طلای کثیف
مجید اعزازی
1- آنگونه که مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها گفته، قرار است به تدریج شکل مخازن فعلی زباله عوض شود تا دسترسی به آنها آسان نباشد و زبالهگردان نتوانند از مخزن زباله بردارند. این مخازن کاوری دارند که مخزن داخل آن کاور میرود و قفل میشود و فقط توسط کلید یا ابزاری که توسط کارگر یا نیروی خدماتی شهرداری وجود دارد باز میشوند و مخزن دایما باز نیست که هر کسی بتواند به آن دسترسی داشته باشد. با خواندن این خبر، تصویری را که چندی پیش، در کوچههای منتهی به ساختمان روزنامه دیدیم، به خاطر آوردم. یک مامور موتورسوار شهرداری، یک نوجوان زبالهگرد را به هنگام جستوجوی یکی از مخازن زباله شهری توقیف کرده بود و او را مواخذه میکرد که چرا از داخل مخزن زباله برمیداری؟ و...
2- زدن قفل بر مخازن زباله شهری واجد معانی و ابعاد مختلفی است. بیگمان، جامعهشناسان، برنامهریزان شهری، اقتصاددانان و طنزپردازان میتوانند ساعتها درباره کم و کیف این پدیده عجیب و این ذهنیت حاکم بر مناسبات شهری سخن بگویند و مطلب بنویسند. ذهنیتی که به جای حل مساله، تلاش دارد صورت مساله را به بدترین وجه ممکن پاک کند. بیگمان، زبالهگردی افراد- چه کسانی که به صورت شخصی این کار را میکنند و چه کسانی که با دریافت مزد از یکی از شرکتهای پیمانکاری، دست به این کار میزنند- ناشی از فقر و بیکاری است و از نگاه شهروندان ناپسند شمرده میشود. ناپسند از این جهت که وضعیت اقتصادی اقشاری از جامعه به چنان مرحلهای رسیده که شأن انسانی آنها را تحتالشعاع قرار داده و آنها را وادار کرده که در میان زبالهها، رزق و روزی خود را جستوجو کنند. در حالی که در همین شهر، افرادی با زد و بند و رانتخواری به ثروتهای بادآوردهای دست یافتهاند که به مخیلهشان هم خطور نمیکرده است. از سوی دیگر، در میان زبالههای شهری، اشیایی با قابلیت بازیافت (انواع کاغذ و مقوا، انواع پلاستیک، فلزات و...) وجود دارند و از همینرو، از منظر برخی از صنایع ارزشمند تلقی شده و توسط آنها خریداری میشود تا دوباره، پس از بازیافت در فرایند تولید به کار گرفته شوند. به همین دلیل هم هست که به زبالههای شهری عنوان «طلای کثیف» داده شده است. بنابراین، بازار خرید و فروش ضایعات نیز همچون سایر بازارها، دارای مکانیسم عرضه و تقاضا بوده و مناسباتی خاص بر آن حاکم است.
3- در حال حاضر، مهمترین تیمهای زبالهگردی به شرکتهای پیمانکاری وابسته به شهرداری تعلق دارد. شرکتهایی که به صورت رسمی، لباسی را با آرم شرکت خود، تن نوجوان و کودکی کرده و چرخی به دست او داده و او را روانه کوچهها و خیابانهای شهر میکند. بیشترین نفع را نیز همین شرکتهای پیمانکاری از «طلای کثیف» میبرند. از سویی، از کودکان و نوجوان فقیر و البته از برخی از معتادان شیشه بهرهکشی میکنند و با کمترین هزینه به طلای کثیف دست مییابند و از سوی دیگر، با فروش ضایعات جمعآوری شده به شکل انبوه، به ثروتهای کلانی دست پیدا میکنند. ظاهر کار، اشکالی ندارد، اما بیگمان، با رصد و دریابی رابطه این شرکتها با مدیران شهرداری در ادوار مختلف، نتایجی حاصل خواهد آمد که خوشایند بسیاری نخواهد بود. در عین حال، اینکه تاکنون در کلانشهری همچون تهران، مساله تفکیک زباله از مبدا به صورت جدی از سوی شهرداری پایتخت دنبال نشده و این طرح در تهران نهادینه نشده است، خود نشانهای از منفعتطلبی عدهای از شرایط موجود به شمار میرود.
4- در تمام کلانشهرهای پیشرفته جهان، تفکیک زباله از مبدا (از منزل) توسط شهروندان صورت میگیرد و به این ترتیب، در این شهرها نه زبالهگردی وجود دارد، نه شرکتهای پیمانکار زباله جمعکنی و نه رانتی که به جیب برخی افراد برود. زبالههای تفکیک شده از مبدا، بهطور مستقیم به مراکز بازیافت منتقل میشود و عواید ناشی از آن بهطور مستقیم به حساب شهرداریها واریز شده و در نهایت برای عمران و آبادی همان شهر هزینه میشود. در ایران و به ویژه در تهران اما شرایط به گونهای دیگر است، درآمدهای چند ده میلیارد تومانی ناشی از طلای کثیف که میتوانست صرف هزینه آموزش و تفریح کودکان فقیر یا درمان اعتیاد معتادان شود، به جیب شرکتهای پیمانکاری میرود و چرخه تولید و بازتولید فقر هر روز با سرعت بیشتری از روز قبل به کار خود ادامه میدهد. از اینرو، یکی از مطالبات جدی از مدیریت شهری تهران و سایر شهرهای کشور این است که به جای قفل زدن بر در مخازن زباله، طرح تفکیک زباله از مبدا را با جدیت و با استفاده از مشوقهای لازم برای شهروندان و خانوارها اجرایی کنند تا بساط زبالهگردیهای شخصی و شرکتی برچیده شده و عواید ناشی از این کار صرف توانمندسازی کودکان کار و بازتوانیابی معتادان شود.