک را تخریب میکند. بنابراین برای تقویت مشارکت اجتماعی در هر جامعه باید منافع و مصالح جمعی را درنظر گرفت و در این راستا عمل کرد. از یاد نبریم رشد و بالندگی یک جامعه نیز در گرو توجه به منافع جمعی است. توجه به اهداف و مصالح عمومی اعتماد و همدلی را در کشور تقویت کرده و مشارکت اجتماعی را افزایش خواهد داد و این امر بدون شک باعث رشد وکمال یک جامعه میشود. این مشارکت (کوتاهمدت، میان مدت یا بلندمدت) نیز باید تابع قوانین و ضوابط باشد، تقسیم کار اتفاق افتد و مطابق با منافع اجتماعی تداوم یابد، در غیر این صورت اعتماد اجتماعی از دست خواهد رفت و اعتماد «از دست رفته» به سهولت بازنمیگردد. به منظور دستیابی به مشارکت اجتماعی ارتباطات و کارکردها نیز باید مشخص شود. گاه اهداف پنهان هم مشارکت اجتماعی در گروه را متزلزل میکند، مشارکت اجتماعی با پذیرش «یکدیگر» اتفاق میافتد. مشارکت اجتماعی در حقیقت پذیرش مهارت و تخصص یکدیگر است، بدون پذیرش یکدیگر مشارکت اتفاق نمیافتد، باید به مهارت همدیگر اعتماد کنیم و براساس این اعتماد واطمینان مشارکت اجتماعی را افزایش داده و در راستای رشد وبالندگی قدم برداریم.