خودکشی؛ اعتراض به محرومیتها و ستم ها
امانالله قرایی
این که خودکشی چرا و چگونه اتفاق میافتد، سوالی است که بیشتر جامعهشناسان درباره آن اتفاق نظر دارند، خودکشی نوعی کنش اعتراضی به محرومیتها، ستمها، خشونتها و نابرابریهایی است که افراد در جامعه با آن مواجه هستند. با اقدامات دستوری نمیتوانیم آمار خودکشی را کاهش دهیم. اینکه در حال حاضر به واسطه بیماری کرونا و از بین رفت کسب و کارها یا از دست دادن عزیزان و ... میل افراد به خودکشی بیشتر شده و حالا با پدیدهای به نام خودکشی کادر درمان هم مواجه هستیم، مسالهای نیست که تنها مربوط به این روزها باشد، کرونا آمار را از افزایش داده اما علت اصلی برای بروز این رفتارها نیست. قبل از هر چیز باید با یک بررسی کلان در سطح جامعه کانونهایی که خودکشی در آنها بیش از دیگر مناطق است شناسایی شود، دلایل اقدام به این کار مورد بررسی قرار گیرد. برای خیلی از مردم خودکشی کردن یک پزشک یا پرستار بسیار دور از ذهن است. اینکه یک دانشجوی رشته دکتری اقدام به خود کشی کند، مسالهای است که باید روزها و ماهها مورد بررسی قرار بگیرد. برای کاهش میزان خودکشی باید افراد، گروهها و مناطقی که کانون خودکشی هستند شناسایی شوند و این گروهها در چتر برنامههای حمایتی و برنامههای مداخلات روانشناسی قرار گیرند. البته فراموش نکنیم که به لحاظ فردی افرادی که خودکشی میکنند، تابآوری پایینی دارند، مدیریت بحران مسائل روحی و روانی را ندارند، از سوی دیگران حمایت نمیشوند، قدرت حل مساله خود را در شرایط آشفتگی روحی از دست میدهند، توسط جامعه انگ خورده و به جای اینکه بتوانند توانمندیها و شرایط خود را بهتر کنند، از جامعه حذف میشوند و این قدرت جامعه، افراد ضعیف را از بین میبرد. اگر نگاهی دقیقتر به آمارها بیاندازیم متوجه میشویم که قربانیان اصلی خودکشی جوانان هستند....
در واقع خودکشی با بحث خشونت، یأس اجتماعی و تحلیل رفتن سیستمهای حمایت اجتماعی در نظام ارتباطی خانواده و جامعه ما اتفاق میافتد. نمیتوان گفت یک عامل در خودکشی موثر بوده و مربوط به دورهای است که فرد در مشکلات قرار دارد، بلکه کل تجربه و مسائلی که در دوره کودکی برای والدین فرد اتفاق میافتد (مرگ والدین، طلاق والدین، خشونت، بیماریها و اختلالات رفتاری و روانی والدین، بدرفتاری، اعتیاد والدین و...) در دوره بزرگسالی و جوانی فردی که دست به خودکشی میزند اثرگذار است و لذا خودکشی در آن واحد اتفاق نمیافتد. انسانی که در جامعه زندگی میکند، با یکسری باورها، ارزشها و هنجارها زندگی میکند که رفتارها و کنشها در شرایط اجتماعی و فرهنگی خود معنا پیدا میکند و اتفاق میافتد؛ در جامعهای که سطح خودکشی بالاست، باتوجه به تمام باورهایی که خانواده نسبت به هویت و حقوق کودک دارد یا نوع نگاه و باوری که به کار و هستی زنان وجود دارد، نوع نگاه تحقیرآمیزی که به کودکان وجود دارد و فرهنگ انگ زنی و برچسب زنی که وجود دارد، مجموعه این باورهای فرهنگی در این شرایط باعث میشود که یک خودکشی اتفاق بیفتد؛ یعنی ترکیب عناصر اجتماعی مانند فرهنگ تعصب و ناموس و حفظ حیثیت و شرف و خشونتهای خانگی که در همان فرهنگ و در شرایط ناایمن اقتصادی و اجتماعی موجود است، باعث میشود انسانی با خودکشی درگیر شود. به همین دلیل آن فرهنگ باعث میشود انسانی احساس تبعیض کند؛ شرایط اقتصادی و اجتماعی و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است که باعث پایین آمدن سطح قدرت کنشگری فرد میشود. اگر میخواهیم آمار خودکشی را کاهش بدهیم باید به توسعه و تقویت برنامه اورژانس اجتماعی در کانونهای خودکشی توجه شود، به این معنی که در حال حاضر اورژانس اجتماعی در مناطق روستاها و شهرهای کوچک نوپا است و در این راستا باید سطح آموزشها، مهارتها، تکنیکها و قابلیتهای نیروهای اورژانس به لحاظ کیفی افزایش یابد. همچنین باید افراد، گروهها و مناطقی که کانون خودکشی هستند شناسایی شوند و این گروهها در چتر برنامههای حمایتی و برنامههای مداخلات روانشناسی قرار گیرند. مهمترین مطالعات نشان میدهد که خشونتهای خانگی، اختلافات خانگی، بیماریهای روحی و روانی و اختلالات روانی و فقر و مسائل و مشکلات مالی منجر به خودکشی میشود و باید این موارد در کشور کنترل شود. در واقع باید کاری کنیم که شرایط نوع کنشهای ارتباطی در فضای خانواده و مداخلات و برنامهها برای بحث پیشگیری از خودکشی در کانون خانواده متمرکز شود.