روز خبرنگار برای ما مبارک نیست
مریم شاهسمندی
روز خبرنگار هم آمد و رفت، مثل هر سال مثل همیشه که انگار قرار نیست هیچ اتفاقی بیفتد، همین که خودمان به خودمان تبریک بگوییم و لبخندی بزنیم و بگذریم، کافی است. اما مگر روزی که یکی از همکارانمان به دست طالبان کشته شد، تبریک گفتن هم دارد؟ نمیدانم چه کسی و چرا تصمیم گرفت که این روز را روز خبرنگار بنامد و بعد هم هر سال با برگزاری یک برنامه نمادین که خدا رو شکر دو سال است به خاطر کرونا تعطیل شده دستی برای خبرنگاران بزند و ...
اما باور کنید روز خبرنگار اصلا روز مبارکی نیست. چون ما را یاد دوستانی میاندازد که از دست دادهایم. یاد آنها که فدای بیکفایتی و بیتدبیری مسوولانی شدند که حتی روش نشستن هم بلد نیستند چه برسد به اینکه بخواهند یاد بگیرند چطور با یک خبرنگار برخورد کنند. ما را یاد دوستانی میاندازد که برای دیدن یک مانور نظامی دعوت شدند و قبل از اینکه از مهرآباد خارج شوند در اکباتان فرود آمدند و برای همیشه خاموش شدند. روز خبرنگار برای هیچ کدام از ما که تمام عمر و جوانیمان را گذاشتیم تا از حق و حقیقت دفاع کنیم و سر آخر به جرم سیاهنمایی متهم شدیم اصلا مبارک نیست.
روز خبرنگار ما را به یاد دوستانی میاندازد که واقعیت محیط زیست کشور را فریاد زدند، بیآبی خوزستان و خشکی زاینده رود، از بین رفتن دشتها و سفره آبهای زیر زمینی، منقرض شدن گونههای نادر حیوانی و البته به یغما رفتن طبیعت با نام کوه خواری و جنگل خواری، اما ...
روز خبرنگار چطور میتواند برای ما که این روزها هر چه مینویسیم بوی مرگ و میدهد مبارک باشد؟ وقتی هر روز مجبوریم آمار خانوادههای عزاداری را که زیر سایه بیتدبیری و بیتوجهی مسوولان وزارت بهداشت و درمان عزیزانشان را به خاک میسپارند چطور میتوانیم این روز را مبارک بدانیم و به هم تبریک بگوییم.
این روزها شهر بوی مرگ میدهد. آن وزیری که میخواست رکورد تولید واکسن در دنیا را بشکند حالا رکورد مرگ و ابتلا به کرونا را شکسته. آن مسوولی که منتقدانش را «پفیوز» خطاب میکرد حالا دیگر حرفی برای گفتن ندارد. تاب آوری این مردم همچنان ادامه دارد و ما خبرنگاران هم جزوی از همین مردم هستیم. اما گفتن و نوشتن از واقعیت هم برای ما مثل قسمی است که پزشکان وقتی میخواهند به کار طبابت بپردازند میخورند.
ما هیچوقت فراموش نمیکنیم که دوستانمان چطور قربانی ندانم کاریهای سازمان محیط زیست شدند، ما هیچوقت مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی را فراموش نمیکنیم. ما هیچوقت یادمان نمیرود که دوستان محیط زیستی مان چطور با دست خالی به جدال با آتش رفتند و جان خود را برای خاموش کردن آتش جنگلهای زاگرس به خطر انداختند و حالا هواپیمای آب پاش ارتش برای خاموش کردن آتش جنگلهای ترکیه به پرواز در میآید و حتی هیچ هلی کوپتری هم برای خاموش کردن آتش زاگرس فرستاده نمیشود. ما خبرنگارها شاید در نگاه بسیاری از مسوولان موجودات مزاحمی به نظر بیاییم و تنها هنری هم که داریم سیاه نمایی باشد، اما واقعیت زندگی ما این است، ما از مردم میگوییم، از دغدغههای آنها، از آنچه باید داشته باشند و ندارند. ما از حقوق حقه مردم دفاع میکنیم، ما وظیفه مان اطلاعرسانی و رونمایی از واقعیتهای جامعه است. اگر گاهی وقتها این واقعیتها به نظر مسوولان سیاه میآید، پس حتما یک جای کار میلنگد، این ما نیستیم که سیاه نمایی میکنیم، این شما مسوولان هستید که کم کاری میکنید، که اشتباه میکنید، اما هیچوقت نمیخواهید در برابر مردم به خاطر این اشتباهات عذرخواهی کنید، یا حتی استعفا دهید. ما خبرنگارها هیچوقت روزمان مبارک نبوده و نیست.