بیخانمانی بیسقفی نیست
مصطفی اقلیما
بیخانمانی فقط نداشتن سقف یا به اصطلاح، «بیخانمانی مطلق» نیست بلکه مسکن باید حداقل استاندارد یک خانه را که از قبل آن، آسایش، امنیت، سلامت و کرامت انسانها تأمین شود را داشته باشد. این در حالی است که در بهترین حالت در ایران بیخانمانها با مقولههای متفاوت و گاهی نامفهوم مانند «معتاد متجاهر»، ولگرد یا متکدی بازشناسی شدهاند، اما در واقعیت باید برای بیخانمانی پوشه جدیدی باز کرد. از چندسال قبل، برخی سازمانهای غیردولتی فعال در حمایت از افراد بیخانمان، به صورت غیررسمی روز ۱۰ اکتبر را به عنوان روز بیخانمانها در نظر گرفته و به صورت محدود برای آن طرحهای یادبود طراحی میکردند. از سال ۲۰۱۹ اما، این موضوع در سازمان ملل متحد و صندوقهای مرتبط با آن از جمله صندوق اسکان (هبیتات) و دپارتمان امور اقتصادی و اجتماعی به صورت جدی مطرح شد و سال گذشته سازمان ملل اولین واکنش مهم خود به موضوع بیخانمانی را در قالب بیانیه و ارایه گزارش گزارشگر ویژه مسکن نشان داد و به این ترتیب بیخانمانی در مجامع مختلف اهمیت بیشتری پیدا کرد. به هر حال بیخانمانی موضوعی جهان شمول است و به ویژه در جوامع شهری به مسالهای اجتماعی پرحاشیه تبدیل شده است و بنابراین، این نامگذاری کاملا قابل انتظار و معقول بود. براساس گزارش گزارشگر ویژه مسکن سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ حدود یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون نفر از افراد جهان از حداقل استاندارد مسکن محروماند و ۱۵۰ میلیون نفر در جهان به صورت مطلق بیخانمان (بدون سقف) هستند. بیش از ۸۰ میلیون نفر از سرزمینهای خود آواره شدهاند و نیز میلیونها نفر دیگر به دلیل ضعف ساز و کارهای شناسایی یا عدم توجه حکومتها به این پدیده از این لیست بیرون ماندهاند و با وجود همه اینها طبیعی است که سازمانهای بشردوستانه، پوشه جداگانهای برای آن باز کنند. این در حالی است که در ایران هنوز موضوع بیخانمانی به عنوان مسالهای اجتماعی پذیرفته نشده و شاید در تصور مسوولان، تعداد افراد بیخانمان ایران به حدنصاب برای رسیدگی نرسیده است؛ اما باید توجه کرد تا همانگونه که در اصل ۳۱ قانون اساسی نیز ذکر شده، حق مسکن از حقوق اساسی همه افراد و خانوادهها است و برخورداری از مسکن یکی از ارکان اساسی تحقق حداقل کیفیت زندگی انسانهاست که در بسیاری از بیانیهها از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت از اهمیت آن و لزوم تلاش دولتها برای تأمین مسکن در شأن افراد و خانوادهها بحث شده است. این در حالی است که در بهترین حالت در کشور ما بیخانمانها با مقولههای متفاوت و گاهی نامفهومی مانند «معتاد متجاهر»، ولگرد یا حتی متکدی بازشناسی شده است اما واقعیت این است که باید برای بیخانمانی پوشه جدیدی باز کرد. بیخانمانی یک هویت نیست، بلکه شرایطی است که افراد و خانوادهها در آن گرفتار میشوند. البته کالایی شدن خانه فقط محدود به کشور ایران نیست اما حجم هجوم سوداگران به بازار مسکن در سالهای اخیر و آشفتگی قیمت مسکن در ایران در کنار بحرانهای پی در پی اقتصادی یک پدیده کمنظیر بوده و قطعا جمعیت انبوهی به ساکنین بافتهای ناکارآمد شهری اضافه شدهاند و بسیاری را آواره خیابانها کرده یا به مسکنهای بیکیفیت مجبور کرده است. در کنار اینها، بلایای طبیعی پی در پی جمعیت زیادی را به ورشکستگی و بیخانمانی کشانده است. در واقع راهحل پایان بحران مسکن و بیخانمانی ساخت انبوه خانههای بیکیفیت نیست. برنامههای ضربتی انبوهسازی، فقط دلالان و سوداگران را برای چپاول داراییهای مردم بیشتر و بیشتر وسوسه میکند. در عوض، برنامههای آمایشی، تقویت نظارت و کاهش فساد در عرصههای مختلف، اجرای قوانین و سیاستهای بیمهای از جمله نظام چندلایه تأمین اجتماعی و در کنار اینها، بهرهگیری از ظرفیت مراکز پژوهشی برای ارایه طرحهای آیندهنگرانه باید در دستور کار قرار گیرند.