قصه پر غصه آب و توسعه
آب و توسعه نامتوازن اقتصادی
مژگان جمشیدی
آنچه امروز در اصفهان در خصوص بحران کمآبی در حال وقوع است، نتیجه تصمیمسازیهای اشتباهی است که طی دهههای متمادی در حوزه توسعه نامتوازن مناطق مختلف صورت گرفته است. در واقع هر استانی که نفوذ بیشتری در هیات حاکمه کشور داشته، تلاش کرده است، جریان توسعه را به نفع شهر و استان خود منحرف کند. نمونه یک چنین اشتباهاتی، احداث دامنه وسیعی از کارخانههای آببر در مناطق کمآبی چون اصفهان است. شرکتهای فراوان تولید فولاد، نمونهای از یک چنین رویکردهای نامتوازنی است که به جای اینکه کانونهای تولید فولاد در کشور را حول محور شهرهای ساحلی در نوار شمالی و جنوبی کشور قرار دهد، آنها را در حول و حوش منطقههای کمآبی چون اصفهان، کرمان و... قرار داده است. چرا یک چنین روند غیر متوازنی شکل گرفته است؟ چون این مناطق مسوولان با نفوذتری در مراکز تصمیمسازی کشور داشتهاند و توانستهاند جریان توسعه را به نفع خود منحرف کنند. این در حالی است که دههها است که فعالان حوزه محیط زیست متوجه این واقعیت عریان شدهاند که ایران با بحران کمآبی روبهروست، روندی که طی دهههای اخیر شدت فراوانی پیدا کرده است و عموم مردم در استانهای مختلف متوجه این کاستیها شدهاند. اما علیرغم این واقعیتها، روش برخورد مسوولان و تصمیمسازان با یک چنین بحرانهای بزرگ محیط زیستی، به صورت مقطعی، خلقالساعه و غیر اصولی بوده است. در واقع مسوولان ردبالای کشور به جای اینکه برخورد علمی با موضوع داشته باشند به گونهای برنامهریزی میکنند تا صدای اعتراض مردم را برای مدتی خاموش سازند، اما در زمینه حل مشکلات گامی بر نمیدارند. پرسش اساسی در این میان آن است که چرا حق اعتراض در خصوص آببرای یک استان آزاد است، اما برای سایر استانها اینگونه نیست. چرا مردم چهارمحال و بختیاری یا خوزستان، زمانی که کمآبی اعتراض میکنند، انگ اغتشاشگر بر پیشانی آنها میخورد، اما اعتراض مردم اصفهان، ارومیه و تبریز مورد توجه برخی مسوولان قرار میگیرد و برای برونرفت از مشکلات، حتی حاضرند تصمیمات اشتباه و خلاف واقعیتهای زیست محیطی اتخاذ کنند. ناگفته پیداست، معنای این حرف این نیست که اصفهانیها نباید اعتراض کنند، صحبت این است که این حق باید برای عموم مردم در جایجای کشور به رسمیت شناخته شود. اما از آنجا که بخش قابل توجهی از سیاستمداران کشور از اصفهان (و سایر کلانشهرهای کشور) هستند و این استان نفوذ قابل توجهی در نهادهای تصمیمساز دارد، مطالبات آنها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این معادله تنها مختص به اصفهان، نیست. در خصوص شهر تهران نیز همین وضعیت حاکم است. باید دید چرا منابع آب شهرهای اطراف تهران به پایتخت انتقال داده شده است؟ چرا آب سد لار باید به مصرف شرب تهران برسد و منابع آب ورامینیها به تهران انتقال داده میشود؟ اینها نمونههایی عینی از توسعه نامتوازن در کشور است. یعنی منابع آبی (وسایر ظرفیتها) شهرهایی که نفوذ کمتری دارند از آنها سلب و به نفع مناطقی که نفوذ بیشتری دارند به کار گرفته میشود.شهرهایی چون اصفهان، ارومیه، مشهد، شیراز، کرمان و... از جمله این شهرهای بانفوذ هستند. هرچند مسوولان تلاش میکنند تا آب دریای عمان را به سمت مشهد هدایت کنند؛ اما در خصوص استان سیستان و بلوچستان که چسبیده به دریای عمان است، اساسا یک چنین طرحهایی استارت نمیخورد.چرا؟ چون زاهدان و زابل و... نفوذ کمتری در مسوولان تصمیمساز کشور دارند.بر این اساس اگر اعتراض مردم اصفهان منجر به ایجاد نقشه راه مطلوبی در خصوص توسعه متوازن شود، امر مطلوبی است، اما اگر قرار باشد، اعتراض مردم اصفهان منجر به این امر شود که بیش از سهم 50درصد فعلی، آب از حوزه آبریز کارون به زایندهرود تزریق شود، باعث بروز مشکلات عدیده در آینده خواهد شد. در این صورت شک نکنید؛ طی 10سال آینده، شاهد سیل شدید مهاجرت از حوزه شهرهای زاگرس به استانهایی چون اصفهان، یزد، کرمان و... خواهیم بود و این امر تبعات امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و... را به دنبال خواهد داشت. باید از متولیان امر پرسید چرا در اصفهان بین 5 هزار تا 20هزار هکتار برنج کاشته شده است؟ این روند در خصوص خوزستان، فارس و... نیز به همین شکل بوده است. مدیری که اجازه کشت برنج در دشت آزادگان خوزستان را میدهد یا مسوولی که مجوز کاشت برنج با حقابه بختگان را به قیمت نابودی دریاچه بختگان و فرو نشست زمین صادر کرده است، بداند که در حال خیانت علیه تمدن ایرانی است. اساسا کشت برنج متعلق به منطقهای است که متوسط بارندگی آن بالای 1000میلی متر باشد. در هیچ جای دنیا شما منطقهای را پیدا نمیکنید که با بارندگی زیر 150میلیمتر مجوز کاشت برنج صادر شود. منابع این محصولات از آبهای زیرزمینی تامین میشود تا مثلا یزد به یکی از تولیدکنندگان زردآلو در کشور بدل شود یا اصفهان رکوردهای تازهای در تولید برنج ثبت کند. امروز اگر نتوانیم خودمان را با شرایط کشور و بحران خشکسالی هماهنگ کنیم، یک دهه آینده باید با بحرانهای فزاینده اقتصادی، امنیتی، اقلیمی و... مواجه شویم. طبیعت همواره بر رفتارهای پر خطر انسان چیره خواهد شد و خود را اصلاح میکند. شما به آمارهای سیلی که طی سالهای اخیر در استانهای مورد اشاره به راه افتاده، توجه کنید، همگی برآمده از یک چنین اشتباهاتی است. در شهر اصفهان طی 2سال گذشته، سرانه فضای سبز بالای 150هکتار توسعه یافته است. این آمارهایی است که شهرداری اصفهان ارایه کرده است. شهرداری با چه آبی این توسعه فضای سبز را ایجاد کرده است؟ با همین آبی که از حقابههای کارون برداشت شده، این توسعه ظاهری و غیرمتوازن صورت گرفته است. بخشی از این آب صرف کشاورزیهای غیر اصولی میشود. بخش دیگری صرف فضای سبز در این شهر میشود و سایر آبهای باقی مانده هم راهی کارخانجات فولاد و... میشود. چه خوب است که هم مردم و هم مسوولان به جای رویکردهای منطقهای، ملی فکر کنند و به تمدن ایرانی در فلات ایران توجه کنند. بر اساس گزارش سند چشمانداز اقلیم ایران تا سال 2100 که 5سال پیش سازمان هواشناسی کشور برای ارایه به هیات بین دولتی تغییر اقلیم سازمان ملل منتشر کرد، آمده که امروز جهان در بطن بحران تغییر اقلیمی قرار گرفته است.تغییراتی که در یک کشور باعث بارشهای شدید و سیلهای افسارگسیخته و در کشور دیگری مانند ایران باعث خشکسالیهای طولانی و سیلابهای گاه به گاه میشود. یکی از نکات جالب این گزارش آن است که پیشنهاد سازگاری با شرایط جدید و افزایش دما در خاورمیانه را مطرح میکند. یکی از راههای سازگاری، رفتن به سمت توسعه انرژیهای پاک به جای سوختهای فسیلی و هستهای و... است. در ایران تابش خورشیدی فوقالعادهای وجود دارد که از این ظرفیت میتوان حجم انبوهی از انرژیهای متنوع را ایجاد کرد. یعنی به جای نیروگاه آبی و فسیلی و... باید به سمت احداث نیروگاه خورشیدی، بادی، زمین گرمایی و... برویم. ایران باید حتی از زبالههای خود نیز برای تولید انرژیهای جدید و نیروگاههای تولید گاز متان بهره ببرد. در این گزارش قید شده، حتی ممکن است طی دو دهه آینده، رژیم غذایی نیز در جهان تغییر کند. خاطرم هست، زمانی که فعالان محیط زیست کشور، 22 سال قبل مقابل ساختمان سازمان محیط زیست دست به تجمع زدند و برای حفاظت از دریاچه ارومیه تلاش کردند، هیچکس تصور نمیکرد، دریاچه ارومیه که آن روزها در بهترین شرایط خود قرار داشت و پر آب بود در کوتاهترین زمان ممکن به وضعیتی دچار شود که کاملا خشک شود. معنای این دادههای اطلاعاتی آن است که تغییر و تحولات مرتبط با اقلیم بسیار سریع رخ میدهد. ممکن است، ایرانیان طی دو دهه آینده با روند موجود حتی در تامین برنج نیز با مشکل مواجه شوند. معتقدم هر توسعه نامتوازنی در حوزه صنعت، کشاورزی، جمعیتی و... باعث خواهد شد تا تبعات امنیتی، آسیبهای اجتماعی، مشکلات اقتصادی و... بروز کند. ضمن اینکه باید توجه داشت تحلیلها حاکی از آن است که جنگهای منطقهای و جهانی آینده بر سر آب خواهد بود. همه این موارد، ریشهاش در توسعه نامتوزان اقتصادی و صنعتی و کشاورزی و... است. اما مسوولان کشور به جای برخورد اصولی با موضوع به فکر این هستند که تصمیماتی مقطعی بگیرند تا صدای اعتراضات مردم برای مدتی خاموش شود. اما واقع آن است که این صداهای فروخورده در ناخودآگاه جمعی جامعه باقی خواهد ماند و روزی در قالب ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و... به سطح خواهند رسید. باید برنامهریزی شود تا کشتهای متناسب با اقلیم در همه شهرها و استانها مورد توجه قرار بگیرد. توسعه صنعتی کشور نیز باید با مورد توجه قرار گرفتن، ویژگیهای اقلیمی استانها مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت طی سالهای آینده شرایط به مراتب بحرانیتر از امروز خواهد شد.
اقلیم کمآب ایران و توسعه ناپایدار
محسن شمشیری
ماشینی شدن، رشد فناوری، احداث کارخانه، رشد کشاورزی، سدسازی و... زمانی مطلوب است که با توسعه پایدار و کمآبی ایران متناسب باشد. در غیر این صورت، این جمعیت 80 میلیونی که در طول یک قرن اخیر 10 برابر شده است با مشکلات بسیار، کمآبی، آلودگی هوا و چالشهای بسیار مواجه میشود. کشور کمآبی که در بزرگترین شهر خود هنوز فاضلاب ندارد، یعنی به موضوع آب و کمآبی وتوسعه پایدار هیچ توجهی نداشته است! آنچه امروز در بسیاری از نقاط کشور از جمله در اصفهان در مورد کمآبی، خشک شدن دریاچهها و رودخانهها شاهد هستیم سرنوشتی است که برای شهرهای دیگر ایران نیز اتفاق خواهد افتاد و لازم است که رفتار و سیاستهای درست برای مقابله با چالشها داشته باشیم. امروز از دریاچه ارومیه، تا زاینده رود، هامون، وبسیاری از قناتها و کشاورزان با کمآبی، آلودگی آب و... مواجه هستند، و این چالشها عمدتا حاصل بیتوجهی به موضوع کمآبی در ایران و نبود تدبیر و برنامه متناسب با اقلیم ایران در 70 سال اخیر بوده است. وقتی کشور قناتها، بسیاری از قناتها را در تهران و شهرهای دیگر تخریب کرده و حتی سیستم فاضلاب برای انتقال و تصفیه آب ندارد، به این معنی است که برنامهریزی درستی برای حفظ منابع آب نداشته است. همانطور که یکی از کارشناسان صاحبنام تاریخ و اقتصاد در ایران گفته است شاید بتوان تاریخ ایران را مشقت فراوان برای یک کاسه آب بیشتر تعریف کرد. زیرا مردم در طول تاریخ نهتنها کشاورزی، برنامه تولید و صنعت، شهرسازی، و قدرت منطقهای را براساس عامل اقتصادی و کمیاب تولید یعنی آب تعریف میکردند، بلکه حتی موضوع جمعیت، تمدن، امپراتوری، جنگ، ارتش و استفاده از نیروی انسانی کشورهای همسایه در جنگها را نیز براساس موضوع کمآبی تنظیم میکردهاند. در بسیاری از روستاها و شهرها، با تغییر مسیر آب، قنات و رودخانهها، مکان و جانمایی شهر و روستا نیز تغییر میکرد و ارزش زمین یا رانت و اجاره و قیمت منطقه نیز براساس دسترسی به آب تعریف میشد. به عبارت دیگر، برخلاف اروپا، که کمبود زمین و فراوانی آب، عامل ارزش منطقه و شهر و روستا و زمین بوده و نزدیکی به مرکز شهر و بازار ارزش زمین را بیشتر میکرده، در ایران دسترسی به آب مبنا بوده است. حتی الهههای قدرت بیشتر نیز به آب مرتبط بودهاند و آناهیتا یا الهه آب، قویترین الهه در دوران باستان بوده است. بهترین مردمان و افراد نیک رفتار کسانی بودهاند که قنات، چاه، آب انبار یا وسایل مرتبط به نگهداری و انتقال آب را وقف میکردهاند و برای مردم به یادگار میگذاشتند. براین اساس احترام به آب اهمیت بسیار داشته است و در خشکسالی، قحطی، و کمآبیها مبنای بسیاری از تحولات اجتماعی و تاریخی بوده است. حتی سالی که سیل میآمد و روستا را خراب میکرد مبنای تاریخی برای مردم روستا بود و اگر قنات حفر میکردند و کشت و تولید بیشتر میشد مبنای قدرت نمایی در منطقه و استان و کشور بود. اما با رشد بهداشت و فناوری انتقال آب، موتورهای برق، آب لولهکشی و... ضمن اینکه جمعیت بهشدت رشد کرد، بلکه مرگ و میر نیز کاهش یافت و میانگین عمر افراد بیشتر شد. در نتیجه جمعیت 8 میلیون نفری ابتدای قرن اخیر در سال 1300، به بالای 80 میلیون نفر در 1400 رسیده و 10 برابر شده است. اما مصرف آب به مراتب بیشتر شده و مصرف صنعت، زراعت، کشاورزی، مصرف خانوارها و بهداشت فردی باعث شده که مصرف بیشتر شود و حتی بخش عمدهای از آب کشور از طریق میوه و ترهبار و محصولات دیگر از ایران به کشورهای دیگر صادر میشود و بخش عمدهای از آب به خاطر تخریب محیط زیست، جنگلها، درختان و... تبخیر شده و از بین رفته است. مصرف سرانه هر شخص بهشدت رشد کرد و مردم برای بهداشت خود آب بیشتر مصرف کردند و برای مقابله با آلودگی هوا، هر روز حمام گرفتند و مواد شوینده و شیمیایی به چاههای آب سرازیر کردند. برای تولید بیشتر کشاورزی، محصولات باغی و صنعت، نهتنها آب بیشتر مصرف کردند بلکه مواد شیمیایی و سموم و کود را وارد مواد غذایی و صنعتی و آبها کردند. زبالههای فراوان از چاه و رودخانه تا دریا و دریاچهها و جادهها فراوان دیده میشود و آلودگی هواو آب و زمین بهشدت رشد کرده است. اما در کنار این رشد افسارگسیخته مصرف آب، سیاستهای دولتها و مصرفکنندگان بدون تدبیر و برنامهریزی مناسب عملا به تخریب بیشتر منابع آب و خشک شدن ایران منجر شده است. سالهاست که قیمت آب پایین بوده و مردم از کشاورزان گرفته تا مصرف خانگی و صنایع، انگیزهای برای مصرف کمتر نداشتهاند و اتفاقا به بهانه حمایت از کشاورزان و خودکفایی کشاورزی، قیمت پایین آب و مصرف بیشتر تشویق شده است. همچنین به جای حفظ منابع آب در قنات، منابع زیرزمینی، آبخوانداری و حفظ آب با تبخیر کمتر، از طریق سدسازیها، دریاچههای بزرگ ایجاد کردند و علاوه بر تبخیر بیشتر، به شور شدن آب و تخریب زمینهای کشاورزی مشغول شدند. به جای آنکه فولادسازیها در کنار دریاچه عمان و خلیج فارس باشد، در وسط کشور و منطقه کویری و کمآب، چند فولادسازی مانند ذوبآهن، فولاد مبارکه و طرحهای بسیار فولادی در هر شهری ایجاد شده که هیچ کدام طرحهای کامل و با ظرفیت بالا نیست در حالی که به جای همه این طرحهای کم ظرفیت، میتوانستند یک طرح بزرگ 10 میلیون تنی فولاد در کنار دریای عمان احداث کنند. همین حالا نیز میتوان مشکل اصفهان را با انتقال فولاد مبارکه و ذوب آهن به کنار دریا حل کرد و کارخانه و ماشینآلات را باز کرد و جای دیگر نصب کرد و این همه مشکل کمآبی و آلودگی هوا را حل نمود. نمی توان برای سالها زاینده رود را خشک کرد و برای طرحهای کرمان و یزد از اصفهان و کارون و خوزستان و استانهای دیگر آب به مناطق کویری برد و آن را موفقیت و توسعه صنعت نامید. به جای این نوع صنعت وابسته به انتقال آب در یزد و کرمان و اصفهان و استانهای دیگر، باید از توسعه گردشگری و حفظ منطقه و جلوگیری از فرونشست زمین، دفاع کرد و حتی کشاورزی را باید در سطح ظرفیت تاریخی 50 سال قبل حفظ کرد و اجازه استفاده بیشتر از این آب را نداد. نمیتوان ظرفیت آب و ذخیره و انباشت منابع در یک میلیون سال قبل را ظرف چند دهه مصرف کرد و تخریب کرد. فرونشست زمین هشدار میدهد که حتی آدمها امکان زندگی مناسب نخواهند داشت چه رسد به فولادسازی و صنایع دیگر. براین اساس، باید ضمن انتقال صنایع با مصرف زیاد از اصفهان، کرمان و یزد و سایر نقاط کشور به کنار دریای عمان و خلیج فارس، توسعه صنعت در سیستان و بلوچستان، بوشهر و هرمزگان، از وسعت بسیار مرزهای دریایی کشور بهره برد و بخشی از این تولید را به راحتی صادر کرد. هر چند که مردم به تدریج به مشکل رشد جمعیت بدون تناسب با ظرفیت اقلیم ایران پی بردهاند و موضوع جمعیت 35 میلیون نفری نیز توسط کارشناسان به عنوان یک جمعیت مناسب و متناسب با اقلیم کمآب ایران مطرح شده است و رشد جمعیت محدود شده است اما برای حفظ جوانی جمعیت و در عین حال متناسب ساختن جمعیت باید یک برنامه علمی و تدریجی در 100 سال آینده داشته باشیم تا به تدریج اشتباهات گذشته را برطرف کنیم. در عین حال باید برداشت از منابع و چاههای آب و... را اصلاح کنیم. در حال حاضر تجاوز به حریم دریا، رودخانه، جنگل، و... موجب خشک شدن مناطق و از بین رفتن منابع آب شده است و ادامه آن سرزمین خشک و کمآب ما را از بین میبرد. کارشناسان محیط زیست هشدار دادهاند که فرونشستها در آینده زندگی شهری و کشاورزی و.... را تهدید خواهد کرد. موضوع بسیار جدی است و برای حفظ زندگی، باید یک اقدام همگانی انجام شود و در مصرف آب، حفظ آب، و انجام فعالیتهای منطقی و علمی اقدام اساسی صورت گیرد. نمیتوان به بهانه صنعتی شدن، بدون توجه به منابع آب، در هر جایی کارخانهای ساخت و برای خودکفایی و رشد صنعتی اقدام کرد. به جای گرفتن زمین، باید به فکر آب باشیم. زیرا اگر آب کافی نباشد تمام این کارخانهها و زندگیها و شهرها دچار مشکل میشوند. وقتی اصفهان زیبا و تاریخی به این وضعیت دچار میشود، بقیه شهرها نیز ممکن است که دچار مشکل شوند.
ویران کردن سهلتر از ساختن است
محمدرضا منجذب
اگر قرار باشد، یک گزاره مهم و اساسی در مسیر حکمرانی معقول به عنوان شاهکلید دستیابی به موفقیت و پیشرفت در نظر گرفته شود، میتوان به موضوع سرمایه اجتماعی اشاره کرد که سرنوشت جوامع مختلف در مسیر توسعه یا عدم توسعه به گونهای خاص به آن گره خورده است. بخش قابل توجهی از تئوریهای علمی، امروز به مقوله سرمایه اجتماعی میپردازند و تلاش میکنند ابعاد و زوایای گوناگون آن را تشریح کنند. مفهومی که نهتنها در جامعهشناسی کاربرد دارد، بلکه در حوزههایی چون، تجارت، اقتصاد، علوم انسانی، بهداشت، ارتباطات و... مورد استناد قرار میگیرد. اهمیت این مقوله به اندازهای است که عالمان علوم مختلف، سرمایه اجتماعی را علاج همه مشکلات در جهان مدرن و پسامدرن، برشمردهاند. از طریق کسب سرمایه اجتماعی است که جوامع مختلف گزارههای مرتبط با توسعه را محقق میکنند و برنامهریزی برای دستیابی به رشد مستمر و پایدار را عملیاتی میکنند. در نقطه مقابل نیز کشورهایی که فاقد سرمایه اجتماعی هستند در مسیر توسعه قادر به برداشتن قدمهای اثرگذار نیستند و اغلب در قلمرو تصمیمسازیهای خلقالساعه و غیر کارشناسی باقی میمانند. بر این اساس میتوان گفت که سرمایه اجتماعی به نوعی پیوند و اعتماد مردم با سیاستگذار محسوب میشود. هر اندازه که سیاستگذاری از سرمایه اجتماعی بیشتری برخوردار باشد، زمینه اثرگذاری بیشتری را نیز خواهد داشت. بهطور معمول و در اغلب موارد سرمایه اجتماعی در ابتدای روی کار آمدن هر دولت و تشکیل هر کابینهای در بالاترین درجه خود قرار دارد. زیرا هنوز عملکرد و تاثیر سیاستهای آن دولت در اقتصاد روشن نیست. به عبارت روشنتر، افکار عمومی هنوز اثرات نظام تصمیمسازیهای دولت مورد اشاره را تجربه نکرده است، بنابراین با خوشبینی به چشمانداز آینده مینگرد. لذا فرض بر این است که گفتار سیاستگذار در عمل محقق میشود. چون اعلام سیاستهای مورد نظر، توسط سیاستگذار (قبل از اعمال آن) میتواند تاثیرگذار باشد. اگر مردم به سیاستگذار اعتماد بالا داشته باشند حتی اعلام سیاست قبل از اعمال آن تاثیر مطلوب و مورد نظر سیاستگذار را به دنبال خواهد داشت، و برعکس تاثیری وارونه خواهد گذاشت اگر مردم به سیاستگذار اعتماد نداشته باشند. به همین دلیل اعلام سیاست قبل از اجرای آن یک نوع سیاست تلقی میشود. حال باید دید در فضای امروز اقتصاد کشور، تصمیمسازان و سیاستگذاران با استفاده از چه مکانیسمی باید از سرمایه اجتماعی خود محافظت کنند؟ در شرایط کنونی اقتصاد ایران، اولا سیاستگذار باید با احتیاط بیشتری سیاستهای آتی را اعلام کند و ثانیا ابتدا باید بتواند اعتماد حداکثری مردم را به خود جلب کرده و سپس مراحل بعدی ارجاع تصمیماتش را طی کند. اطمینان مردم به تصمیمسازان جزو سرمایههای اجتماعی یک کشور تلقی میشود که به دست آوردن، حفظ و حراست آن به مراتب امری دشوارتر است و از دست دادن آن بسیار آسانتر است. مانند هر پدیده دیگری که ساختن آن دشوارترین از تخریب و نابود کردن است. این مهم تنها با ممارست مستمر سیاستگذار در صدق گفتار در اعلام سیاستها، گزیدهگویی و بهموقعگویی (پرهیز از اعلام تند تند سیاستها یا تغییر در سیاستها) به دست میآید. در حال حاضر که اقتصاد ایران درگیر مشکلات عدیده و بزرگی چون تورم، تحریم، بیکاری، رکود و... است، به نظر میرسد استفاده از گفتار درمانی باید با احتیاط بیشتر و کارشناسی شده انجام شود. این در حالی است که متاسفانه در برخی موارد مشاهده میشود که تصمیمسازان و مسوولان کشور به راحتی اقدام به دادن وعدهها و ترسیم فضایی از آینده میکنند که تطابقی با واقعیتها ندارد. این نوع اظهارات و راهبردهای اشتباه میتواند درجه اطمینان میان مردم و سیاستگذار را حفظ و حتی بیشتر کند. حتی برای حل مشکلاتی که حل آنها زمانبر است، باید مناسبات ارتباطی صادقانهای میان مسوولان و مردم شکل بگیرد تا بتوان در مسیر حل و فصل واقعی مشکلات گام برداشت. اما متاسفانه به نظر میرسد این ضرورت در میان مسوولان اجرایی و تقنینی کشور چندان جدی گرفته نشده است. این روزها شاهد تعداد زایدی از وعدهها، برنامهها، چشماندازها و... هستیم که پیرامون حل مشکلات ارایه میشوند، اما در مدت زمان کوتاهی از دستور کار خارج میشوند و جای خود را به وعدههای تازهتر میدهند. یک روز از حذف ارز 4200 تومانی صحبت میشود و روز دیگر این ایده کنار گذاشته میشود. زمانی از حل سریع مشکل تورم در کشور صحبت میشود و بلافاصله این ضرورت فراموش میشود. روزگاری از حل سریع مشکلات بورس داد سخن سر داده میشود و در ادامه تصمیماتی اتخاذ میشود که بر حجم مشکلات بورس میافزاید. بر این اساس به دولتمردان توصیه میکنم که کمتر از گفتار درمانی استفاده کنند و بیشتر راهکارهای اصولی در عمل انجام شود. چرا که در گذشته دولتهای قبلی امتحان مناسبی در این زمینه پس ندادهاند و اغلب به دلیل وعدههای بر زمین مانده و عدم ارتباط معقول با مخاطبان سرمایههای اجتماعی خود را از دست دادهاند.