خطر فلج سیستمی با رکود تورمی
تعادل| دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان نهادگرا در تازهترین سخنان خود از «صاحبان اندیشه و رسانهها» خواست تا روی «اعلام ملی سیاستهای تورمزا و رکودآفرین به عنوان خط قرمز سیاستگذاری اقتصادی» تفاهم کنند تا راه را بر فرصتطلبیها و تصمیمگیریهای شتابزده و فاجعهساز ببندند. او همچنین به مسوولان دو توصیه کرد. اول اینکه هیچ تصمیم کلیدی نگیرند الا اینکه پیوست توجیه کارشناسی آن را در معرض دید و قضاوت جامعه کارشناسی قرار دهند. دوم اینکه به گزارشهای بدنه کارشناسی دولت و حکومت توجه کنند.
به گفته مومنی، در اقتصاد سیاسی میگویند رکود تورمی کشور را با فلج سیستمی روبرو میکند. چرا میگویند فلج سیستمی ایجاد میکند؟ برای اینکه بخش اعظم نیروی کار هر جامعه را فقرا تشکیل میدهند و بخش اعظم نیروهای فکری هر جامعه را طبقه متوسط درآمدی عرضه میکند. بنابراین تورم که به هر دوی اینها ضربههای مهلک میزند کاهش امید به زندگی و پدیده کند ذهنی بین نسلی ایجاد میکند. چون قدرت خرید فقرا و متوسطها را کاهش میدهد. وقتی که قدرت خرید پول کاهش پیدا کرد به تعبیر کینز در کتاب پیامدهای اقتصادی صلح میگوید تمام قراردادها متزلزل میشوند چه قراردادهایی که بین مردم با حکومت و حکومت با مردم و مردم با مردم است. چون قراردادها متزلزل میشوند با رواج بیاعتمادی، بیثباتی، دروغگویی، کمفروشی، کنار گذاشتن اخلاق، اعتیاد، فساد، خودکشی، مشکلات روحی، افزایش طلاق و از این قبیل روبرو خواهید بود.
نگرانی از دستکاری قیمت حاملهای انرژی
به گزارش پایگاه خبری جماران، نشست مجازی موسسه دین و اقتصاد با موضوع «پرداختن به مساله یارانههای آشکار و پنهان» برگزار شد. فرشاد مومنی استاد دانشگاه و اقتصاددان در این نشست با طرح موضوع و اشاره به اینکه مساله دستکاری قیمتهای کلیدی مساله جدیدی در اقتصاد ایران نیست، گفت: ابتداییترین مساله در نظام حکمرانی این است که هرگاه یک تصمیم کلیدی و به غایت سرنوشتساز بخواهد برای مردم و آینده کشور اتخاذ شود ما صادقانه با مردم صحبت کنیم. اساس ماجرا در بحثهایی که طی چند ماهه گذشته وجود دارد و نقطه عطف خطرناک آن هم انتخابات ریاستجمهوری بود هیچکس صادقانه به مردم نمیگفت ما میخواهیم افزایشهای چشمگیر در قیمت حاملهای انرژی دهیم و همین گونه که به درستی اشاره شد به اعتبار پیوند و درهمتنیدگی شدید قیمتهای کلیدی با یکدیگر و به ویژه در تجربه سه دهه گذشته ایران در هم تنیدگی قیمت حاملهای انرژی با قیمت ارز بدین معنا است که همه در باغ سبزها و وعدههای مطرح شده از نظر صدقورزی با مردم بگویند ما میخواهیم شما را با بیسابقهترین امواج افزایش قیمتهای کلیدی روبرو کنیم.
وی افزود: قیمتهای کلیدی بنا به تعریف قیمتهایی هستند که قسمت عرضه کل و تقاضای کل اقتصاد را به شکل متناسب تحت تأثیر قرار میدهد. در این زمینه با همه ملاحظههای کارشناسی که به صورت گزارههای شرطیه مطرح میشوند 30 سال تجربه داریم که در هیچ زمینهای هیچ یک از اهداف اعلام شده هرگز محقق نشده است. سیاستگذار شکست میخورد و خطا میکند یا منافع فردی و باندی و جناحی خود را به منافع عموم ترجیح میدهد. مساله شکست سیاستگذاری فقط این نیست که به آنچه وعده داده شده بود نمیرسند. مساله اینکه این شکست فاجعههای بزرگ انسانی، اجتماعی، محیط زیستی به همراه دارد و کشور را در معرض نابرابریهای شکنندگیآور، فسادهای غیرقابل تصور و وابستگیهای ذلتآور فزاینده به دنیای خارج رهنمون میکند. من میخواهم بگویم حکومتگران گرامی به غیر از اینکه باید با مردم صادق باشند باید با خودشان هم صادق باشند و خوب توجه داشته باشند که طول و عرض ماجرا چیست. در دانش توسعه وقتی هر سیاستی تجویز میشود متخصصهای توسعه میگویند اولین کاری که انجام میدهید اینکه گزارشی از وضعیت موجود دهید؛ به آن نقش ابرتعیینکننده شرایط اولیه در شکستها یا کامیابیهای سیاستگذار میگویند. در شرایط اولیه از دهها دریچه میتوانیم وارد شویم. در شرایط کنونی ایران مهمترین دور باطل بازتولیدکننده ناامنی و بیثباتی و توسعهنیافتگی و فقر و فلاکت و عقبماندگی، دور باطل رکود تورمی است. بنابراین سیاستگذار هر قاعدهگذاریای که میکند صرف نظر از اینکه روی کاغذ هدف او چیست و چقدر امکانپذیر است که محقق شود و چقدر لوازم آن مهیا است، باید روی شرایط اولیه توجه داشته باشد.
فلاکتبارترین دور باطل رکود تورمی
مومنی خاطرنشان کرد: در این شرایط اولیه با جامعهای روبرو هستیم که از نظر دور باطل رکود تورمی جزو فلاکت بارترین و ناکامیابترین کشورهای دنیا به حساب میآید. در دنیا تقریباً نظیری وجود ندارد که حتی اقتصادهایی در حد گینه بیسائو و افغانستان و سوریه و عراق جنگزده که 5 دهه تورم دو رقمی تجربه کرده باشند. پس سیاستگذار باید به شرایط اولیه توجه داشته باشد. ما میتوانیم درباره طول و عرض 5 دهه تورم دو رقمی دهها مثال بزنیم که یک مقدار غیرت سیاستگذار را به جوش بیاورد و آنها بفهمند با چه شرایطی طرف هستند و درباره چه چشماندازی تصمیمگیری میکنند. ویژگی مشترک سیاستگذاران این است که صلاحیت تخصصی در حیطه اقتصاد ندارند. یکی از دوستان بر اساس دادههای بانک مرکزی این مثال را مطرح کرد و گفت در سال 1356 اگر کسی 100 هزار تومان پول نقد داشت با آن میتوانست معادل دو کیلوگرم طلای خالص خریداری کند. برای اینکه بدانید سیاستگذاریهای تورمزا با ارزش پول ملی در ایران چه کرده و حیثیت داخلی و خارجی ما را به چه اوضاعی رسانده در سال 1399 قدرت خرید همان 100 هزار تومان از دو کیلوگرم به 08/0 گرم رسیده است. در خانه اگر کس است/ همین یک حرف بس است.
تورم سر منشأ همه آفات و عارضههای کشور
مومنی با بیان اینکه گروههای ذینفع یکی از فریبهای بزرگی که بر سر حکومتگران و مردم میآورند این است که طوری القاء میکنند که تورم یک مشکل در کنار سایر مشکلات است، گفت: در حالی که در اقتصاد سیاسی توسعه میگویند تورم سرمنشأ همه آفات و عارضههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیت ملی است و آثار و عوارض غیر اقتصادی آن به مراتب ماندگارتر و مهلکتر از آثار و عوارض اقتصادیاش است. اقتصاددانها هم میگویند تورم امالامراض است. پس تورم یک مساله در کنار سایر مسائل نیست، تورم مساله مرگ و زندگی است. در اقتصاد سیاسی ایران طی 5 دهه گذشته به تدریج و به صورت فزاینده بین روندهای معطوف به تورم با روندهای معطوف به بیکاری و رکود یک پیوند تمامعیار برقرار شده است. بر اساس دادههای سرشماری دوره سالهای 1365 تا 1395 طی این دوره از کل جمعیت در سنین فعالیت کشور همواره حدود دوسوم هیچ نقشی در تولید ملی نداشته است. آمارتیا سن میگوید بیکاری هم یک مشکل در کنار سایر مشکلات نیست. بیکاری یک متغیر سیستمی است. وقتی که بحران در قسمت بازار وجود دارد این آیینه کل سیستم است و به شما میگوید بحران در سیستم وجود دارد. کسانی که فهم توسعهای دارند میفهمند وقتی دوسوم جمعیت در سنین فعالیت کشور باب مشارکت در سرنوشت اقتصادی خودشان و مملکت برای آنها بسته است چه معنا و طول و عرضی دارد و میتواند چه بر سر کشور بیاورد واقعاً در جای خودش شایسته تأمل به اندازه اهمیت است. آمارتیاسن در آنجا میگوید اشتغال 14 کارکرد دارد که از این 14 کارکرد فقط 3 کارکرد جنبه اقتصادی دارد. کسانی که درباره اخلاق و هنجارها و امنیت ملی و مشروعیت حکومت فکر میکنند، خیلی خوب است که به اشتغال و تورم از این زوایا نگاه کنند.
پاتک به استراتژی فروپاشی از درون
این استاد دانشگاه بیان کرد: برای اولینبار در موج آخری تحریمها، تحریمکنندگان بصورت عریان و علنی گفتند اینبار با هدف براندازی تحریم میکنیم. سپس گفتند برای تحقق این هدف یعنی براندازی، استراتژی ما فروپاشی از درون است. گفته بودند ما به غیر از کارهای ایذایی موضعی نظامی به هیچوجه برنامه جدی نظامی برای فروپاشی ایران در نظر نداریم، استراتژی ما فروپاشی از درون است. در آنجا گفته بودند پاسخ آنها برای کمهزینهترین و پردستاوردترین ابزار برای فروپاشی از درون این بود که باید کاری انجام دهیم تا نظام قاعدهگذاریهای اساسی در ایران در کانال سیاستهای تورمزا بیفتند.
مخالفان به مسوولان کمک کنند
وی افزود: اگر واقعا بخواهیم هدیهای به مسوولان فعلی کشور دهیم، از باب مصلحت ملی که میخواهیم کشور رو به بقاء و بالندگی باشد به عنوان وظیفه ملی باید هر کسی تا جایی که میتواند صرفنظر از ملاحظههای جناحی به مسوولان کمک کند. در این زد و بندهای جناحی خاک بزرگی بر سر ایران شده و مصالح ملی قربانی شده است. در دوره احمدینژاد پرشمار و مکرر گفته بودم با همه مشکوک بودنهایی که رفتارهای او و همکارانش به ویژه در عرصه مدیریت اقتصادی کشور داشتند در حالی که وابستگی به واردات به اقتصاد ایران به صورت نجومی و سرسام آور بالا میبردند همزمان شاخ و شانهکشی را هم با نظام بینالمللی در دستور کار قرار داده بودند. اینها ناسازگار هستند حتی با همه حرفهایی که زده میشود صرفنظر از اینکه قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم. در دوره احمدینژاد هم گفتم اگر کسی با هر دیدگاهی در این سرزمین از شکست خوردن اینها خوشحال شود، باید خودش را بررسی کند. در شرایط فعلی که حتی نسبت به دوره احمدینژاد شکنندگیهای اقتصادی- اجتماعی افزایش پیدا کرده، طبیعتاً حتی مخالفان جدی دیدگاههای فعلی هم به عنوان وظیفه ملی تا آنجا که در توانشان هست باید کمک کنند، مسوولان موفق شوند. اینکه چقدر از خودشان صلاحیت و تمایل نشان میدهند مشکل آنها است. ما باید وظیفه ملی خودمان را بفهمیم و درست انجام دهیم. در سه سال اخیر که کتاب هنر تحریمها در دسترس فارسیزبانها قرار گرفته، گفتم اگر حکومتگران گرامی میخواهند به نظرات کارشناسان داخلی توجه نکنند شیوه لقمان حکیم را در اداره کشور در دستور کار قرار دهند. هر چیزی که تحریمکنندگان ایران به عنوان ابزار فروپاشی از درون مطرح کردند آنها را خط قرمز اعلام کنند. اگر آنها میگویند سیاستهای تورمزا و رکودآفرین کمهزینهترین و موثرترین ابزار برای فروپاشی از درون است، این دو را خط قرمز اعلام کنید. جای بسیار دریغ و تأسف است که نه در دولت به معنای قوه مجریه و نه در مجلس در فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع، فصلالخطاب نیست که مساله را با گفتوگوی علمی حل و فصل کنیم اما حداقل چیزی که به عنوان پیشنهاد به مجلسیها و دولتیها میتوان مطرح کرد که راه نجات ایران از این مسیر میگذرد. اینکه هیچ تصمیم کلیدی را نگیرید الا اینکه پیوست توجیه کارشناسی آن را در معرض دید و قضاوت جامعه کارشناسی قرار دهید. این مساله خیلی حیاتی است با توجه به اینکه اساس مناسبات در اقتصاد سیاسی ایران مناسبات رانتی است و عدم شفافیت پاس گل به رانتجوها است. اگر مسوولان رویه علمی را در دستور کار قرار دهند با حسابهای دودوتا چهارتا میتوان درباره کشور تصمیمگیریهای خردورزانه کرد.
سبقت مجلس از دولت در سیاستهای نسنجیده
فرشاد مومنی خاطرنشان کرد: من بسیار متأسفم که در مورد سیاستهای ناسنجیده، مجلس فعلی گوی سبقت را از قوه مجریه ربوده است. بنابراین در اینجا به این اعتبار که بالاخره هر آشی پخته میشود بخش مهمی از آن از کانال مجلس هم گذشته میشود از یکسو و هم به اعتبار اختیارات غیرمتعارفی که به نشست سران قوا داده شده میگویند با علم آشتی کنید همه بهرهمند خواهیم شد و سود خواهیم برد و آبرو و مشروعیت بهتر میشود و هم کشور سرنوشت بهتری را تجربه خواهد کرد. آنچه از منظر اقتصاد سیاسی بهشدت حائز اهمیت هست و من در اینجا میخواهم از همه صاحبان اندیشه و رسانهها هم استمداد کنم اینکه روی اعلام ملی سیاستهای تورمزا و رکودآفرین به عنوان خط قرمز سیاستگذاری اقتصادی تفاهیم کنیم تا راه را بر فرصت طلبیها و تصمیمگیریهای شتابزده و فاجعهساز ببندیم. اگر اینها به سمت افزایش قیمت بنزین بروند طبقات درآمدی متوسط و شهرها خیلی آسیب خواهند دید. من میخواهم عرض کنم با وجود اینکه واقعا مصرف بنزین روستاییها خیلی کمتر از شهریها به نظر میرسد ولی تا امروز هر مطالعهای در حیطه اقتصاد سیاسی ایران انجام شده میگوید وقتی که به سمت شوکهای تورمزا حرکت میکنید کاهش رفاه روستاییها خیلی شدیدتر از شهریها خواهد بود ولو اینکه در ظاهر مصرف بنزین روستاییها چندان قابل مقایسه با شهریها نیست.
پارادوکس شوکدرمانی
او اظهار کرد: برای اینکه مخاطبان بحث متوجه شوند که روی این مساله وفاق کارشناسی وجود دارد و آنجا که منافع فاسد و رانتی مطرح نیست و تفاوت دیدگاهها در این زمینه نقش ایفا نمیکند، علاقهمندان را به مطالعه کتاب اقتصاد ایران از دیدگاه بانک جهانی دعوت میکنم که عنوان اصلی آن «گذار ایران از تبدیل ثروت نفت» به توسعه است. انتشارات سازمان بورس در سال 1383 این گزارش را منتشر کرد. این کار بانک جهانی است و دیدگاههای آن در حیطه اقتصادی کم و بیش شناخته شده است. در آنجا مطالعه بسیار قابل اعتنا یافتههایی را مطرح کرده که اسم آن را پارادوکس شوکدرمانی با هدف عدالت گذاشتهام. یکی از طنزهای تلخ و یکی از دروغهای غیر قابل تحمل و مشمئزکننده این است که بگویند ما شوک قیمتی وارد میکنیم تا عدالت ایجاد کنیم. سیاست تورمزا در تمام دنیا سیاست ظالمانهای است که به نفع اغنیا و به ضرر فقرا کار میکند. در دوره احمدینژاد این ادعای پوچ و واهی را یکبار تجربه کردیم که حتی شوک بزرگ قیمتها مصرف را کاهش نداد که هیچ، افزایش هم داد. اما اثر اصلی این بود که فلاکت را به جای عدالت به مردم تحمیل کرد. فلاکت هم به معنای رکود به علاوه تورم است. در کتاب «گذار ایران در تبدیل ثروت نفت به توسعه» من پنج پارادوکس در این زمینه از زبان بانک جهانی استخراج کردم. اگر این خط قرمزها اعلام شود آنگاه ما میتوانیم با ضابطه با همدیگر حرف بزنیم و بیصداقتیها را کنار میگذاریم که طرف میخواهد شوک وحشتناک همزمان قیمت ارز و حاملها ایجاد کند بعد اسم آن را برنامه نجات ایران میگذارد! به گواه مطالعههای پرشمار داخلی و بینالمللی این برنامه فروپاشی ایران است ولی ژست این میشود. مانند طرحی که اسم آن را امنیت غذایی گذاشتهاند در مجلس مطرح است و واقعا غمانگیز است که بین اسم با مسما چقدر فاصلههای وحشتناک وجود دارد. در واقع طرح امنیت غذایی اسم رمز مباح کردن تبدیل کاربری اراضی کشاورزی است ولی ببینید اسمی که روی آن گذاشته شده چیست؟ مجلس که خودش را با اوصافی معرفی میکند گویی در بین گروههایی که از تورم و رکود منتفع میشوند خیلی روی آن توافق گستردهتری وجود دارد. اینها تحت عنوان اینکه میخواهیم کسری مالی دولت را برطرف کنیم واردات خودروهای خارجی را آزاد میکنند. آدم واقعا نمیتواند درک کند ژست اینها در برابر دولت قبلی این بود که چرا درک نمیکنید در جنگ اقتصادی هستیم. در جنگ اقتصادی به ظرفیتهای تولیدی ضربههای مهلک میزنید و فرصتهای اشتغالزایی بالندگیآور را نابود میکنید بعد میگویید ما در جنگ اقتصادی هستیم! واقعا آدم چیزهای خیلی شگفتانگیز میبیند که خیلی باعث تأسف است اگر حمل به صحت کنیم و اگر هم فکر کنیم در اقتصاد سیاسی رانتی گروههای پرنفوذ و مافیاها کانونهای اصلی تصمیمگیری را به تسخیر خودشان درمیآورند، آنگاه ماجرا کمی پیچیدهتر هم میشود. ولی هر کدام از اینها باشد برآیند آن اینکه دولت و ملت و آینده ایران زیان میبینند و رانت جوها نفعهای غیرعادی میبرند.
اثر افزایش قیمت بنزین روی روستاییان
مومنی افزود: من خیلی توصیه میکنم پارادوکسهای پنجگانه شوکدرمانی با هدف عدالت را در این کتاب ملاحظه بفرمایید. من فقط نتیجه نهایی را عرض میکنم. میگوید با اینکه از اول فکر میکردیم افزایش قیمت بنزین کمترین اصابت به جامعه روستایی دارد در عمل مشاهده کردیم تأثیر این سیاست از ناحیه رکود تورمی بر تهیدستترین گروه روستایی دو برابر بیشتر از بهترین پنج گروه درآمدی شهری است. حالا ببینید از منظر اقتصاد سیاسی چقدر میتوان شرح و بسط داد. پس میخواهم عرض کنم اگر از مسیر علم حرکت کنیم فهم واقعیت چندان دشوار نیست. با همه کاستیهایی که نظام آمار و اطلاعات دارد و با همه تشتتی که در زمینه دیدگاههای کارشناسی وجود دارد ما میتوانیم توافق کنیم به شرطی که مافیاهای قدرت و ثروت از ماجرا آفرینیها و دروغ پراکنی، کم اهمیتها را پراهمیت جلوه دادن و بسیار مهمها را بیاهمیت جلو دادن بتوانیم حریفشان شویم تا فریبها برملا شود. بحثهای خیلی پرشماری در این زمینه وجود دارد که من درباره عوارض شوکدرمانی و اینکه به صورت کوتاهمدت توهم پولداری در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور ایجاد میکند بعد توهم پولداری به ولنگاریها و اتلاف منابعی میانجامد که واقعا باور نکردنی است. به دلیل اینکه امسال سال تصمیمگیری و تدوین برنامه میان مدت کشور است به کسانی که اهل فهم و درد هستند میگویم تجربه فرودگاهسازیها، سدسازی، بیمارستانسازی، راهسازیها ما را از این زاویه ببینید تا بدانید چه خبر است. آنگاه این گونه میشود که با پدیدههای بسیار شگفتیآور در اقتصاد سیاسی ایران روبرو میشوید.
عایدی ارزی دهه 90 بیشتر از دهه 80!
او اظهار کرد: فرض کنید تقریبا همه روی این مساله اساسی تفاهم کردهاند که دهه 1390 در ایران دهه از دست رفته است ولی آیا به کارشناسها مجال میدهند حرف بزنند و به تصمیمگیران کشور بگویند مجموعه عایدی ارزی دهه از دست رفته نسبت به دهه 1380 بیشتر بوده است؟ اکنون عدهای پیدا شدهاند که آگاه یا ناخودآگاه آب در آسیاب منافع مافیاها میریزند مطلب مینویسند و میگویند ما کمبود منابع داریم و ابرتعیینکنندهها، منابع هستند. وقتی که در دهه 90 رشد عایدات ارزی 9 تا 10 درصد بیشتر از دهه 1380 بوده و چنین فاجعههایی را تجربه کردید باید فهمیده باشید که تنگا، تگنای منابع نیست. به تعبیر آقای مهندس بحرینیان میگوید تصمیمگیرهای اساسی ما اهلیت حرفهای ندارند. من اسم اهلیت حرفهای را صلاحیت تخصصی علمی در حیطه اقتصاد گذاشتهام. ممکن است کسانی بگویند عایدات ارزی ما در دهه 1390 بیشتر بوده اما بحران بزرگ ما در کمبود ریال است. همان سیاستگذاریهای بیکیفیت و معطوف منافع مافیاها به نیت اینکه عایدات ریالی بیشتر شود در دهه 1390 قیمت ارز را حدود 20 برابر افزایش دادند. آیا اقتصاد این کشور میخواهد صاحب پیدا کند و یک نفر واکاوی کند که درآمد ارزی ما بیشتر از دهه 1380 بوده شوک قیمت ارز در این دهه قیمت ارز را حدود 20 برابر کرده بعد با بیسابقهترین بحران سرمایهگذاری در تاریخ اقتصادی 50 ساله اخیر هم روبرو بودهایم. هر چقدر جزییات ماجرای بحران سرمایهگذاری را بیشتر واکاوی میکنید ابعاد فساد و تسخیرشدگی نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور به دست مافیاها بیشتر آشکار میشود.
هدف تورم؛ نیروی کار و نیروی فکری جامعه
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه هر سیاستی که ما را به سمت تورم میبرد قطعا فاجعههای بزرگ انسانی، اجتماعی، محیط زیستی و فلاکت، عقب ماندگی و تهدید امنیت ملی ایجاد میکند، گفت: از طریق درهم تنیدگی که تورم با سیاستهای رکودآفرین دارد. به اضافه اینکه سیاستهای تورم زا به ویژه در دهه 1380 و 1390 یک پیوند بسیار حیرتانگیزی با مناسبات رانتی و ضد توسعهای پیدا کرده و سیاستهای تورمزا از طریق رانتهای بزرگی که برای دارایان غیرمولد ایجاد میکند برای پنهانسازی ناکارآمدیها، بیکفایتیها، فسادها، وابستگیها، اسرافها و اتلافها در این کشور یک حلقه تکمیلی شده است. در اقتصاد سیاسی میگویند رکود تورمی کشور را با فلج سیستمی روبرو میکند. کاش رسانهها و اهل نظر در این زمینه کمی سطح هوشیاری نظام تصمیمگیریها را بالا ببرند. چرا میگویند فلج سیستمی ایجاد میکند؟ برای اینکه بخش اعظم نیروی کار هر جامعه را فقرا تشکیل میدهند و بخش اعظم نیروهای فکری هر جامعه را طبقه متوسط درآمدی عرضه میکند. بنابراین تورم که به هر دوی اینها ضربههای مهلک میزند کاهش امید به زندگی و پدیده کند ذهنی بین نسلی ایجاد میکند چون قدرت خرید فقرا و متوسطها را کاهش میدهد. وقتی که قدرت خرید پول کاهش پیدا کرد به تعبیر کینز در کتاب پیامدهای اقتصادی صلح میگوید تمام قراردادها متزلزل میشوند چه قراردادهایی که بین مردم با حکومت و حکومت با مردم و مردم با مردم است. چون قراردادها متزلزل میشوند با رواج بیاعتمادی، بیثباتی، دروغگویی، کمفروشی، کنار گذاشتن اخلاق، اعتیاد، فساد، خودکشی، مشکلات روحی، افزایش طلاق و از این قبیل روبرو خواهید بود.
بیاعتنایی به گزارش بدنه کارشناسی حکومت
مافیای رسانهای که منافع غیرمولدها و رانتخوارها را ترویج میکند بساطی ایجاد کرده که حکومتگرها حتی گزارشهای بدنه کارشناسی خودشان را هم مورد اعتنا قرار نمیدهند. به طور مثال مرکز پژوهشهای مجلس در سال 1397 گزارشی تحت عنوان تقسیم هیچ منتشر کرد که آقای دکتر پیلهفروش در تهیه آن نقش داشت. در حالی که از نظر کارشناسی شاید بتوان نقدهایی به آن گزارش وارد کرد اما مساله اساسی اینکه نشان دادند در باغ سبزی که شوک به قیمتهای کلیدی وارد کنیم پولدار شویم یک توهمی است که میتواند فاجعههای بزرگ برای حکومت و مردم ایجاد کند. واقعا اگر مرکز پژوهشهای مجلس دلش میخواهد در خدمت مردم باشد یکبار دیگر این گزارش را منتشر کند. از آن تکاندهندهتر گزارشی است که موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی در آذر 1398 تحت عنوان افزایش قیمت بنزین، آثار، پیامدها و راهکارهای جبران کاهش آثار رفاهی منتشر کرد. در آنجا میگوید بزرگترین دروغی که مافیاها در این زمینه مطرح میکنند اینکه سهم حداکثری بهرهمندی از یارانهها به ثروتمندها مربوط میشود. به قدری عدد و رقمهایی که در این گزارش تهیه کردهاند تکاندهنده است که به وصف درنمیآید. من اجمالا عرض میکنم و واقعا از موسسه پژوهشهای بازرگانی هم خواهش میکنم این گزارش را انتشار عمومی بدهند. در آنجا به وضوح از طریق ردگیری آثار رفاهی شوک قیمت حاملها و ارز میگوید هر چه نرخ ارز و قیمت حاملها بالاتر به طرزی نجومی بهرهمندی اغنیا افزایش پیدا میکند و فقرا با بحرانهای حادتر روبرو میشوند. پارسال مرکز پژوهشهای مجلس مجموعه گزارشهایی منتشر کرد که شماره یک آن درباره یارانههای پنهان است. در آنجا نشان میدهد پنج دروغ بزرگ است که این قدر تکرار شده برای نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور یک باور شده درباره اینکه شوک به قیمتهای کلیدی وارد کنید تا رستگار شوید. در آنجا اینها نشان دادند هیچ رستگاری در کار نیست و فاجعهها در گستره و عمق در این زمینه افزایش پیدا میکند. عین این قضیه در جلسه قبلی که درباره یارانهها در خدمت استاد ارجمند جناب آقای دکتر حسنتاش بودیم من مستندات بانک مرکزی را از رو خواندم که در دوره احمدینژاد گفته بودند وقتی که این کار را انجام میدهید ژست شما حمایت از تولید و فقرا است ولی مهلکترین ضربهها را به اینها وارد میکنید. بانک مرکزی عدد و رقمها را داده بود. بنابراین پیشنهاد بسیار جدی و مهم دیگری که به این مناسب به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور تقدیم میکنم اینکه حداقل گزارشهای بدنه کارشناسی خودتان را جدی بگیرید این گونه نباشد که عدهای را با دیدگاه خاص به صورت دوپینگی به مرکز پژوهشهای مجلس و دفتر کلان سازمان برنامه تحمیل کنید بعد از آنها محملی بسازید که صدای کارشناسان جا افتاده و ریشهدار دستگاههای اقتصادی کشور خفه شود.
اثر شوکدرمانی بر بخش خصوصی مولد
این اقتصاددان گفت: اگر بنا بر صداقت و شفافیت باشد و اجازه حرف زدن به همه داده شود، همه به غیر از مافیاها و رانتجوها نفع خواهیم برد. خدا کند ما به چنین بلوغی برسیم که بتوانیم جلوی منافع مافیاها را هم بگیریم. آخرین نکتهای که در این زمینه مطرح میکنم و فکر میکنم شاید خیلی بتواند به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور کمک کند، اینکه متفکران بزرگ میگویند هر وقت خواستید در ساخت توسعه نیافته یک تصمیم اساسی اقتصادی بگیرید، محور اصلی توجه این باشد که این سیاست نااطمینانیها را کاهش یا افزایش میدهد. شما نااطمینانی ایجاد کردید و حقوق مالکیت ضایع کردید، ثبات اقتصاد کلان را از بین بردید نتیجهاش این شد که بخش خصوصی مولد را به حاشیه راندید. آقای دکتر پیلهفروش خیلی محترمانه گفت بند ناف بخش بزرگی از چیزهایی که به اسم تولید صنعتی میشماریم به انرژی ارزان وابسته است و مافیاها یک کلمه درباره اینها صحبت نمیکنند همه توپ را در زمین خانوارهای بیدفاع و مظلوم این مملکت میاندازند. گزارشهای رسمی کشور در سازمان برنامه و بانک مرکزی را ببینید که تحت عنوان خصوصیسازی یا توسعه صنایع رانتی معدنی در دوره 1370 تا دوره 1395 سهم این گروه صنایع که به رانت انرژی و معدن وصل هستند و هم از نظر طرز اداره شبهدولتی تلقی میشوند که هر کدام از منظر توسعه ملی و اقتصاد سیاسی دلالتهای خاص خود دارد. سهم اینها از تولید ناخالص داخلی بخش صنعت از حدود 30 درصد در سال 1370 به حدود 70 درصد در سال 1395 رسیده است. مهمترین دلالت جهش سهم صنایع رانتی معدنی این است که بخش خصوصی واقعی مولد در بخش صنعت 50 درصد کاهش پیدا کرده است. اینها با ارزش افزودههای رانتی ذهن سیاستگذار را دور کردهاند از اینکه بهای سیاستهای معطوف به شوکدرمانی در نابود کردن صنعت در اقتصاد ایران بتواند درست بفهمد. برای اینکه ببینید این ماجرا چه بر سر ایران آورده کافی است به دادههای رسمی نگاه کنید که به نام توسعه صنعتی در همین دوره چه جهشی در خامفروشی به نام توسعه صنعتی ایجاد شده است. به طور مثال از این زاویه آیا نهادهای نظارتی میدانند فقط در دوره سالهای 1380 تا 1396 حجم صادرات سنگ آهن در ایران 39 برابر شده است. اسم اینها را غیرنفتی گذاشتهاند و خدا میداند چگونه دلارهای نفتی ما را بستهبندی میکنند و به اسم صادرات نفتی از این کانال ما را با خروج ارز روبرو کردهاند باید در جای خود رسیدگی کنیم. در همین دوره سهم صادرات آهن و فولاد خام 17 برابر شده است. در حالی که بسیاری از بازارها را در بسیاری از اقلام تولید صنعتی نابود کردیم و از بین بردیم ببینید چه چیزهایی رشد کردهاند. در همین دوره سهم صادرات پتروشیمی هم که عمدتا خامفروشی هست 10 برابر شده است. تا دلتان بخواهد از این ماجراها وجود دارد از اینکه شوکدرمانی احساس نااطمینانی و ناامنی در بخش خصوصی مولد ایجاد میکند و آنگاه توان رقابت و مقاومت اقتصاد ملی را در هم میشکند و این قدر طمع تحریمکنندههای بیرونی را برمیانگیزد تا از شکنندگیها و وابستگیهایی که پیدا کردهایم بتوانند در جهت تحقق اهداف خودشان استفاده کنند. من امیدوارم نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور تجربههای سالهای 1396 و 1398 را به سرعت فراموش نکرده باشد و این گونه نباشد که تصمیمگیریها به صورت دفعالوقت و ناگهانی مطرح شوند. شما با زبان کارشناسی دفاعیهای از سیاستها تهیه کنید و قبل از اینکه فرآیند تصمیمگیری فراهم شود اول بگذارید از فیلتر نظام کارشناسی عبور کند بعد تصمیم بگیرید؛ این به نفع و صلاح همه است و به زیان کسانی هست که از طریق فروپاشی از درون استراتژی براندازی را بر علیه ایران دنبال میکنند.