زمانی برای اعتراف به اشتباهات
آلبرت بغزیان
برخی اظهارنظرها از سوی برخی اساتید حوزه اقتصاد و همکاران من مانند دکتر مسعود نیلی در خصوص قرار داشتن کشور در آستانه ابرتورم مطرح میشود که به نظرم ضروری است به صورت دقیقتر و موشکافانهتر بررسی و تحلیل شوند. اینکه دوستانی که سالها در شمایل مشاور اقتصادی دولت و... فعالیت کردهاند و به نوعی وضعیت اقتصادی کشور امروز محصول مشورتهایی است که این عزیزان داشتهاند، در پایان عمر فعالیتهای دولت، بذر نگرانیهای تازه را در جامعه بهکارند و خطاب به مردم هشدار دهند که ابرتورم از آنچه که فکر میکنید، به شما نزدیکتر است، به نظرم مساله عجیبی است. واقع آن است که مردم ایران سالهاست با تورم بالا دست به گریبان هستند و معیشت آنها هر سال بیشتر آب میرود. طی سه سال گذشته، نرخ ارز از حدود 3700 تومان به 30هزار تومان افزایش پیدا کرد و پس از آن بر روی اعداد و ارقامی حول و حوش 25هزار تومان آرام گرفت. گرانی ارز باعث شد تا طول و عرضه معیشت مردم به هم دوخته شود و قیمت برنج از 10الی 15هزار تومان به 40 الی 45 هزار تومان برسد. از سوی دیگر مرغ به قیمت باور نکردنی 38هزار تا 40هزار تومان برسد و نرخ اجاره و رهن مسکن رشدی بیش از 10برابری را تجربه کند. لبنیات، مواد پروتئینی، حمل و نقل و سایر اقلام اساسی، مصرفی و خدماتی مورد نیاز مردم در این بازه زمانی هر کدام تورمهایی بین 40 الی 400درصدی را تجربه کردهاند. در واقع هر آن بلایی که قرار بود سر معیشت مردم بیاید در این بازه زمانی آمده است و روا نیست که باز هم مردمی را که طی سالیان اخیر با انواع و اقسام گرفتاریهای معیشتی روبه رو شدهاند، باز هم از ابرتورم بترسانند. باید دید چه اتفاقی خاصی در اقتصاد ایران به وقوع پیوسته است که دوستان از خطر ابرتورم خبر میدهند. اِلِمانهای بیرونی از جمله تحریمهای اقتصادی، مشکل نقل و انتقالات بانکی، فقدان جذب سرمایههای خارجی و...هیچ تغییر خاصی نداشته است . همان شرایطی که از سال 97 وجود داشته، همچنان نیز وجود دارند. کسری بودجه، رشد نقدینگی، توسعه پایه پولی و...در گذشته وجود داشته و همچنان نیز تداوم داشته است. این دوستان باید به این پرسش پاسخ دهند آیا کشورهایی که شرایطی به مراتب بدتر از ایران دارند و در وضعیت جنگ زدگی و بحرانهای امنیتی پی در پی به سر میبرند نیز یک چنین تورمهایی را تجربه میکنند؟ چرا عراق که مشکلاتی به مراتب فراگیرتر از ایران داشته است، توانسته تورم را مهار کند اما اقتصاد ایران در دام تورمهای عمیقی گرفتار شده و طراحان اقتصادی و مشاوران دولتی همچنان از تورمهای افزونتر سخن میگویند. آیا این دوستان که سالها در شمایل مشاوران اقتصادی دولت مستقر فعالیت میکردند نباید به صحنه بیایند و شفاف به مردم پاسخ دهند، به دلیل کدامین برنامهریزیهای اشتباه اقتصادی، تورم در کشورمان یک چنین وضعیتی را تجربه کرده است. آیا همین دوستان نبودند که ایده افزایش نرخ ارز برای افزایش دامنههای صادراتی را مطرح میکردند؟ شخص رییسجمهوری در یکی از نشستهای خبراش به این نکته اشاره کرد که همین مشاوران تاکید میکردند که با افزایش نرخ ارز میتوان رشد بیسابقهای در صادرات را تجربه کرد. بنابراین دولت تصمیم به آزادسازی نرخ ارز گرفت. اما زمانی که قیمت ارز افزایش یافت، مشخص شد نه تنها تغییر جدی در صادرات کشور رخ نداده است، بلکه بر برخی حوزهها رویکردهای صادراتی با مشکل نیز مواجه شدهاند. آیا کسی امروز میتواند تاثیر غیر قابل افزایش نرخ ارز در بروز تکانههای تورمی در معیشت مردم را منکر شود؟ بنابراین به گمانم امروز بیشتر از هر زمان دیگری این دوستان باید در خصوص چرایی بروز تورم افسارگسیخته در کشور سخن بگویند، نه اینکه مردم دردمند و تحت فشار کشور را از چشماندازهای تورمی افزونتر بترسانند. به نظر میرسد، اینگونه اظهارنظرها به این دلیل در پایان عمر دولت مطرح میشود تا این ترس در افکار عمومی شکل بگیرد که کشور در استانه تورمی افسارگسیختهتر است. بنابراین در ماههای اینده که ابرتورم وعده داده شده به وقوع نپیوست، بسیاری از این دوستان و مسوولان اجرایی دولت تازه در شمایل قهرمانان اقتصادی در رسانهها حضور به هم برسانند و اعلام کنند، کشور در آستانه ابرتورم قرار داشت، اما ما اجازه ندادیم که یک چنین فاجعهای به وقوع بپیوندد. با این توضیحات معتقدم د هفتههای پایانی عمر دولت و در آستانه فعالیتهای دولت جدید، اقتصاد ایران بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند تشریح چرایی وقوع مشکلات اقتصادی و معیشتی است. همکاران اقتصاددان من که در دولت حضور داشتند و مشورتهای لازم برای عبور از مشکلات را ارایه میکردند باید روایتهای صادقانهای از چرایی بروز مشکلات ارایه کنند تا حداقل بر تجربه اقتصادی کشور افزوده شود. اینکه مسببان وضعیت موجود، همچنان مردم را از بروز وضعیت بحرانیتر بترسانندف به نظرم نه انسانی است و نه مبتنی بر رویکردهای علمی است.