خلق ثروت یا به چنگ آوردن آن؟
محمد طبیبیان
در اقتصاد برخلاف فیزیک و شیمی آزمایشگاه نداریم. آزمایشگاه ما تجربه و تاریخ جوامع است. دیدن مستند شش قسمتی در مورد پنج نفر از کارآفرینان و سرمایهداران تاریخی امریکا باعنوان مستند مردانی که امریکا را ساختند نکات ارزشمندی به ما میآموزد. یک وجه از نکتهای که میتوان آموخت اخلاقیات شخصی این سرمایهداران است. اینکه همه تمایل به انجام کارهای بزرگ برای کشورشان داشتند به همین دلیل هم به اموری پرداختند و در آن وقت و انرژی گذاشتند که در همان منظر تاریخی اهمیت بسیار داشت. امریکا از حدود بیست سال آخر قرن نوزدهم تا بیست سال اول قرن بیستم دچار رکود و بحران اقتصادی بود و از عواقب جنگهای پرتلفات و هزینه آن در عذاب. هر کدام از این مردان صنعت و مالیه بخشی از اقتصاد امریکا و زیربناهای مربوطه را ایجاد کردند و امریکا را در مسیر پیشرفت قرار دادند. افرادی که در مستند فوقالذکر زندگی و کارشان مرور می شود عبارتند از: کورنلیوس وندربیلت (١٧٩٤-١٨٧٧) که در خانواده فقیری به دنیا آمد و کودکی سختی را گذراند لیکن به تدریج مدارج کسب ثروت را پیمود و مهمترین کار او توسعه راهآهن و تکمیل زیربناهای حمل و نقل در امریکا بود. از افرادی بود که در نوآوری ایجاد شرکتهای سهامی بزرگ بر اساس مسوولیت محدود و جدایی مدیریت از مالکیت دخیل بود، نوعی سازمان تولید که در امریکا و سایر کشورها رواج یافت. او بخشی از ثروت خود را برای ایجاد دانشگاه وندربیلت و سایر مصارف خیریه تخصیص داد. دیگری اندرو کارنگی (١٨٣٥-١٩١٩) است. یک مهاجر اسکاتلندی که در کودکی با خانواده به امریکا آمد و ابتدا در کارگاه نساجی با حقوق هفتهای دو دلار (به پول امروز حدود ٦٠ دلار)، به کار مشغول بود. او نیز از طریق مطالعه و فعالیت توانست هم در امر صنعت هم تالیف دستاورد داشته باشد. او در توسعه صنعت ذوبآهن و تولید صنعتی از طریق ساخت کوره بلند موثر بود. در زمانی که شرکت ذوبآهن خود را فروخت ثرتمندترین مرد امریکا (حتی تاکنون - به ارزش امروز ثروت او ٣٥٠ میلیارد دلار) بود. او از جمله مقالهای نوشت تحت عنوان«انجیل ثروت» در این مقاله استدلال می کند که آنچه به حیات انسان ارزش زندگی میدهد کار خیر است. در این مقاله ثروتمندان را به صرف ثروت در امور خیریه ترغیب کرد و موجی از این نوع حرکتها ایجاد کرد. خود ٩٥ درصد ثروت خود را خرج ایجاد دانشگاه، کتابخانه، نهادهای فرهنگی از جمله کمک به معاش دانشگاهیان کرد. این جمله مشهور از او است: «هرکس ثروتمند بمیرد شرمسار مرده است.» نفر سوم جی پی مورگان (١٨٣٧-١٩١٣) است. او یک بانکدار و فاینانسیر بود از خانوادهای ثروتمند. او متوجه اهمیت کار نیکولا تسلا در تولید مولد برق متناوب شد. قبلا ادیسون سعی کرده بود برقکشی منازل را با برق یک طرفه انجام دهد. لیکن ایراد این کار و ضعف آن از جمله این بود که قابلیت انتقال برق را به مسافت طولانی نداشت، برق تسلا داشت. اولین مولدها ساخته شد و برقرسانی در حد وسیع توسعه یافت و شهرها، منازل و کارگاهها در شب روشن شد. شبی که در یک میهمانی که هزار نفر از مشاهیر نیویورک در باغ منزل جیپی مورگان دعوت شده بودند، ناگهان پیشخدمتها شمعها و چراغهای نفتی روی میزها را خاموش کردند. منطقه در تاریکی فرو رفت، کلید برق که وصل شد درختان و ساختمان نورباران شدند. باید تجربه شگفتانگیزی بوده باشد. این واقعه که تبلیغی برای شرکت جنرال الکتریک هم بود شروع عصر جدیدی از تولید، تولید و مصرف انرژی بود. جیپی مورگان هم بخشی از ثروت خود را به دانشگاهها در امریکا و انگلستان بخشید (از جمله هاروارد و کالجترینیتی)، کتابها و مجموعه های هنری خود را نیز به موزه تبدیل کرد. نفر چهارم جان راکفلر (١٨٣٩-١٩٣٧) است. تا قبل از فعالیت راکفلر، تصفیه نفت قاعده کلی نداشت. هرکس میتوانست در یک انبار مخازن و لوله و کوره و خنککنندهای را سر هم کند و نفت تصفیه کند و در واقع هم هدف تولید نفت چراغ بود که در روشنایی و پخت و پز و سایر مصارف استفاده میشد. این نفتها با اکتانهای مختلف بود و بسیار آتشسوزیها که از این محل حادث شد و در برخی شهرها کل محلها در آتش سوخت.
راکفلر نفت چراغ را استاندارد کرد و نفتی را به بازار رساند که فقط در حد چراغ و اجاق میسوخت. او نیز گرچه در زندگی فردی ممسک بود قسمت قابل توجهی از ثروت خود را خرج ایجاد دانشگاه و نهادهای خیر عمومی کرد. نفر پنجم هنری فورد (١٨٦٣-١٩٤٧) است. شهرت او در ایجاد شرکت اتومبیل فورد است که برای اولینبار خط مونتاژ و تولید انبوه و استاندارد را ابداع کرد و سبب شد اتومبیل در حد بودجه طبقات متوسط قابل خرید باشد. هم او مبتکر جعبه دنده است.
منبع: صفحه شخصی ایشان در فضای مجازی