مدیریت ناسازگار آب در کشور
فاطمه ظفرنژاد
مدیریت متمرکز آب با سدسازی گونهای مصرفزدگی و اشرافیگری در شهرها و شهرکها و ویلاها را رقم زده و از سوی دیگر پیامدهای دهشتناکی بر مردم جوامع بومی مولد خوراک داشته است. کشاورزان، دامداران، عشایر، باغ کاران، نخل کاران، ماهیگیران، بیشترین آسیب را از پیامدهای مدیریت ناسازگار و نابومی آب کشور دیدهاند. حقابههای موروثی آنها در سدها ضبط و به شهرها یا برای صنایع ناسازگار فرستاده میشود. این مردم ناچار از رها کردن کشاورزی و تولید خوراک، و پذیرش سرنوشت تلخ حاشیه نشینی شهرها شدهاند. روستاها روز به روز کم جمعیتتر و مرزها خالیتر میشوند تا جمعیت کشور در چند کلانشهر مصرف زده ناسازگار با توان بوم شناختی انباشته شود. ۱۳ روستای آباد لفور مازندران در سد لفور یا البرز بزور از مردم تخلیه و سد آبگیری شد. شالیکاران و باغکاران روستاهایی با تمدن چند هزار ساله پولی دریافت کردند که نهتنها برای آنها زمین شالی و باغ نمیشد که یک مسکن در شهر نزدیک هم با آن نمیتوانستند بخرند. این سرنوشت مشترک مردم روستاهایی است که در سد گتوند و در همه ۷۰۰ سد ساخته شده زیر آب رفتند. سد خرسان میخواهد ۲۴ روستای مولد را برای تأمین برق به شیوهای بسیار گران و ناپایدار زیر آب ببرد. مهاجرت و خالی شدن روستاها و حاشیه نشینی شهرها یکی از پیامدهای اجتماعی مدیریت ناسازگار آب استمدیریت سدسازی وزارت نیرو، نه تنها دهها هزار خانوار روستایی در بالادست آبخیزها را با زیر آب بردن زمینها و باغها و خانههایشان که میلیونها خانوار روستایی در پایین دست آبخیزها را با ضبط حقابههایشان در سدها، با سرنوشت دهشتناکی روبرو ساخت. مهاجرت و خالی شدن روستاها و حاشیه نشینی شهرها یکی از پیامدهای اجتماعی مدیریت ناسازگار آب است. آنی خود را به جای این مردم مولد ارزشمند بگذاریم تا حس کنیم یک دستگاه دولتی میتواند چه به روز مردم درآورد. امسال هور یا هور هویزه که شاهرگ اصلیاش کرخه بود خشکید. این نه داستان خشکسالی که داستان خشکی انسان ساخت است. خشکی کرخه هرگز در تاریخ دیده و شنیده نشده است. نزدیک به ده هزار انسان در روستاهای پیرامون این هور زندگی میکنند که به برکت آب شیرین هور، کشاورزی، دامداری و گاومیش داری، صنایع دستی، ماهیگیری، شکار و بر روی هم معیشت پایدار و دایمی داشتند. بزرگترین سدهای ایران، سدهای برقابی کرخه، سیمره، کشکان با گنجایش بیش از ۱۰ میلیارد مترمکعب شاهرگ هور را بند آوردند و هور خشکید. این بازی تلخ با زندگی مردم تنش اجتماعی گستردهای پدید آورد. این تنش گره خورد با دلخوری و گلایههای به حق مردم خوزستان از خشکیدن کارون و دز و تغییر کیفیت آب آنها و یک کانون اعتراض بزرگ شد.
دولت مرکزی و البته وزارت نیرو اعتراضات مردم را نادیده و ناشنیده گرفت و از خشکسالی و گناه آسمان و مردم و دیگران گفت، چون مدیریت متمرکز آب در دست شرکتهای بزرگ خصولتی: کارفرمایی، مشاور، پیمانکار، ناظر و عامل چهارم است که به هیچ نمیاندیشند مگر به سود خود. بر دلسوزان و مسوولان بالادستی است که به منافع ملی بیندیشند چون همیشه نمیتوان بر تنشهای اجتماعی و خواستهای به حق مردم سرپوش گذاشت. در سایه مدیریت غلط و ناسازگار آب در وزارت نیرو، در تابستان امسال تنشهای اجتماعی به مرز بسیار خطرناک تهدید امنیت ملی رسید. از یک سو خشکاندن همه تالابها و رودهای خوزستان با سدسازی و از سوی دیگر خطوط انتقالی که دارد برای برداشت بازهم بیشتر آب از سرشاخهها ساخته میشود کار را به جاهای باریک رسانده است. سیاستگذاریهای تفرقه افکنانه وزارت نیرو میان استانهای خوزستان و چهارمحال و بختیاری با اصفهان و کرمان و یزد و سیرجان درگیری و چالشی پدید آورده که به جاهای باریک رسیده و وحدت ملی را تهدید میکند. همچنین درگیری میان استان تهران با البرز بر سر آب کرج، میان تهران با مازندران بر سر آب لار و هراز، میان مردم جیرفت / جازموریان با کرمان و سیرجان، میان مردم مازندران از بابت خشکیدن رود دایمی چالوس با سدسازی و انتقال آب، و بسیار نمونههای دیگر خبرهای خوشی نیستند. ادامه این روند امنیت ملی را به سختی تهدید میکند.