فاصله پارادایمی دولت و بخش خصوصی

۱۴۰۰/۰۸/۱۱ - ۰۱:۵۸:۵۷
کد خبر: ۱۸۳۵۳۲
فاصله پارادایمی دولت و بخش خصوصی

تعادل|پدرام سلطانی یکی از چهر‌ه‌های شناخته‌شده بخش خصوصی و فعال اقتصادی در ایران است. او نزدیک به هشت سال بین سال‌های 90 تا 98 نایب‌رییس اتاق بازرگانی، معادن، صنایع و کشاورزی ایران بوده است، اما به گفته خودش در آخرین انتخابات اتاق بازرگانی به دلیل نبود «زبان مشترک» میان دولت و بخش خصوصی کاندیدا نشده است. سلطانی اما از «فاصله پارادیمی زیاد بین بخش خصوصی با دولت مستقر» بسیار نگران است. به گفته او، در حال حاضر اقتصاد ایران از چهار خونریزی و نشتی کوچ سرمایه، کوچ نخبگان، تحریم‌ها و نقص در روابط بین‌الملل رنج می‌برد. از این رو به باور او، فاصله پارادایمی بخش خصوصی با دولت به این معنی است که دولت اصلا این شرایط و چشم‌انداز را یا باور ندارد یا نمی‌خواهد اذعان بکند و در نتیجه آن زبان مشترک وجود ندارد. سلطانی در گفت‌وگویی مفصل با «پادکست سکه» تلاش کرده است، تعریف دقیقی از «بخش خصوصی» و نسبت آن با «حمایت‌ها و رانت‌های دولتی» به دست دهد. برشمردن مزیت‌های نسبی و رقابتی اقتصاد ایران و همچنین تبیین وضعیت کلی اقتصاد ایران و ارایه راهکار از دیگر بخش‌های این گفت‌وگو است که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید.

  تشبیه بخش خصوصی به راننده تاکسی

نایب‌رییس سابق اتاق بازرگانی ایران در تعریف بخش خصوصی با اشاره به تشبیه فعالیت بخش خصوصی ایران به فعالیت رانندگان تاکسی به دلیل بی‌نیازی به دولت و مسوولان از سوی یکی از وزیران نامدار ایران گفت: این جمله برای من و بقیه دوستانم جمله سنگینی بود و قابل پذیرش نبود ولی یک دیدگاه را نشان می‌دهد. دیدگاه کوچک‌شماری یا مهم ندانستن بخش خصوصی در حاکمیت ایران است این دیدگاه علی‌رغم رشد و توسعه‌ای که بخش خصوصی در پیش از انقلاب داشته ریشه‌اش برمی‌گردد به زمانی که دولت و حکومت ایران توانست درآمدهای بالای نفتی را داشته باشد. یعنی از دهه 50 دیدگاه کوچک‌شماری و اهمیت ندادن به بخش خصوصی آغاز شد و این میراث پس از انقلاب باقی ماند و بسیار هم با نگاه چپی که در حاکمیت ایران بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمد تقویت هم شد و البته در کنار آن نگاه بی‌اعتمادی به ثروت هم از منظر تداخل در حکمرانی و به عبارتی نگاه به قدرت به آن در سال‌های گذشته اضافه شد بعد از ابلاغیه‌های اصل 44 که انتظار می‌رود بخش خصوصی تقویت بشود حال آنکه تضعیف شد بنابراین بخش خصوصی در ایران به تعبیر من یک چرخ پنجم است. چرخ پنجمی که در دوران مشکل زیر این خودرو بسته می‌شود. امروز این چرخ پنجم مثلا از صندوق عقب اقتصاد درآمده زیر خودرو بسته شده، چرا چون درآمد نفتی به‌شدت افت کرده، به دلیل تحریم‌ها نقل و انتقالات ارزی به‌شدت محدود شده و اینچنین هست که بخش خصوصی عملا در نگاه حاکمیت ایران یک ابزاری است که هر از چند گاهی از جعبه ابزار بیرون می‌آید و اهمیت پیدا می‌کند در سایر مواقع در جعبه ابزار هست اما آن نگاه جدی و همراه با اهمیت به بخش خصوصی وجود ندارد.

وی اظهار کرد: واقعا بخش خصوصی را باید آن بخشی بدانیم که هم مالکیت و هم مدیریت آن در اختیار بخش خصوصی و در استقلال از دستوری فراتر از سهامداران یا مالکین بنگاه یا آن فعالیت اقتصادی باشد چون دقیقا می‌بینیم یک بخشی از اقتصاد کشور تحت عنوان خصوصی‌سازی یا تحت عنوان سرمایه‌گذاری‌های غیردولتی مرتب رشد و توسعه پیدا می‌کند و بزرگ‌تر می‌شود ادعای مالکان آنها و حتی دولت‌ و حاکمیت هم این است که اینها بخش خصوصی هستند ولی این مورد پذیرش نیست. در هر زمانی بنا بر سیاست‌ها و دستورهایی که از جاهای دیگری به آنها می‌رسد رویه‌ها و برنامه‌هایشان را تغییر می‌دهند، نوع کارشان را تغییر می‌دهند و بنابراین بهتر است اینها را مورد پذیرش در تعریف بخش خصوصی قرار ندهیم.

سلطانی با بیان اینکه موافقم اندازه بخش خصوصی واقعی درایران بسیار کوچک‌تر از کشورهای دیگر است، با اشاره به تلاش اتاق بازرگانی برای تعیین سهم بخش خصوصی از کیک اقتصاد ایران در سال 96 گفت: ما آمار سال 92 و 93 را استخراج کردیم و بر اساس آن بررسی‌ها، سهم بخش خصوصی از اقتصاد ایران حدود 49.4 درصد در سال 93 و 50.2 درصد در سال 92 بود. علت آن هم بیشتر تغییر قیمت نفت و اندازه نفت بود که این تفاوت را در دو سال داشتیم.

 وی افزود: بخش کشاورزی تقریبا سهمی 8 درصدی در جی‌دی‌پی دارد عموم آن بخش خصوصی است. بخش صنفی ما اصناف به عبارتی عموما بخش خصوصی هستند حرف و مشاغل ما عموما بخش خصوصی هستند مثل وکلا، پزشکان و امثال اینها این میزان از اقتصاد کشور حدود 30 درصد است. بنابراین ما آن میزان خاکستری که باید ببینیم چقدرش بخش خصوصی است آن 20 درصد بعدی است که ما را به 50 درصد می‌رساند که با توجه به حس عمومی بخش خصوصی به نظر می‌رسد در این 20 درصد هنوز 4، 5 درصدی بخش عمومی دولتی و بخش حاکمیتی وجود دارد که می‌تواند تا 10 درصد هم باشد. ولی دیگر هیچ اطلاعات و داده‌ای ندارم که دفاعی بکنم این صرفا استنباط عمومی است. می‌شود گفت بخش خصوصی ما حدود 40 تا 50 درصد اقتصاد ایران است. اما چالش ما در تعریف بخش خصوصی و در مبارزه برای بزرگ‌تر کردن اندازه بخش خصوصی آن 30 درصد نیست آن 30 درصد یعنی اقتصاد خرد و معیشتی اصلا موضوعی است که ما در آنجا بحثی نداریم، ما به دنبال این هستیم که این 10 تا 20 درصد را گسترش بدهیم چرا که مدعی این هستیم که اندازه کنونی بسیار کوچک است یعنی اندازه اقتصاد بنگاهی بخش خصوصی ما اگر بین 10 تا 20 درصد تلقی بکنیم تقریبا بین یک‌پنجم تا یک‌هفتم، یک‌هشتم دیگر کشورها است و اینجاست که ما باید ما زیر ذره‌بین بگذاریم. 

  دولت در حال فقیر شدن است

این فعال اقتصادی همچنین اظهار کرد: با توجه به تعریف متعارف دولت اتفاقا دولت کوچکی ما داریم یعنی آن دولتی که باید مالیات بگیرد و آن را در خدمات عمومی و کالاهای عمومی مصرف کند این دولت، دولت کوچکی است. شما بودجه دولت را می‌بینید در مقایسه با بودجه شرکت‌های دولتی و شرکت‌های عمومی در واقع یک کسری است از آن بودجه و خیلی از آن کوچک‌تر است و اتفاقا یکی از مغلطه‌های موجود در کشور ما این است که ما می‌گوییم دولت بزرگ داریم ولی توجه نمی‌کنیم دولت بماهو دولت و کارهایی که باید انجام بدهد اتفاقا در کشور ما متاسفانه سال به سال دارد فقیرتر و کوچک‌تر می‌شود در مقایسه با اندازه اقتصاد کشور و آن چیزی که بزرگ می‌شود اندازه بودجه شرکت‌های دولتی و حاکمیتی و بخش عمومی غیردولتی که چالش اساسی است و در آنجاست که می‌بینیم سهم دولت ما خیلی از این کمتر است و این الزاما مثبت و خوب نیست چون دولت در آموزش، در بهداشت و در سایر حوزه‌هایی که کماکان در قلمرو دولت است کار خوب و با کیفیتی انجام نمی‌دهد و خدماتش را به شهروندان ارایه نمی‌کند. پس اگر بخواهیم ذره‌بینی بگذاریم روی قیاس بخش خصوصی با کشورهای دیگر باید آن بخشی از خدمات و کالاهای عمومی را که دولت و دولت‌های دیگر ارایه می‌کنند کنار بگذاریم و در آن باقیمانده قضاوت بکنیم که چقدر اندازه دولت، چقدر بخش عمومی یا بخش حاکمیتی و حالا بخش خصوصی چه جایگاهی دارد.

  بدیل بخش خصوصی واقعی!

او در پاسخ به اینکه چه سیاست اقتصادی در مسیر توسعه ایران سیاست اقتصادی مثبتی است و چه سیاست‌هایی نیست، گفت: یک پاسخ انتزاعی می‌شود داد یعنی به شما بگویم که وام ارزان کار خوبی نیست، ارز ارزان اصلا سیاست درستی نیست. انرژی ارزان موجب ایجاد وضعیت نسبتا کاذب می‌شود یا موجب اتلاف منابع می‌شود و... این یک پاسخ انتزاعی است. یک پاسخ یکپارچه در واقعیت کشور می‌شود داد و آن این است که اصلاح این سیاست‌های اقتصادی در بستری که ما انقطاع رابطه با دنیا داریم، تحریم هستیم، در تعاملات ارزی با دنیا هزینه مبادله بالایی داریم، به‌شدت نشتی سرمایه و نیروی کار شایسته از کشور داریم یعنی مهاجرت نیروی کار و مهاجرت سرمایه از کشور اتفاق می‌افتد شما در این بستر بیایید بگویید من سیاست‌های اقتصادی را، این ایرادات را می‌خواهم امسال لغو کنم بدون اینکه به آنها نگاه بکنم معنای این نگاه این خواهد شد که شما بخشی از سیاست‌ها را اصلاح می‌کنید که می‌تواند آثار تشدید‌کننده داشته باشد روی سیاست‌های غلط دیگر، یعنی می‌تواند اگر تعدادی از فعالیت‌های اقتصادی را که احیانا دسترسی دارند به تسهیلات ارزان و بر اساس آن می‌خواهند فعالیت‌شان را توسعه بدهند موقعی که می‌بینند دیگر دسترسی به آن ندارد فعالیتشان را توسعه نمی‌دهند معنایش این نیست که الان فعالیت بخش خصوصی در حوزه دیگری توسعه پیدا می‌کند به دلیل اینکه در اقتصادی که کیک آن مرتب کوچک می‌شود یعنی ما نرخ رشد منفی اقتصادی داریم این توسعه یا این بزرگ‌تر شدن اندازه بخش خصوصی در چنین شرایطی اتفاق نمی‌افتد. بزرگ‌تر شدن بخش خصوصی برساخته اتفاق می‌افتد بزرگ‌تر شدن بدیلی که حاکمیت برای بخش خصوصی درست می‌کند من قویا باور دارم که در تقریبا حدود 10، 15 سال گذشته یک بخش خصوصی جدید در اقتصاد ایران ساخته می‌شود از واگذاری‌های اموال دولت به بخش عمومی غیردولتی، نظامی، استان‌ها و اینها گرفته تا شرکت‌هایی که به تعبیر شما رانت و فساد بر پایه این شرایط دارند شکل می‌گیرند که شما اگر  دسترسی به اطلاعات آنها داشتید می‌دیدید که واقعا آنها بخش خصوصی نیستند. آنها ایجاد شدند که لباس بخش خصوصی را بپوشند و از این امتیازات بهره‌برداری کنند و قابل اعتماد حاکمیت باشند. متاسفانه یک اتفاقی که در کشور ما در دو دهه گذشته مسجل شد قبلش به نوعی دیگر بروز کرده بود با مصادره‌هایی که ابتدای انقلاب انجام شد و به عبارتی انهدام بخش خصوصی توسعه یافته یا مدرن پیش از انقلاب در دهه 80 به نوعی دیگری نمود پیدا کرد و آن این بود که به نام خصوصی‌سازی رقبای قدرتمندی در کنار بخش خصوصی به وجود آمد که در حوزه‌های مختلف دارند رقابت می‌کنند.

سلطانی در پاسخ به اینکه اشکال بخش خصوصی برساخته چیست؟ اظهار کرد: اشکالش در همان تعریف است. یعنی اینها بخش خصوصی نیستند چون در مدیریت‌شان استقلال ندارند، از نظر ماموریتی استقلال ندارند اینها الزاما ماموریتشان توسعه اقتصاد کشور نیست، ماموریت اینها تولید ثروت است برای اهداف مشخصی که برایشان تعریف شده است. اتفاقا این سوال را که شما می‌کنید حاکمیت به آن پاسخ داده اشکالی ندارد از نظر حاکمیت خیلی هم خوب است به دلیل اینکه یک بخش خصوصی را تولید و ایجاد می‌کند که به آن اتکا کند و خیالش راحت است که همه جا گوش به فرمان است همه جا همراه است در راه آرمان‌های حاکمیت هم حرکت می‌کند اتفاقا هدف این برساختن بخش خصوصی همین بوده.

او در پاسخ به اینکه اگر این خصوصی‌سازی درست انجام می‌شد و به اهلش می‌رسید به جای اینکه یک بخش خصوصی برساخته برسد این افزایش بهره‌وری از چیزی که اتفاق افتاده خیلی بیشتر بود؟ گفت: بله بیشتر بود. این بهره‌وری به صورت ناگزیری یعنی بخشی از این پس از واگذاری از دولت به هر بخشی اتفاق می‌افتد چرا چون از آن ساختارهای سخت تصمیم‌گیری دولت بنگاه خارج می‌شود. بنگاه می‌تواند سریع تصمیم بگیرد این بخش را توسعه بدهد، این بخش را واگذار کند، در این بخش تکنولوژی جدید بیاورد، دفتری خارج از کشور تاسیس کند. برای یک بنگاه دولتی تاسیس دفتر خارج از کشور امکان دارد ماه‌ها و سال‌ها طول بکشد که بتواند موافقتش را از دولت بگیرد اصلا این از نظر ما شکی در آن نبوده که به محض واگذاری بنگاه‌های دولتی به بخش غیردولتی هر بخشی که باشد در کوتاه‌مدت این بهره‌وری اتفاق می‌افتد، مهم حفظ این بهره‌وری در سال‌ها و دهه‌های بعد است که شما موقعی که همین بنگاه‌های واگذار شده پایش بکنید می‌بینید که یک ماه عسل چهار و پنج ساله یک مقدار بالا و پایین بعد از واگذاری داشتند اما بعدش افتادند در چالش‌هایی شبیه چالش‌های دولتی. نتوانستند آن مسیر توسعه خودشان را و بهره‌ور کردن اقتصاد کشور را طی کنند اگر می‌توانستند که ما رشد اقتصادی‌مان از محل بهره‌وری صفر نبود پس می‌بینید که عملا آنها نتوانستند به آن اهدافی که برایشان گذاشته شده بود، برسند.

این فعال اقتصادی همچنین در پاسخ به اینکه آیا امکان بزرگ شدن یک بنگاه در اقتصاد ایران وجود دارد یا نه؟ اظهار کرد: پاسخ به این سوال سهل ممتنع است، بله وجود دارد. پاسخ سهل اینکه وجود دارد پاسخ ممتنع این است که بستگی به مسیرش دارد و بستگی به این دارد که چطور ذی‌نفعانش را بتواند منتفع کند یا همراه بکند یا شریک بکند و چقدر بتواند این احساس اطمینان را به وجود بیاورد که بزرگ شدنش تهدیدی برای حاکمیت نیست که در واقع نیست می‌دانید این را من به عنوان یک جمله جدی می‌گویم ولی واقعا در بخش خصوصی از این نگاه ما یک مقداری خنده‌مان می‌گیرد و هم مقداری رنج می‌بریم که در جایی فعالیت می‌کنیم که مدام باید این پایش بکنیم که بالاخره نکند این حساسیت به وجود بیاید که این بزرگ شدن به نوعی احساس خطر بشود و بعد برخوردهایی به شیوه‌های مختلف با ما بشود بنابراین با این نگاه شما بنگاه‌های بخش خصوصی را که بزرگ شدند می‌توانید زیر ذره‌بین بگذارید و ببینید که هر کدام‌شان به شیوه‌ای تلاش کردند که این مسیر را آن‌گونه که احساس می‌کنند ازشان خواسته می‌شود ایجاد بکنند سهامدارهای‌شان را بعضا عوض کردند برای اینکه اعتماد لازم به وجود بیاید که این سهامدار بهتر از آن سهامدار است بعضا بنگاه‌های عمومی غیردولتی را با خودشان شریک کردند یا همراه کردند بعضا پایگاه‌های قدرتی را برای خودشان ایجاد کردند از طریق کمک کردن به مثلا سازمان‌های مذهبی به‌طور مثال کمک‌های بعضی از بنگاه‌های کمک‌های سنگینی انجام می‌دهند به سازمان‌های مذهبی یا به اسیک ‌هلدرهای دیگر بعضی‌ها وارد بازار سرمایه شدند و از این طریق به جهت حساسیت‌هایی هم که روی بازار سرمایه پیدا شده شاخص افت نکند یک محملی شده برای نشان دادن اقتدار اقتصاد کشور بازار سرمایه و نهایتا آن خودش موجب این می‌شود شرکتی وارد بازار سرمایه بشود از یک میزانی اطمینان بیشتر در فعالیتش برخوردار بشود برای همین می‌بینیم جلوی بعضی از شرکت‌ها را گرفتند که اینها وارد بازار سرمایه نشوند. این خیلی جالب است یعنی شرکت‌هایی که هنوز آن درجه اعتماد به آنها وجود ندارد ماه‌هاست شاید بعضا سال‌ها که پشت بازار سرمایه ماندند و اجازه نمی‌دهند اینها وارد بشوند چون اگر وارد بشوند در آنجا آن برخوردها نمی‌تواند شکل بگیرد بنابراین با لحاظ کردن تمام این اما و اگرها بله بخش خصوصی می‌تواند از یک اندازه‌ای بزرگ‌تر بشود یک نکته دیگر هم به این اضافه بکنم و آن اینکه بعضی از اتفاقات در کشور از سر ناچاری رخ می‌دهد یعنی در شرایطی که اقتصاد بسیار بد است با بنگاهی که مثلا اشتغال‌آفرینی می‌کند اشتغال زیادی دارد ولو اینکه اگر در شرایط خوب یک حساسیت‌هایی بود که شاید موجب می‌شد یک برخوردهایی با آن بشود در این شرایط این کار را انجام نمی‌دهند یعنی بعضی مواقع چالش‌های اینچنینی مثل رکود اقتصادی مثل تحریم اگر چه لطماتی به بخش خصوصی وارد می‌کند اما مفری را هم برای رشد به وجود می‌آورد چون حداقل برای کوتاه‌مدت ترجیح می‌دهند برخوردها را در زمینه اقتصاد انجام ندهند به زمینه‌های دیگر.

سلطانی در پاسخ به اینکه مزیت‌های رقابتی و حتی مزیت‌های نسبی بخش خصوصی در کدام قسمت‌ها هست؟ گفت: درباره مزیت‌های رقابتی اگر بخواهم صحبت کنم به نظرم می‌رسد ما باید دو تا فضا را در نظر بگیریم؛ یک فضا که فضای واقعی است و اتفاقاتی که در اقتصاد رخ می‌دهد یعنی ما در شرایطی قرار داریم، در کشوری قرار داریم که انرژی در آن ارزان است، در آن خوراک برای برخی از صنایع مثل صنایع پتروشیمی یا پالایشی نسبتا ارزان است. مواد اولیه در صنایع پتروشیمی می‌گویند خوراک. آب در آن بسیار ارزان است علی‌رغم اینکه یک کشور خشک و نیمه خشک هستیم محیط زیست و هوا در آن بسیار ارزان است یعنی صنعت هزینه محیط زیست و هوا را نمی‌دهد علی‌رغم اینکه بسیار با مقررات محیط زیستی چالش هم دارد. این یک پارادوکس عجیبی است که مرتب ما دخالت سازمان محیط زیست یا سازمان‌های ذی‌ربط دیگر را در صنایع داریم و می‌بینید این همه آلودگی و آلودگی زیست محیطی در کشور اتفاق می‌افتد. مقررات سختی وجود دارد که هزینه مبادله ایجاد می‌کند و دور زدن آنها یک کسب و کار شده و به صرفه است. اتفاقات اینچنینی که در نهایت و دیوار تعرفه‌ای نسبتا بالایی دارد. این را هم اضافه کنم در یک چنین محیطی که من برخی از اجزایش را برشمردم مبتنی بر این صنایع شکل گرفتند و فعالیت‌های اقتصادی ما شکل گرفته‌اند مزیت نسبی ما شکل گرفته اینها مزیت نسبی ما را ساختند ولی مزیت رقابتی‌اش الزاما واقعی نیست یعنی اگر تعدادی از اینها که ما ناگزیریم اصلاح کنیم یعنی نرخ آب را در کشور نمی‌توانیم اصلاح نکنیم. امکان دارد بگوییم چون منابع غنی انرژی داریم به هر حال جزو کشورهایی باشیم که قیمت انرژی در لول‌های پایین‌تر است و این حرف درستی است یعنی ما خودمان را با ترکیه نباید مقایسه کنیم بگوییم آنجا نرخ سوخت یا برق آنقدر ما هم آنقدر باشیم. ما این را داریم و ترکیه دارد وارد می‌کند بنابراین این مزیت باید بماند نه به این اندازه ولی بعضی چیزها اصلا به هیچ‌وجه نمی‌تواند بماند یعنی ارزان بودن آب ارزان بودن هوا ارزان بودن محیط زیست دور زدن قانون که اینها برخی از فعالیت‌های اقتصادی را در کشور ما پرتوجیه کرده و به آن مزیت نسبی داده که کاذب است که واقعی نیست که مخرب است. شاید کاذب نتوانم بگویم چون واقعیت اقتصاد مخرب است. در واقع اینها باید اصلاح بشود ولی در این شرایط شما می‌بینید که کشاورزی صیفی‌جات در کشور ما مزیت نسبی دارد یعنی شما هندوانه اینجا بکاری و به کشور دیگر صادر کنی در واقع داری آب و آینده سرزمینت را به آنجا صادر می‌کنی. تولیدات با درجه آلایندگی محیط زیستی بالا در ایران توجیه اقتصادی دارد. برای اینکه پساب را خالی می‌کنند در زمین در رودخانه و بابت آن هزینه‌‌ای به دولت پرداخت نمی‌کنند یا اصولا تکنولوژی یا فناوری لازم برای این، آن پساب را تصفیه کند یا خنثی کند و بعد به محیط زیست برگرداند تعبیه نمی‌شود در اندازه لازم و این اتفاق در آن می‌افتد. یک مثال ساده‌تر بزنم؛ بازیافت که یکی از صنایع جدی در دنیا است مرتب صنعت بازیافت در دنیا بیشتر از گذشته جای پای خودش را باز می‌کند و از نظر فناوری رشد می‌کند از نظر سهمش در تولید ناخالص داخلی رشد می‌کند و امثال اینها در کشور ما امکان رشد به آن معنا ندارد، به دلیل اینکه زیر پله‌ای انجام می‌شود، به دلیل اینکه زباله را در اینجا فرض بفرمایید می‌دزدند آن کسی که قدرت دزدیدن زباله دارد می‌تواند صنعت بازیافت داشته باشد، به دلیل اینکه بازیافت می‌برند در پستوهایی یا در زیرزمین‌هایی انجام می‌دهند با گرفتن کارگران افغانستانی یا کارگرانی که بیمه نمی‌شوند، بنابراین آن می‌تواند فرضا آلومینیوم را از یک جاهایی جمع بکند بریزد در پاتیلی با یک فناوری خیلی راحتی تبدیل به شمش آلومینیوم بکنند، بنابراین شما نمی‌توانید واحد بازیافت مکانیزه و به نسبت قوی بزنید که این بتواند با این زیرپله‌ای اصطلاحا رقابت بکند، در این شرایط ما یک مزیت‌های نسبی مخرب یا موقتی داریم که واقعیت‌های شرایط کنونی ما است اما آن چیزی که مسلم است ما در تولید محصولات پتروشیمی در زنجیره پتروشیمی تا پایین‌دست در زنجیره پالایشی تا پایین‌دست در زنجیره برخی از مواد معدنی تا پایین‌دست در گردشگری در حمل و نقل به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک خودمان در صنایع غذایی به جهت بازارهای در دسترس و به جهت اقلیم چهار فصل‌مان و در تعداد دیگری از حوزه‌های صنعت و خدمات ما مزیت‌های رقابتی داریم که به‌طور مسلم اگر موانع این رقابت‌ها برداشته بشود اینها موتورهای پویایی اقتصاد کشور خواهند بود. 

  جزو منزوی‌ترین اقتصادهای جهان هستیم

او افزود: یکی از این موانع، روابط بین‌الملل بسیار محدود و متشنج اقتصادی ما در منطقه و با دنیا و به ویژه با امریکا و برخی از کشورهای غربی است. یعنی همه شؤون روابط بین‌الملل که با آن تصویری که برشمردم که این روابط هزینه پول برای ما بالا می‌برد چون نمی‌توانیم از سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی یا فاینانس‌های خارجی استفاده کنیم هزینه فناوری را برای ما بالا برده هزینه تجارت خارجی را برای ما بالا برده، هزینه تحرک بین‌المللی شرکت‌ها و تجار ما را بالا برده به راحتی نمی‌توانیم به کشورهای دیگر سفر کنند مانند همتایان خودشان و تمام اینها هزینه مبادله‌ای شده که به جد به نظر من اقتصاد ایران را در چنبره خودش قرار داده و متاسفانه نگاه حاکمیت بسیار در اینجا نگاه تنگی است. بسیار نگاه تنگی است یعنی با نگاه به اینکه در یک ابعادی باید قوی شویم اقتصاد دارند فدای آن می‌کنند و این انزوا به نوعی دیگر هم دارد روی دوش اقتصاد ایران فشار می‌اندازد و آن این است که ما بزرگ‌ترین اقتصاد خارج از سازمان تجارت هستیم. امروز ما جزو منزوی‌ترین اقتصادهایی هستیم که کمترین میزان پیمان‌های دوجانبه تجارت آزاد و پیمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تجارت آزاد را داریم. ما در واقع در یک کشور تجارت آزاد داریم آن هم حدس بزنید با چه کشوری با کشور جنگ‌زده سوریه، بنابراین ما با هیچ کشوری روابطی نداریم که این دیوارهای تعرفه‌ای پایین بیاید و به رشد بیشتر مزیت‌های رقابتی ما کمک بکند، به همین جهت شما فکر کنید ما اگر که در یک تبعیض حتی 5درصدی تعرفه‌ای با همتایان خودمان به جهت نبود در سازمان جهانی تجارت و پیمان‌های تجارت آزاد قرار داشته باشیم این به معنای این است که 5درصد حاشیه سود صادرات ایران صرف پرداخت تعرفه به کشور مقابل می‌شود و من می‌دانم و حتما شما هم می‌دانید که در تجارت جهانی 5درصد عدد هنگفتی است برای رقابت کردن و رقابت‌پذیر بودن.

  تناسب راهکار با درک مخاطب!

فرض کنید که به دلیل کرونا یک پزشک متخصص در جایی نشسته و در یک جای دورافتاده‌ای که دسترسی به آنجا ندارد یک بیماری دچار سانحه شده از طریق همین پلتفرم‌های مجازی که من و شما داریم با هم صحبت می‌کنیم کسانی که اطراف آن بیمار هستند با این پزشک متخصص ارتباط می‌گیرند آن پزشک متخصص ابتدا از آنها می‌پرسد که بین شما پزشک هست اگر پزشک باشد می‌گوید من با آن صحبت می‌کنم بعد می‌گوید فلان کار و فلان کار را بکن، اگر چون حرف هم را می‌فهمند و می‌داند که او این کار را بلد است اگر نباشد می‌گوید پرستار هست اگر پرستار باشد به آن می‌گوید این رگ را بگیر آن سرم را بزن و فلان کار را انجام بده اگر پرستار هم نباشد آدم عادی باشد فقط به آن می‌گوید یک پارچه بردار جلوی خونریزی را بگیر و ببند و سریع با ماشین به بیمارستان برسان. به نظر من درخصوص مسائلی که اجرا بسیار مهم است شما نمی‌توانید در خلأ صحبت کنید. شما باید ببینید با کی صحبت می‌کنید و متناسب تخصص و دانش آن با آن حرف بزنید، برای همین واقعا من چالش جدی و اساسی کنونی کشور را در این می‌بینم که چگونه بشود زبان مشترکی ایجاد کرد با کسانی که شما فکر می‌کنید دانشی را که برای اجرای آن وظیفه باید داشته باشند ندارند یا آن باور را ندارند حتی امکان دارد در این ارتباط از راه دور پزشک متخصص بپرسد آنجا پزشک هست می‌گویند بله یک پزشک طب سنتی ما اینجا داریم، آن پزشک متخصص متوجه می‌شود که زبان مشترکی نمی‌تواند داشته باشد. یک چنین فضایی وجود دارد و من در این فضا تنها همان توصیه آخر را می‌توانم بکنم؛ یک پارچه‌ بردارید و این رگ اقتصاد کشور را که پاره شده، ببندید.

  4 خونریزی اقتصاد ایران؟

 این فعال اقتصاد ادامه داد: این اقتصاد تا به همین شیوه اگر ادامه بدهد طولی نمی‌کشد که جان به جان آفرین تسلیم می‌کند یعنی ما خونریزی‌های شدید و وخیمی در کشورمان داریم که اتفاق می‌افتد مهاجرت بی‌محابای سرمایه یکی از موضوعاتی است که در این روزها و ماه‌ها با همکارانم صحبت می‌کنم، همه در شگفتند که بی‌سابقه بوده این میزان تصمیمی که افراد یا دارند می‌گیرند یا در سبک و سنگین کردن هستند تا کی باشم چه کار بکنم، کجا بروم یک پایگاه دوم کجا داشته باشم، فرزندانم را چه کار کنم، بی‌سابقه بوده حتی در میان نیروهایی کلیدی ما کارکنان بخش خصوصی و نیروهای خبره که عین همین خونریزی به دنبال این هستند از جایی پذیرش بگیرند، شده تحصیلی، شده کاری یا هر شیوه دیگری که فقط بروند و این خونریزی دومی است که اتفاق می‌افتد. ادامه این تحریم‌ها خونریزی سومی است که در اقتصاد ما اتفاق می‌افتد. ادامه آن روابط معیوب بین‌المللی خونریزی چهارمی است که در کشور ما اتفاق می‌افتد، حالا دیگر دروازه اقتصاد که شما بهتر از ما می‌دانید که چند تا رگ پاره شده ما داریم که اول باید ببندیم که بعد این بیمار را بگذاریم روی تخت جراحی و به ترتیب و تمهیدات و با تخصص آن را جراحی کنیم. من واقعا نسخه ساده‌ای برای عبور از این شرایط ندارم. آنقدر دانش و فهمش را ندارم که بتوانم با چند تا توصیه ساده بگویم می‌تواند شرایط به طرز خوبی تغییر کند. 

  فاصله پارادایمی با دولت سیزدهم

او افزود: همین چشم‌اندازی را که در بخش خصوصی برای‌تان تصویر کردم که وجود دارد من هم عضوی از این خانواده هستم. من هم دارم همین چشم‌انداز را تصور می‌کنم و بسیار نگرانم از اینکه فکر می‌کنم که خیلی فاصله پارادیمی بین ما وجود دارد با دولت مستقر و این فاصله پارادایمی این است که اصلا این چشم‌انداز را یا باور ندارند یا نمی‌خواهند اذعان بکنند و در این شرایط آن زبان مشترک وجود ندارد.  با دولت دوم آقای روحانی هم ما بسیار چالش داشتیم. در دولت اول روحانی می‌توانم بگویم بالای 60، 70 درصد بخش خصوصی احساس می‌کرد که دولت در حوزه اقتصاد و بین‌الملل چون این دو تا الان به هم پیوسته هستند، تلاشش را می‌کنند و تصمیمات به نسبت درستی می‌گیرد. ولی این میزان در دولت دوم روحانی به‌شدت افت کرد به دلایل مختلف که بخشی از آن فرادولتی بود باعث کندن از بخش دولتی شد یکی از دلایل اصلی اینکه من در پایان ماموریتم در اتاق بازرگانی دیگر نامزد نشدم برای دوره آینده و نرفتم، احساس می‌کردم فایده ندارد واقعا آن دیالوگ برقرار نیست و از همان جا مطمئن بودم که دولت بعدی دولتی خواهد بود که شاید حتی این سطح پایین دیالوگ هم سازنده در آن نباشد الان درخصوص دولت کنونی صحبت می‌کنم.


برش

 این فعال اقتصاد ادامه داد: این اقتصاد تا به همین شیوه اگر ادامه بدهد طولی نمی‌کشد که جان به جان آفرین تسلیم می‌کند یعنی ما خونریزی‌های شدید و وخیمی در کشورمان داریم که اتفاق می‌افتد مهاجرت بی‌محابای سرمایه یکی از موضوعاتی است که در این روزها و ماه‌ها با همکارانم صحبت می‌کنم، همه در شگفتند که بی‌سابقه بوده این میزان تصمیمی که افراد یا دارند می‌گیرند یا در سبک و سنگین کردن هستند تا کی باشم چه کار بکنم، کجا بروم یک پایگاه دوم کجا داشته باشم، فرزندانم را چه کار کنم، بی‌سابقه بوده حتی در میان نیروهایی کلیدی ما کارکنان بخش خصوصی و نیروهای خبره که عین همین خونریزی به دنبال این هستند از جایی پذیرش بگیرند، شده تحصیلی، شده کاری یا هر شیوه دیگری که فقط بروند و این خونریزی دومی است که اتفاق می‌افتد. ادامه این تحریم‌ها خونریزی سومی است که در اقتصاد ما اتفاق می‌افتد. ادامه آن روابط معیوب بین‌المللی خونریزی چهارمی است که در کشور ما اتفاق می‌افتد، حالا دیگر دروازه اقتصاد که شما بهتر از ما می‌دانید که چند تا رگ پاره شده ما داریم که اول باید ببندیم که بعد این بیمار را بگذاریم روی تخت جراحی و به ترتیب و تمهیدات و با تخصص آن را جراحی کنیم. من واقعا نسخه ساده‌ای برای عبور از این شرایط ندارم. آنقدر دانش و فهمش را ندارم که بتوانم با چند تا توصیه ساده بگویم می‌تواند شرایط به طرز خوبی تغییر کند.