زندگی اشتراکی زیر سایه فقر
گلی ماندگار|
زمانی نه چندان دور با مبالغی نظیر 200 تا 300 میلیون میشد خانهای حدود 50 متر در تهران خرید. اما حالا با این مبالغ تنها باید به فکر اجاره خانهای بود که قطعا صاحبخانه در کنارش ماهیانه بین 5 تا 7 میلیون تومان هم اجارهبها طلب میکند و هر کسی از پس پرداخت این هزینههای سرسام آور بر نمیآید. فرض را بر این بگیرید یک زوج که بین 3 تا 5 سال است که ازدواج کردهاند، باید ماهیانه چقدر درآمد داشته باشند که بعد از یک سال اجارهنشینی صاحب خانه از آنها طلب 200 میلیون تومان افزایش رهن خانه میکند. واقعا چه کسانی میتوانند در طول سال 200 میلیون تومان پول جمع کنند که بتوانند مبلغ رهن خانهشان را به آن مبلغی که مد نظر صاحبخانه است برسانند. در واقع قیمت اجاره خانه و حتی خرید آن طی چند سال گذشته چنان روند صعودی داشته که حتی دیگر در حاشیه شهرها هم نمیتوان خانهای با قیمت معقول برای زندگی پیدا کرد. طی چند سال گذشته که اجارهبهای مسکن در تهران و شهرهای بزرگ افزایش یافت، بسیاری از افراد ترجیح دادند به حومه شهرها بروند. افزایش شمار حاشیه نشینی همان موقع هم به معضلی اجتماعی تبدیل شد و بسیاری از جامعهشناسان افزایش این پدیده را برای جامعه خطرناک دانستند چرا که این مساله میتوانست با وجود اختلافهای فرهنگی بین افراد منجر به اتفاقهای ناهنجار در این مناطق شود. با توجه به اینکه اکثر افراد حاشیه نشین شهرها را کسانی تشکیل میدادند که برای به دست آوردن زندگی بهتر از شهرهای کوچک و روستاهای خود به شهرهای بزرگ آمده بودند و برای امرار معاش و گذران زندگی دست به هر کاری میزدند و اغلب هم رویاهایشان دستنیافتنی مینمود با ساکن شدن در حاشیه شهرهای بزرگ فضایی را مختص به خود ایجاد کردند، فضایی که اغلب در آن استفاده از مواد مخدر، خرید و فروش مواد و ناهنجاریهای اجتماعی زیادی به راحتی انجام میشود. اما حالا همین افراد مهمانان ناخواندهای دارند که سبک زندگی شان به کلی با آنها متفاوت است.
تعارض فرهنگی در حاشیه شهرها
کوروش بیضایی، جامعه شناس شهری با اشاره به اینکه در حال حاضر مهمترین مشکلی که در حاشیه شهرها دیده میشود تعارض فرهنگی میان افراد ساکن در این مناطق است به «تعادل» میگوید: نمیتوانیم با پاک کردن صورت مساله خود را در حاشیه امن نگه داریم و منکر آن چیزی که زیر پوست شهر در حال رخ دادن است بشویم. تعارض فرهنگی در حاشیه شهرها بیداد میکند. بیشتر این مناطق تبدیل شدهاند به جایی برای انواع و اقسام بزههای اجتماعی. کافی است یک روز از صبح تا شب در یکی از این مناطق حضور داشته باشید. از دست به دست شدن راحت مواد مخدر گرفته تا دزدی و فحشا همه را به چشم میبینید. این حرف به معنی بد بودن تمام ساکنان این مناطق نیست، مساله همین است که طی سالهای گذشته بسیاری از خانوادههای متوسط هم با بحرانهای اقتصادی مواجه شده و مجبور به نقل مکان به حاشیه شهرها شدهاند، آنها از دید ساکنان همیشگی این مناطق وصله ناجوری هستند و از سوی دیگر این افراد هم قانون شکنان را وصله ناجور محل زندگی خود میدانند، این تعارضات عواقب بسیار بدی به دنبال خواهد داشت. او میافزاید: آمار نزاع و حتی قتل در این مناطق بسیار بیشتر از داخل شهرها است. این معضل چند سالی است که گریبان جامعه ایران را گرفته و البته که کسی هم کاری برای رفع آن انجام نداده چرا که طی همین چند سال وضعیت اقتصادی نه تنها بهبود پیدا نکرده که بدتر هم شده و حالا پدیدههای اجتماعی بدتری که میتوانند عواقب خطرناکتری هم در پی داشته باشند در حال شکلگیری هستند.
خانههای اشتراکی، نابودی حریم خصوصی
کوروش بیضایی در پاسخ به این سوال که چرا خانههای اشتراکی باعث نابودی حریم خصوصی افراد میشوند در حالی که سالهای نه چندان دور چندین خانواده در یک خانه با هم زندگی میکردند، میگوید: آن سبک زندگی سالهاست که منسوخ شده است، البته هنوز هم در شهرستانها هستند خانوادههایی که با هم در یک خانه زندگی میکنند، اما مشخصات این خانه با خانههایی که حالا بسیاری از زوجهای جوان از روی ناچاری و بیپولی با هم به صورت اشتراکی اجاره میکنند کاملا فرق دارد. آن خانهها آپارتمان نبودند و نیستند، هر خانواده حداقل یک یا دو اتاق دارد که حریم خصوصیاش در آن حفظ میشود، اغلب اعضای یک خانواده هستند، یعنی پدر و مادر با فرزندان و عروس و داماد و نوههایشان. همان تعریف خانواده گسترده در جامعهشناسی. اما پدیده خانههای اشتراکی بسیار مخرب است. حریم خصوصی را نابود میکند. باعث بروز آسیبهای بسیاری میشود، حتی قانون جوانی جمعیت را هم که مجلس بدون در نظر گرفتن تمام مشکلات اقتصادی موجود تصویب و ابلاغ کرد را تحت الشعاع قرار میدهد. چرا که این خانههای اشتراکی اکثرا یک واحد آپارتمانی هستند با فضای محدود و اتاقهای محدود البته فضاهای اشتراکی بسیار، از آشپزخانه گرفته تا حمام و دستشویی و ...
تکذیب موضوع راهحل نیست
همایون پایدار، جامعهشناس نیز در این باره به تعادل میگوید: ما طی چند سال گذشته با پدیدههای زیادی مواجه بودهایم، از کارتنخوابی و گورخوابی گرفته تا پشت بام خوابی که اغلب هم از سوی مسوولان تکذیب شد. البته کارتن خوابی را نتوانستند تکذیب کنند چرا که مصادیق آن در گوشه و کنار شهرها به راحتی قابل رویت است اما اینکه افراد پشت بام خانههای را برای خوابیدن اجاره میکنند یا از فرط استیصال در گورهای خالی میخوابند، مسالهای بود که مسوولان با زدن انگ سیاه نمایی و تکذیب آن سعی در نادیده گرفتنش داشتند. البته که تکذیب و نادیده گرفتن و پاک کردن صورت مساله نمیتواند واقعیت را از بین ببرد و بالاخره این معضل روزی از جای دیگری سر بر میآورد. همانطور که حالا پدیده خانههای اشتراکی خود به معضلی تازه برای جامعه ایران تبدیل شده است.
مهمترین زیان کمرنگ شدن حریم خصوصی است
او میافزاید: از منظر روانشناختی، مهمترین زیان خانههای اشتراکی، حذف یا کمرنگ شدن حریم شخصی و خصوصی افراد و خانواده است؛ حریم شخصی نه به عنوان یک موضوع شیک و فانتزی، که از مهمترین اختصاصهای خانوادگی است و هرگونه خدشه به آن، منجر به انواع و اقسام آسیبها خواهد شد. هر کدام از دوگانههای «زن و شوهر»، «فرزند و والدین» و «فرزند و فرزند» برای درک احساسات و طرح مباحثی شخصی، نیازمند فضایی خصوصی است که غفلت از آن موجب پیامدهای استرسآور و افسرده ساز خواهد شد. همه (حتی زوجهای دارای اختلاف)، محیط خانه را به عنوان ایمنترین و آخرین مامن خود میشناسند و نیز گاهی نیازمندند که در خلوت شخصی به تنظیم هیجانها، افکار و تصمیمهای خود بپردازند. با حضور یک یا چند خانواده دیگر در این فضای شخصی، تنهاییهای تکنفره و دونفره ما آسیب خواهد دید و وجوه جدیدی از شکستن حریمها و خلوتها بروز خواهد کرد.
بروز چندگانههای تربیتی
این استاد جامعهشناسی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: خانه اشتراکی همچنین از بعد تربیت فرزندان، باعث بروز دوگانهها یا چندگانههای تربیتی خواهد شد که دود آن مستقیم به چشم فرزندان کوچکتر خواهد رفت زیرا هر والدی دوست دارد فرزندش را بدون دخالت دیگران تربیت کند و بخشی از مهمترین ارزشها و هنجارهای ذهنی و نسلی خود را به آنها منتقل کند. از آنجا که خانه اشتراکی نمیتواند اتاق خوابهای زیادی داشته باشد، در یک آسیب دیگر، روابط زناشویی زوجین دچار اختلال شده یا از کیفیت آن کاسته خواهد شد؛ دور نیست که برخی مشکلات اخلاقی، بدآموزیها برای کودکان و نوجوانان شکل گیرد و شالوده کارکردهای زیستی، غریزی و احساسی «خانواده» سست شود.
از بین رفتن روابط خویشاوندی
خانههای اشتراکی نه تنها محدوده خصوصی افراد را از بین میبرد بلکه مشکلات و مسائل بسیار دیگری را هم در بر خواهد داشت، از جمله اینکه وقتی دو یا چند خانواده در یک واحد آپارتمان به صورت اشتراکی زندگی میکنند، روابط اجتماعی و خویشاوندی شان نیز دچار اختلال میشود، چرا که دیگر قرار نیست مثل زمانی که خانه مستقل داشته باشند بتوانند پذیرای مهمان باشند. از سوی دیگر اگر هر کدام از این خانوادهها تنها یک فرزند هم داشته باشد، قطعا میزان تنش بین آنها بسیار افزایش پیدا میکند.
در این شرایط زندگی در خانههای اشتراکی میتواند آسیبهای بسیاری را بر خانواده، جامعه و رفتارهای اجتماعی افراد وارد کند. حالا باید نشست و دید دولت برای رفع این معضل تازه چه برنامهای دارد، اینکه قرار است سالی یک میلیون خانه در کشور ساخته شود و البته صاحبنظران چنین اتفاقی را بعید و چنین وعدهای را غیرکارشناسی میدانند، اما بالاخره باید مشکل اجاره مسکن و این قیمتهای سرسامآور به نوعی حل و فصل شود و بیشتر از این شاهد بروز آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای فردی در جامعه نباشیم.