بار سنگین محرومیت روی دوش مردم
گلی ماندگار|
دستهایش پینه بسته. رد سیاه زیر ناخنهایش را میخواهد با مشت کردن دستانش پنهان کند، سرش را که بالا میآورد حلقه اشکی توی چشمانش سُر میخورد روی چروکهای صورتش. آه میکشد و داغی نفسش بخاری میشود در گرگ و میش هوای صبح. چند روزی میشود که این حوالی پرسه میزند، از صبح تا شب. گاهی نیست و گاهی هم روی پله همین سوپر مارکت نشسته و تکه نان بربری را به دندان میکشد. صبحها که برای پیادهروی میروم میبینمش، سلام و احوالپرسی و دیگر هیچ. امروز ظهر که دیدم روی پله سوپرمارکت نشسته برایش غذا بردم. ظرف غدا را که پیش پایش میگذارم، نگاهم میکند، میگوید: نیازی نیست دخترم. اصرار میکنم و سینی را روی پاهایش میگذارد و تشکر میکند. فاصله میگیرم تا غذایش را کامل بخورد، اما بعد از خوردن چند قاشق به داخل سوپرمارکت میرود، کیسهای با خود میآورد، باقی مانده برنج و خورشت را توی کیسه میریزد، نان را رویش میگذارد و دوباره برمیگردد داخل مغازه اینبار ظرفها را میبرد تا بشوید. به بهانه خرید وارد مغازه میشوم، با لبخند میگویم پدر جان لازم نیست ظرفهایش را بشویید. تکسرفهای میکند و میگوید لازم است، لازم است. مش عبدالله تا همین چند وقت پیش در یکی از ساختمانهای همین خیابان سرایدار بوده و با همسرش در اتاق سرایداری زندگی میکرده، همسرش کارهای تمیزکاری خانهها را انجام میداده و او هم به بقیه امور رسیدگی میکرده، حالا همسرش به کرونا مبتلا شده، در بیمارستان دولتی بستری است، همسایهها به بهانه آلودگی او را از خانه بیرون کردهاند، اتاق سرایداری را ضدعفونی کرده و به پسر جوانی دادهاند تا به جای او کار کند. چند تکه اسباب و اثاثیه خانه را در انباری یکی از همسایهها گذاشته و خودش در همین خیابان شب را به صبح میرساند، هر روز برای دیدن همسرش به بیمارستان میرود و بقیه روز را در این خیابان سپری میکند، کسی اگر کاری داشته باشد، مثل تمیز کردن راهپلهها یا بردن زباله مشعبدالله را صدا میزند. اینها را صاحب سوپرمارکت بعد از رفتن مش عبدالله برایم تعریف میکند، میگوید باقی مانده غذایی را که برایش آوردهای گذاشته در یخچال مغازه تا شب ببرد برای همسرش.
سرنوشت تلخ آدمها بعد از کرونا
امثال مش عبدالله در این شهر زیادند، اصلا از وقتی کرونا آمده امثال او در کل کشور زیاد شدهاند، کسانی که به دلایل گوناگون کسب و کارشان را از دست دادهاند. معلوم نیست، چند نفر به دلیل پرداخت نکردن کرایه خانه آواره شدهاند، چند نفر به خاطر نداشتن سر پناه دست به خودکشی زدهاند. اصلا معلوم نیست حالا که هوا رو به سردی میرود، امثال مش عبدالله که قرار است شب را در خیابان به صبح برسانند چه بلایی به سرشان خواهد آمد.
چرخ اقتصاد میلنگد
امانالله قرایی جامعهشناس در این باره به «تعادل» میگوید: متاسفانه سالهای زیادی است که چرخ اقتصاد کشور میلنگد اما این روزها بیش از هر زمان دیگری این وضعیت را میبینیم، تورم افسار گسیخته، بیکاری، هجوم مردم به حاشیه شهرها برای زندگی اینها مشکلاتی نیست که در مدت زمان کوتاهی بتوان آنها را حل و فصل کرد اما بیتوجهی به این وضعیت هم میتواند حتی در مدت زمانی کوتاه جامعه را به ورطه نابودی بکشاند. در حال حاضر مسوولان تنها به وعده دادن در موارد مختلف اکتفا میکنند. اما مردم دیگر با وعده و وعید چرخ زندگی شان نمیچرخد، شما نمیتوانی بدون کنترل قیمتها و فراهم کردن حداقلها برای مردم از آنها بخواهی تا در برابر مشکلات مدارا کنند. حالا دیگر هر روز عدهای در گوشهای از کشور جمع میشوند تا صدای اعتراضشان را به مسوولان برسانند، یک روز معلمها، روز دیگر کشاورزان و....
او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: این وضعیت اقتصادی بنیان خانوادهها را هم نشان کرده، افزایش آمار طلاق، فحشا و رفتارهای خارج از عرف نتیجه بیتوجهی به وضعیت اقتصادی است. بارها و بارها از سوی جامعهشناسان عنوان شده که وضعیت بد اقتصادی میتواند جامعه را به انواع بزهها و رفتارهای پرخطر از سوی افراد آلوده کند. مگر حضرت علی(ع) نگفته اگر فقر از دری داخل شود ایمان از در دیگر خارج میشود. پس چرا مسوولان به این مساله توجهی ندارند. چرا کسی به معیشت مردم توجه نمیکند. چرا کسی آمار خودکشی و تن فروشی ناشی از وضعیت بد اقتصادی را نمیبیند یا اگر میبیند چرا کاری انجام نمیدهد.
ما به شعار احتیاج نداریم
علی کمالی، کارشناس ارشد اقتصاد با بیان این مطلب که ما دیگر به شعار نیاز نداریم و زمان عمل است در مورد شرایط اقتصادی کشور به «تعادل» میگوید: متاسفانه مسوولان فکر میکنند با شعار دادن میتوانند همه مشکلات را حل کنند، در حالی که ما دیگر به شعار نیازی نداریم آنچه که جامعه کنونی ایران به آن نیازمند است راه برونرفت از وضعیتی است که در آن گرفتار شدهایم. در کدام کشور قیمت کالاهای اساسی روزانه تغییر میکند؟ در کدام کشور طی تنها 5 سال قیمت خانه چندین و چند برابر میشود. اینکه میگویند اگر یک فرد از طبقه متوسط بخواهد خانهدار شود بیش از 170 سال طول میکشد فاجعه است. چطور میشود که ایران با داشتن این همه منابع طبیعی باید به یکی از فقیرترین کشورها تبدیل شود، ارزش پول ملی ما چه زمانی اینقدر پایین بوده است؟ باید تعارف را کنار بگذاریم و با حقیقت تلخی که این روزها بیش از هر زمان دیگری خودش را به ما نشان میدهد مواجه شویم. نمیتوانیم با فرافکنی و رفتارهای غیر اصولی شرایط را تغییر دهیم. او در بخش دیگری از سخنانش میگوید: مردم با شاخص و آمار و ارقام کاری ندارند، آنها کوچک شدن سفرهشان را میبینند، آنها خالی ماندن سبد معیشتی خود را میبینند و از خود میپرسند مسوولان چه کار میکنند که وضعیت ما هر روز بدتر میشود؟ این نارضایتیها، این بیشتر شدن هر روزه فاصله طبقانی همه و همه میتواند به جریانی منجر شود که هیچکس انتظار آن را ندارد. وقتی نماینده مجلس از رسیدن خط فقر به 11 میلیون تومان خبر میدهد، یعنی فاجعه در حال رخ دادن است. چند درصد مردم را میشناسید که درآمد ماهیانه شان به 11 میلیون تومان برسد. در این شرایط ما از خانهنشینی زنان و فرزند پروری دم میزنیم در حالی که میدانیم در اکثر خانوادهها نیمی از بار معیشت بر دوش زنان خانواده است. اگر زنی کار نکند، چرخ زندگی با حقوق مرد نمیچرخد، در این شرایط نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مردم به ازدواج و فرزند بیشتر فکر کنند. آن روحانی که در تلویزیون با افتخار اعلام میکند که در سن 39 سالگی 13 فرزند دارد از کسب و کارش هم بگوید، توکل خیلی خوب است اما آیا با توکل میتوان شکم بچهها را سیر کرد. از پس خرج و مخارج تحصیل آنها بر آمد؟ همین است که میگویم ما امروز به عمل بیش از شعار نیاز داریم. کمالی در مورد پیری جمعیت ایران نیز میافزاید: متاسفانه این مشکل در کشور ما وجود دارد، اما تا زمانی که زیرساختهای اقتصادی و معیشتی را درست نکنیم نمیتوانیم مردم را به فرزند آوری تشویق کنیم. در این شرایط مسوولان باید تمام توان خود را برای بهبود شرایط اقتصادی به کار ببندند، این اتفاق نیاز به زمان دارد، اما اگر از همین الان هم شروع کنیم دیر است. پیری جمعیت ایران میتواند کشور مارا به سوی ناکارآمدی سوق دهد، هر چه سن جمعیت بالا برود پویایی جامعه پایین میآید، پس ما به زاد و ولد نیاز داریم اما در این شرایط نمیتوان از مردم چنین انتظاری داشت.
نادیده گرفتن مشکلات از بزرگترین مشکلات است
هرمز بخشی، اقتصاددان معتقد است نادیده گرفتن مشکلات اقتصادی و معیشتی در کشور از بزرگترین مشکلاتی است که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند. او به «تعادل» میگوید: بر هر تحلیلگر اقتصادی دلسوز و آگاهی این نکته روشنتر از روز است که تلاشهای دولت و مجلس برای کسب رضایت اقشار مختلف مردم و کارمندان و بازنشستگان از طریق راهحلهای تسکینی مستقیم، بهطور عمیقی به تشدید تورم، بهصورت غیرمستقیم دامن میزند. اگرچه جبران توان خرید کارکنان دولت را با جبران اثر تورم توجیه میکنند اما جبران این کاهش توان خرید از طرقی که خود منجر به تشدید تورم شود به هیچوجه عقلانی و پذیرفتنی نیست. در واقع این قبیل اقدامات، منافع عموم و به خصوص قشر ضعیف را قربانی رضایت طبقهای خاص کرده و در نهایت امر نیز نارضایتی عمومی را تشدید میکنند. هرمز بخشی میافزاید: نتیجه عدم اهتمام دولتها و مجالس در دورههای مختلف به اصلاح ساختار بودجه، تامین درآمدهای پایدار، کنترل هزینههای دولت و اصلاح نظام بانکی، چیزی جز بروز و ظهور تورمی کمرشکن و توقف تولید و کاهش چشمگیر سرمایهگذاری نبوده است. وقتی دولت اهتمام کافی به ایجاد رشد اقتصادی و کسب درآمد پایدار بیشتر به منظور کسب توان پرداخت به کارکنانش نداشت، و نیاز به انعطافپذیری پرداختها در مشاغل مختلف دولتی و بخش عمومی در چارچوب شورای حقوق و دستمزد و در درون قالبهای قانونی پیشبینی شده در قانون مدیریت خدمات کشوری صورت نگرفت، دستگاههای اجرایی و اقشار مختلف کارمندی در رقابت برای خروج از شمول قوانین فراگیر و یکپارچه از یکدیگر پیشی گرفتند و هر قشری بنا بر قدرت چانهزنی سیاسی خود سهم بیشتری از مخارج دولتی را طلب کرد و هزینههای دولت اندک اندک از کنترل خارج شد.