کاندیداها و مساله اعتیاد
عباس دیلمی زاده
نگاه سطحی و گذرا به مساله اعتیاد در مناظرههای انتخاباتی نشان میدهد که گویی این معضل اهمیتی برای نامزدها ندارد؛ آن هم در حالی که براساس آمارهای رسمی، حدود ۱۰ میلیون نفر یعنی حداقل یکهشتم جمعیت ایران درگیر مساله اعتیاد هستند. متاسفانه کسی نمیخواهد این واقعیت را بپذیرد که موضوعهای اجتماعی در کنار مسائل اقتصادی با یکدیگر سیستمی پیچیده را تشکیل میدهند. شما نمیتوانید یک موضوع اقتصادی را از مسائل اجتماعی جدا کنید. مسائل اجتماعی را هم نمیشود از مسائل اقتصادی گسست. هردو پیچیده و در هم تنیده هستند و به یکدیگر ربط دارند و روی یکدیگر تاثیرگذار هستند. چه خوب است که در مدت زمان باقی مانده تا انتخابات از کاندیداهای ریاستجمهوری بشنویم که چگونه میتوانند این سیستم پیچیده را به هم ربط داده و به هم متصل کنند. مگر نه اینکه براساس آمارهای رسمی کشور، ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر اعتیاد وجود دارد. اگر این را در تعداد افراد خانواده این افراد ضرب کنیم، براساس آمار رسمی، حدود ۱۰ میلیون نفر یعنی حداقل یک هشتم جمعیت ایران درگیر مساله اعتیاد هستند.
اما هیچ کدام از نامزدهای انتخاباتی در این باره حرفی به میان نیاوردهاند. فراموش نکنیم معضل اعتیاد در ایران قدمتی بیش از صد ساله دارد؛ بنابراین حل آن نیز در یکسال و دو سال مقدور نیست. بنابراین این مساله نیازمند راهکارهای عملی و علمی درست است. اگر راهکار تنها علمی یا فقط عملی باشد فایده ندارد. باید با یکدیگر عجین شده باشند. باید بدانیم چگونه ممکن است یک مساله را در کشور حل کنیم. مساله مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم افزایش جمعیت کارتن خواب به واسطه ابتلا به اعتیاد است. زمانی در سالهای ۵۷ تا ۶۰ اگر یک نفر نخستینبار ماده مخدر مصرف میکرد بین ۱۸ تا ۲۰ سال طول میکشید تا این فرد کارتن خواب شود. یعنی ۲۰ سال وقت داشتیم تا بتوانیم این فرد را نجات دهیم. در ۱۰ سال اخیر یعنی از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ اگر یک نفر برای نخستینبار ماده مخدر مصرف کند، ۵ تا ۶ سال طول میکشد تا کارتن خواب شود. زمان کارتن خواب شدن معتادان کوتاهتر شده؛ اکنون اگر به مواد مخدر لب بزنید ممکن است ۵ سال دیگر کارتن خواب شوید. این پژوهشی کاملا معتبر و دارای مستندات محکم و معتبری است. بنابراین اتفاقی که افتاده این بوده است که زمان ۲۰ ساله برای رسیدگی به معتادان به ۵ سال کاهش یافته؛ دلایل این تغییر مختلف است. واقعیت اینکه تحریمها و مسائل اقتصادی موثر است. تحریمها باعث شده الگوی مصرف عوض شود. پرسش اینجاست، با وجود این تغییرات، چه برنامهای برای پیشگیری مصرف مواد مخدر در سطح دوم و سوم داریم؟ نمیگویم چه برنامهای دارید که افراد معتاد نشوند. میگویم چه برنامهای دارید که وقتی فرد یکبار مصرف کرد و معتاد شد کارتن خواب و روانه خیابان نشود؟ در جایگاهی نیستم که بخواهم برای کشور راهکار دهم. اندیشمندان و متخصصان زیادی وجود دارند که با یکدیگر تضاد افکار هم دارند. باید آنها با یکدیگر و در کنار هم بنشینند و به نتیجه کلی برسند. مساله اصلی ما در کشور این است که استراتژی در حوزه مبارزه با مواد مخدر نداریم در حالی که فکر میکنیم استراتژی داریم. درحوزه کاهش تقاضا و کاهش آسیب، استراتژیهای ما با همدیگر در تقابل هستند. بنابراین ما باید یک استراتژی برای حل مساله داشته باشیم و متوجه باشیم اولویتهای ما در کشور چیست. اگر اولویتها را درست شناسایی نکنیم نمیتوانیم استراتژیهای درستی را بهکارگیریم؛ بنابراین فکر میکنم به عنوان فردی که در یک انجیاُو (NGO- نهاد غیردولتی) کار میکنم، نمیتوانم بهتنهایی برای یک کشور نسخه بپیچم. به افراد علمی و متخصص نیاز داریم تا بتوانیم به استراتژیهای درستی برسیم؛ اینکه با یک جمله یا کلمه بخواهیم استراتژی اتخاذ کنیم، جفا کردهایم.