ما به این عددها عادت نمی‌کنیم

۱۴۰۰/۰۶/۱۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۸۱۷۱۱
ما به این عددها عادت نمی‌کنیم

مریم شاهسمندی

حالا دیگر هر روز خبر فوت یک جوان را می‌شنویم، از همکارانمان گرفته تا دختران و پسران جوانی که شاهد عکس‌های ماتم‌زده پدران و مادرانشان بر سر اجساد آنها هستیم، این فضای مجازی لعنتی نمی‌گذارد یک لحظه نفس بکشیم. هر روز یک سری عدد پشت سر هم قطار می‌شوند، آمار مبتلایان، آمار بستری شده‌ها و آمار فوتی‌ها. این عددهایی که ما هیچ‌وقت به آن عادت نمی‌کنیم چون هر بار عزیزی را از دست داده‌ایم که به شماره این عددها افزوده شده است. این در حالی است که حالا برخی از کارشناسان حوزه درمان از رسیدن سویه لامبدا به کشور خبر می‌دهند و خیز پیک ششم کرونا. این عددها تا کی قرار است مقابل چشمان ما رژه بروند و ما بمانیم و تمام غمی که از اینها نصیبمان می‌شود. تا به حال ما بیش از 10 همکار روزنامه‌نگار را از دست داده‌ایم، هر کدام اینها خانواده‌هایی و دوستانی داشته‌اند که به سوگ نشسته‌اند. هنرمندانی را از دست داده‌ایم که مانندشان را شاید دیگر هیچ‌وقت نداشته باشیم. 

 از کادر درمان و پرستاران جوانی که جان دادند تا جان بیماران را نجات دهند، چه می‌توانیم بگوییم. ما هیچ‌وقت به این عددها عادت نمی‌کنیم. شاید برای مسوولان این همه یک عدد باشند اما برای ما که درد از دست دادن عزیزانمان را با پوست و گوشتمان احساس کرده‌ایم اینها عدد نیستند، اینها جان‌های عزیزی‌اند که فدای اهمال کاری و بی‌برنامگی شده‌اند. برای ما حرف زدن در مورد این عددها اصلا آسان نیست، نوشتن از آنها هم آسان نیست، اینکه هر روز مجبور باشیم شمار جان‌باختگان را در قالب خبری بی‌روح در صفحه روزنامه‌هایمان بیاوریم یعنی فروخوردن هر روزه بغضی که مجال ترکیدن هم پیدا نمی‌کند. وقتی مجبور باشیم هر روز برای از دست دادن دوست و همکاری قدیمی آه بکشیم، این عددها برای مان عادی نمی‌شود. ما جان از دست می‌دهیم، با مرگ هر عزیزی ما هم یک بار می‌میریم، به روزهایی فکر می‌کنیم که دیگر نه از کرونا خبری هست و نه از مشکلات بیماری و نبود دارو و ... اما آن روزها هم دیگر برای مان سخت است که بخندیم چون خیلی از عزیزانمان را نداریم، برای هر فردی که عزیزی را از دست می‌دهد، سه سال زمان سوگواری است که روانشناسان به آن ایمان دارند، برای ما اما این سوگواری قرار است تا روزی که نفس می‌کشیم ادامه داشته باشد، چون باید این سه سال را با احتساب تمام عزیزان از دست 

رفته مان به سوگ بنشینیم و آن را در بی‌نهایت ضرب کنیم. شمار غصه‌ها از دستمان در رفته و شمار روزهایی که سوگوار بوده‌ایم برایمان قابل شمارش نیست. ما هیچ‌وقت به این عددها عادت نمی‌کنیم، هر کدام از اینها جان عزیزی بوده‌اند، جوانی بوده‌اند پر از شور زندگی، فرزند کسی بودند، عشق کسی بودند، مادر و پدر یک خانواده بودند و فرزندانی چشم انتظار ماندند تا ابد. ما هیچ‌وقت به این عددها عادت نمی‌کنیم، به این جان‌ها که بی‌جان می‌شوند زیر سایه اما و اگرهایی که بیشتر حاصل بازی‌های سیاسی است تا تدبیرهای درمانی. این عددها شاید برای مسوولان فقط حکم یک عدد را داشته باشند، اما برای ما حکم بی‌شمار خانواده‌هایی را دارند که حتی فرصت در آوردن رخت عزا هم از تن ندارند، ما هر روز عزیزی را به دستان خاک می‌سپاریم، عزیزی که قربانی ندانم‌کاری شده است. عزیزی که می‌توانست زنده باشد، زندگی کند و نفس بکشد. ما هیچ‌وقت به این عددها عادت نمی‌کنیم.