عضویت ایران در شانگهای در گروی حل مشکل تحریمها و FATF
زهرا سلیمانی|رییس دولت سیزدهم در شرایطی امروز برای حضور در اجلاس شانگهای راهی تاجیکستان میشود که دامنه وسیعی از موضوعات اقتصادی، تجاری و راهبردی وجود دارد که ایران باید تلاش کند در گفتوگو و مراوده با کشورهای عضو شانگهای آنان را حل و فصل کند. از سوی دیگر مشکلاتی بر سر راه پذیرش عضویت ایران در این اجلاس وجود دارد که به نظر میرسد در طول یک دهه گذشته دستنخورده باقی مانده است. این نخستین حضور دیپلماتیک ابراهیم رییسی در سطح بینالملل است و بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی منتظرند تا تصویری از عملکرد رییس دولت سیزدهم در صحنه بینالملل به دست آورند. سال 90 خورشیدی زمانی که محمود احمدینژاد در قامت رییسجمهور دولت دهم، راهی آستانه پایتخت قزاقستان شد تا در اجلاس شانگهای شرکت کند، «هو جینتائو» و «دیمیتری مدودف» روسای جمهور چین و روسیه از او خواستند تا برای رفع بنبست ناشی از اختلاف بر سر برنامه هستهای ایران بیشتر بکوشد و گامهای ملموس در زمینه ایجاد اعتماد بردارد و فرآیند گفتوگو را سرعت بخشد. خواستههایی که به نظر میرسد، امروز هم مهمترین خواستههای رهبران چین و روسیه از رییسجمهوری ایران باشد. با وجود این نشانههای مبرهن، برخی اصولگرایان ایرانی به رییسی توصیه میکنند که تا حد ممکن از طریق نزدیکی به کشورهای شرقی، فشار را بر امریکا برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی بیشتر کند. علیاکبر ولایتی یکی از این چهرهها در طیف اصولگرایتن سنتی است که به دولت رییسی توصیه کرده در سیاست خارجی به شرق و به سمت چین، روسیه و هند نگاه کند، چرا که به زعم ولایتی آنها میتوانند «به پیشرفت اقتصاد ایران کمک کنند.» در این میان برخی تحلیلگران بیطرف به این نکته اشاره میکنند که تحولات افغانستان و نقش ایران در این کشور ممکن است، کشورهای عضو پیمان شانگهای را به این نتیجه برساند که عضویت ایران را در این اجلاس منطقهای تایید کنند. برای ایران اما بهرهبرداری اقتصادی و راهبردی از پیمان شانگهای اهمیت ویژهای دارد. در روزهایی که چین در حال پیریزی ایده یک کمربند یک جاده است، ایران علیرغم تمام ویژگیهای اقلیمی و منطقهای خود نتوانسته سهمی قابل توجه از این ایده اقتصادی و تجاری را برداشت کند. بنابراین یکی از دستور کارهای اصلی رییسی در این سفر، بهبود وضعیت ایران در چشمانداز برنامهریزیهای تجاری و اقتصادی چین و در جاده ابریشم میتواند باشد. «تعادل» برای آگاهی از ابعاد گوناگون مناسبات ارتباطی ایران با کشورهای شرقی و بایدها و نبایدهایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد، گفتوگویی را با احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم و استاد روباط بینالملل ترتیب داده تا پاسخی برای ابهامات موجود در این خصوص پیدا کند.
قرار است آقای رییسی چهارشنبه در راس هیاتی برای حضور در اجلاس شانگهای، راهی تاجیکستان شود. با توجه به این واقعیت که خاستگاه پیمان شانگهای، شرق است، یکبار دیگرموضوع راهبرد ایران در مواجهه با کشورهای شرقی و غربی به عنوان یک بحث اساسی مطرح شده است. ایران در سالهای پس از انقلاب 57، همواره راهبرد نه شرفی و نه غربی را به عنوان زیربنای برنامهریزیهای ارتباطی خود با جهان پیرامونی مطرح کرده است؛ سیاستی که تلاش میکرد، شمایلی مستقل به ایران ببخشد و کشورمان را از تنازعات میان 2بلوک قدرتمند نیمه دوم قرن 20 به رهبری اتحادجماهیر شوروی (روسیه) و ایالات متحده امریکا، دور نگه دارد. اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز عصر تکقطبی در سالهای ابتدای قرن 21 به نظر میرسد، هر اندازه که ایران منازعات بیشتری با غرب (به رهبری امریکا) پیدا کرد به همان اندازه نزدیکی بیشتری به کشورهای حوزه شرق (چین و روسیه) پیدا کرده است. این در حالی است که مناسبات ارتباطی ایران با چین و روسیه هرگز شکل راهبردی به خود نگرفت و برخی تحلیلگران معتقدند ایران بیشتر از یک برگ ویژه برای امتیاز گرفتن از امریکا برای چین و روسیه معنا ندارد. آیا باید پایان عصر سیاست نه شرقی و نه غربی را در حوزه سیاست خارجی ایران اعلام کنیم؟
در حوزه روابط بینالملل یک اصطلاح مرسومی وجود دارد که مبتنی بر آن گفته میشود در حوزه سیاست خارجی کشورها نه دوست دایمی وجود دارد و نه دشمن دایمی. در واقع ممکن است کشورها به فراخور زمان و در فراز و نشیب حوادث و رخدادها از هم دور شوند و حتی در وضعیت تخاصم قرار بگیرند یا به همدیگر نزدیک شوند و روابط تنگاتنگ پیدا کنند. نمونه بارز یک چنین مناسباتی در دوران معاصر، روابطی است که طی دهههای اخیر میان ایران و عراق ایجاد شد. ایران و عراق در سالهای ابتدایی دهه 80 میلادی، 8سال با هم جنگ تمامعیاری داشتند که لطمات فراوانی برای هر دو کشور داشت. اما ایران و عراق امروز به عنوان 2کشوری که با هم روابط راهبردی دارند، شناخته میشوند. هرچند در عراق رژیم صدام تغییر پیدا کرد، اما موضوع رابطه ایران و عراق چیزی فراتر از تغییر رژیم است و موضوع اصلی درک تازهای است که دو کشور و دو ملت با هم پیدا کردهاند. بنابراین تنها منافع ملی است که مناسبات ارتباطی فیمابین کشورها با یکدیگر را میسازد.
مثال مناسبی را مطرح کردید، بسیاری از ایرانیان معتقدند زمانی که ایران توانسته، روابط خود را با عراق به عنوان دشمنی که با آن جنگیده و آسیبهای فراوانی را از آن متحمل شده، بازسازی کند، چرا نمیتواند با کشوری مانند امریکا مبتنی بر منافع ملی خود مناسبات ارتباطی متفاوتی را پیریزی کند؟
به هر حال در کشور ما، سالهاست برخی افراد و جریانات وجود دارند که کشورهای غربی را به عنوان دشمنی که نمیتوان با آن کنار آمد معرفی میکنند. این دسته از افراد بعد از ارایه دشمنی با غرب این نتیجه را میگیرند که میتوان با کشورهای شرقی روابط دوستانهای برقرار کرد. دلایل متعددی در خصوص چرایی این راهبرد وجود دارد. دلایل مختلفی برای این مخالفتها وجود دارد. برخی از این مخالفتها ریشه در مناسبات سیاسی و راهبردی دارد. برخی شاید منافع اقتصادی و تجاری خاصی با کشورهای شرقی داشته باشند و بر اساس آن تلاش کنند تا هر نوع رابطهای با غرب را انکار کنند. عدهای هم به تفاوتهای فرهنگی و تاریخی اشاره میکنند. به هر حال واژه کاسبان تحریم در ایران وجود دارد و نمیتوان آن را انکار کرد. البته تنها مخالفت افراطی با غرب در جامعه ایران مطرح نیست. برخی در نقطه مقابل، هر نوع ارتباط با شرق را تقبیح میکنند و با آن مخالفت میکنند. اغلب این مخالفتها با شرق نیز متوجه روسیه است. این دسته افراد با تکیه بر روابط تاریخی ایران با روسیه و حوادثی که در جریان جنگ ایران و روسیه در زمان قاجار و انعقاد قراردادهای ترکمانچای و گلستان شکل گرفته، نگاهی خصمانه به هر نوع ارتباط با روسیه دارند. آنها معتقد روسیه به دنبال نارو زدن به ایران است و نباید حساب جدی روی آن باز کرد. اما باید بدانیم که در صحنه روابط بینالملل هر نوع نگاه افراطی با ارتباطات برخلاف منافع ملی است.
شما به رویکردهای افراطی به ارتباط با روسیه اشاره کردید، چین در این معادله در چه جایگاهی قرار میگیرد؟
چین در گذشته و تاریخ ایران واجد ویژگیهای متفاوتی با غرب و روسیه است. یعنی در سابقه مناسبات ایران و چین نه مشکلاتی از جنس استعمار غربی، ماجرای کودتای 28مرداد و... وجود دارد، و نه نشانههایی از جنس مراودات خصمانهای که ایران با روسیه داشته. چین حتی با وجود داشتن یک حکومت کمونیستی عمدتا یک کشور سوداگر و تجارتپیشه است که مبتنی بر منافع اقتصادی خود روابط با کشورهای مختلف را ترسیم میکند. اما بهطور کلی هم در خصوص رابطه با غرب و هم در خصوص رابطه با شرق نوع خاصی از رویکردهای افراطی در کشورمان وجود دارد که امکان استیفای منافع حداکثری را ناممکن میکند.
برای عبور از یک چنین دیدگاههای افراطی در جامعه چه باید کرد؟ محمدجواد ظریف زمانی که در قامت وزیر امور خارجه کشور فعالیت میکرد، موضوع ارتباطات مبتنی بر حاصلجمع برد-برد را مطرح کرد. یعنی تفسیر جدیدی از سیاست نه شرقی و نه غربی مطرح کرد به این صورت که خروجی نگاه به این شعار هم رابطه با غرب و هم رابطه با شرق باشد. آیا یک چنین برداشتی از این شعار ممکن است؟
بهزعم من و بسیاری از دوستان همفکر ما از جمله محمدجواد ظریف، ایران نه باید خود را دشمن همیشگی روسیه و چین معرفی کند و نه دشمن و خصم همیشگی امریکا و اروپا. همانطور که سایر کشورها مبتنی بر منافع ملی خود، مناسبات ارتباطیشان را تنظیم میکنند، ایران هم باید بر اساس یک چنین المانهایی برنامههای سیاست خارجی خود را ترسیم کند. یعنی سیاست برد- برد. البته در این میان باید به برخی افرادی که احساس نزدیکی افراطی به تفکر غربی میکنند، یادآور شد که ممکن است در برخی موارد ایران نیاز داشته باشد از برگ برنده روسیه در راستای منافع ملی خود استفاده کند. در اینگونه موارد ضرورتی ندارد که در برابر این ضرورتها مخالفتهای گستردهای در فضای رسانهای مطرح کنند و با بدبینیهای فراگیر هر نوع رابطه با روسیه را به معنای عقد قرارداد ترکمانچای نوین معرفی کنند. همچنین ایران میتواند از تضاد موجود میان امریکا و چین بهترین بهرهبرداری را داشته باشد. چین منافع فراوانی را در منطقه جستوجو میکند و با توجه به نقش ایران ناچار است، ضرورت مراوده معقول با ایران را بپذیرد. باید از این فرصتها و حفرههایی که در پهنه روابط بینالملل وجود دارد، استفاده کنیم.
حرف شما کاملا درست است. اما مشکل زمانی برجسته میشود که ایران تمام تخممرغهای خود را در سبد چین و روسیه گذاشته است و توجهی به بالانس کردن شاقول ارتباطی با غرب نمیشود.
اینکه ایران در دوران دولت جدید برجام را به هر شکل و شمایلی دنبال میکند نشاندهنده آن است که ایران در سطوح بالای تصمیمسازی متوجه ایجاد این توازن است. ایران از یک طرف برجام را دنبال میکند و از سوی دیگر تلاش میکند روابط خود را با چین و روسیه تقویت کند. این رویکرد منطقی است.
اگر موافقید به موضوع شرکت آقای رییسی در اجلاس شانگهای بازگردیم. برنامهریزی برای حضور ایران در اجلاس شانگهای در زمان دولت قبلی دنبال شد و امروز دولت سیزدهم در حال پیگیری این راهبرد است. چه مسیری برای پذیرش دائم ایران در شانگهای طی شده است؟
مساله عضویت ایران در شانگهای مرتبط با امروز نیست و ریشه در دولتهای گذشته دارد. همین امروز اخبار صداوسیما را میدیدم و متاسفانه به شکل ناجوانمردانهای به گونهای در اخبار فضاسازی میشد که انگار موضوع عضویت ایران در شانگهای از ابداعات این دولت است و دولت آقای روحانی نقشی در آن نداشته است. دردآور آن است که در خبر پخش شده، زمانی که تصاویری در خصوص اجلاسهای قبلی شانگهای پخش میکرد، زمانی که تصویر به آقای روحانی و ظریف میرسید، این تصاویر سانسور میشدند. تاسفآور است که رسانه رسمی کشور، واقعیات رسمی و تاریخی کشور را سانسور میکند. این نوع نگاه جناحی بیشترین آسیبها را به منافع ملی وارد میسازد. معتقدم صداوسیمای کشور باید از ملت ایران به خاطر یک چنین رویکردی عذرخواهی کند. سالها روحانی و ظریف برای عضویت ایران در این اجلاس تلاش کردهاند، سفر رفتهاند، دیدار داشتهاند و کار را پیش بردهاند. اما برخوردهای سیاسی و جناحی با موضوعاتی که به منافع ملی کشور ارتباط دارند، باعث شده تا ایران نتواند برداشت حداکثری از تلاشهای خود داشته باشد. عضویت ایران در شانگهای منافع فراوانی برای کشورمان دارد اما آن گونه که صداوسیما تصویرسازی میکند، این ضرورت کشف آقای رییسی یا دولت ایشان نیست و ریشه در تلاش دولتهای قبلی دارد.
بهرغم تلاشهای دولتهای قبلی و در شرایطی که ایران تلاش کرده تا روابط راهبردی با چین و روسیه برقرار کند. چرا هنوز روند پذیرش ایران در اجلاس شانگهای طی نشده است؟
ایجاد هر رابطهای دو سو دارد. یک طرف ایران است و در مقابل هم سایر کشورها هستند که باید ایران را بپذیرند. بر اساس اساسنامه اجلاس شانگهای پذیرش کشورها باید با اجماع همه اعضا صورت بگیرد. در برخی برهههای قبلی دولت روحانی تلاش کرد تمام مشکلات را از سر راه بردارد اما نهایتا مخالفت تاجیکستان باعث شد تا عضویت ایران میسر نشود. رعایت حکمت و منافع ملی ایجاب میکند که ایران از موضع عزت و کرامت به یک اجلاس بپیوندد. در برخی برههها از جمله در دوران دولتهای نهم و دهم نحوه ایجاد رابطه با کشورها با خوشبینی و به صورت غیرواقعی برنامهریزی میشد و در نهایت هم نتایج مورد نظر حاصل نمیشد. به نظر میرسد این رویکرد خوشبینانه در این دولت هم وجود دارد و برخی در این دولت تصور میکنند که به راحتی میتواند روند پیوستن به این اجلاس را طی کرد. پیشزمینههایی وجود دارد که تا وقتی آنها طی نشوند، امکان عضویت فراهم نمیشود. از سوی دیگر ایران هم باید مراقب باشد که زیر بار خواستههای نابجای احتمالی نرود. داد و ستد معقول ایرادی ندارد، اما اینکه طرف مقابل بخواهد خواستههای نامعقولی داشته باشد، از سوی افکار عمومی ایران قابل پذیرش نیست.
گفته میشود ظریف به نوعی بنیانگذار قرارداد 25 ساله ایران و چین است و از آن دفاع کرده است. اما در ویسی که از گفتوگوی ظریف و سعید لیلاز بیرون آمد، آقای ظریف به نکاتی در خصوص روباط ایران و چین اشاره کردند که به نظر میرسد، نیازمند توجه ویژه است. محمدجواد ظریف در این ویس اشاره میکند که با توجه به اینکه چین و روسیه میدانند، تخاصم ایران و امریکا جدی است و از کارت مشکلات ایران با غرب سوءاستفادههای خاصی میکنند. در همان گفتوگو اشاره میشود که روسیه در مسیر امضای برجام و احیای روابط با غرب سنگاندازی میکرد یا اشاره میشد که ایران نفت خود را با قیمتهای ارزان در اختیار چین قرار میدهد و چین مطمئن است چون رقیبی در برابر خود نمیبیند. ظریف در اظهاراتش اشاره میکند که ایران همان گونه که باید با شرق رابطه داشته باشد، باید مبتنی بر منافع خود با غرب نیز ارتباطات منطقی داشته باشد. شما در این زمینه چطور فکر میکنید؟
این نکته بسیار مهمی است. ایران برای اینکه روابط سازندهای با سایر قطبهای قدرت مانند هند، ژاپن، روسیه یا هر کشور مستقل دیگری داشته باشد (البته رابطه با قدرتهای بزرگ اقتصادی ارزشمندتر است) باید تنشزدایی و بحرانزدایی در ارتباط خود را غرب داشته باشیم. من حتی میخواهم کمی از اظهارات محمدجواد ظریف هم عدول کنم و خواستههای کمتری مطرح کنم؛ یعنی به جای حل کامل مشکلات با غرب، فقط تنشزدایی کنیم و به حدی از تعادل برسانیم. یعنی از وضعیت تخاصم به رابطهای سرد ولی تهی از بحران برسیم. این روند باز هم به نفع ایران است. امروز نهتنها روسیه و چین، بلکه حتی ازبکستان، آذربایجان، پاکستان، هند و حتی عراق (که ظاهرا با ما روابط راهبردی دارد) تلاش میکنند از کارت ایران برای بهبود مناسبات با امریکا استفاده کنند. به ایران به عنوان وسیلهای برای دستاوردهای افزونتر از غرب بهره میبرند. یعنی ایران منافع همه کشورهای جهان را در مواجهه با امریکا تامین میکند به جز منافع خودش را. این به نفع ایران است. حتی اگر ایران احساس میکند، ارتباطاتش با چین و روسیه در راستای تحقق منافع ملیاش است، باید تلاش کند با کارت امریکا توازن را در روابطش با چین و روسیه برقرار سازد. تاکید میکنم از رابطه گرم و راهبردی سخن نمیگویم، بلکه منظور اتخاذ سیاست تنشزدایی و نوع خاصی از سیاستهای حداقلی است. اینکه کاری کنیم که تحریم و تهدید مستمر توسط غرب و امریکا متوقف شود. بدون تردید ایجاد توزان با غرب باعث خواهد شد تا بسیاری از کشورها، مایل به ارتباط با ایران باشند. در آن صورت عضویت ایران در اجلاسهایی از جنس شانگهای نیز با دردسر کمتری همراه خواهد بود.
گفته میشود که به صورت سنتی، ارتباط روسیه و چین با اصولگرایان ایرانی نزدیکتر است. برخی تحلیلگران حضور گاه و بیگاه سفیر روسیه در مجلس اصولگرای یازدهم را دلیلی بر این قرابت میدانند. فکر میکنید، دولت اصولگرای سیزدهم میتواند مشکل عضویت ایران در پیمان شانگهای را حل کند؟
برای حدسی که میزنم شواهد مستندی ندارم، اما تصور میکنم که چینیها و روسها توجهی به مناسبات سیاسی داخلی ایران ندارند. اساسا برای روسها تفاوتی ندارد که رییس دولت در ایران اصولگرا است یا اصلاحطلب یا میانهرو. این واقعیت را از بطن رفتار پوتین میتوان درک کرد. چند بار که ولادیمیر پوتین به ایران آمده است، مخاطب اصلیاش، مقامات عالی نظام بوده است و تلاش کرده با راس هرم در ارتباط باشد. فرقی ندارد، رییسجمهوری ایران، روحانی است یا رییسی و وزیر خارجه ایران ظریف است یا امیرعبداللهیان. در هر حال باید این سلسله مراتب را رعایت کنند. اینکه تصور کنیم اصولگرایان عزت بیشتری در نزد روسها دارند، مبتنی بر واقعیت نیست و از آن مهمتر یک اشتباه بزرگ محاسباتی است. گروههای سیاسی باید تلاش کنند، نزدیکترین قرابت ممکن را با بطن مردم و افکار عمومی داشته باشند. بدون تردید در بزنگاهها روسها منافع ملی خود را پیگیری خواهند کرد و برای آنها اهمیتی ندارد که منافع ملی آنها باعث رنجش اصولگرایان میشود یا اصلاحطلبان.
در شرایطی که چین ایده یک کمربند یک جاده را پیگیری میکند، ایران از بخشهای راهبردی این پروژه کنار گذاشته شده است. تا چه اندازه نقش تحریمها یا پیوستن به FATF را در این کنار گذاشته شدن موثر میدانید؟ آیا عضویت در پیمان شانگهای در تغییر این وضعیت موثر است؟
هنوز اطلاعات جامعی در خصوص سند همکاری 25 ساله ایران و چین منتشر نشده است. تنها کلیاتی در این زمینه منتشر شده که فاقد اعداد ارقام جزیی است. من هم اطلاعاتی از جزییات مناسبات ارتباطی و بهانههای چینیها ندارم. اما به طور کلی میتوان گفت که چینی صرفا مبتنی بر منافع اقتصادی و راهبردی خود به مسائل نگاه میکنند. اگر یک همکاری به نفعشان نباشد و در راستای دستاوردهای تجاریشان نباشد، هیچ پیمان اخوت و برادری نمیتواند آنها را مجبور کند که کاری را انجام دهند یا ندهند. البته انعقاد یک سند همکاری مشترک از جنش تلاشهایی که ظریف و لاریجانی صورت دادند، میتواند پیش زمینهای برای بهبود وضعیت باشد. حضور ابراهیم رییسی در اجلاس شانگهای در تاجیکستان، فرصتی است تا ایران این موضوعات مهم را پیگیری و دنبال کند. ضمن اینکه ایران در کنار این گفتوگوها باید مشکل تحریمهای اقتصادی و پیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی را نیز حل و فصل کند تا کشورها بهانهای برای کنار گذاشتن ایران پیدا نکنند. به هر حال ایده یک کمربند یک جاده، موضوعی است که سرنوشت اقتصادی و تجاری منطقه را در افق بلندمدت پیش رو تعیین میکند و ایران نباید به راحتی در برابر کنار گذاشته شدن از این پروژه بیتفاوت باشد. احیای برجام در این زمینه نقش کلیدی خواهد داشت.