آب و توسعه نامتوازن اقتصادی
مژگان جمشیدی
آنچه امروز در اصفهان در خصوص بحران کمآبی در حال وقوع است، نتیجه تصمیمسازیهای اشتباهی است که طی دهههای متمادی در حوزه توسعه نامتوازن مناطق مختلف صورت گرفته است. در واقع هر استانی که نفوذ بیشتری در هیات حاکمه کشور داشته، تلاش کرده است، جریان توسعه را به نفع شهر و استان خود منحرف کند. نمونه یک چنین اشتباهاتی، احداث دامنه وسیعی از کارخانههای آببر در مناطق کمآبی چون اصفهان است. شرکتهای فراوان تولید فولاد، نمونهای از یک چنین رویکردهای نامتوازنی است که به جای اینکه کانونهای تولید فولاد در کشور را حول محور شهرهای ساحلی در نوار شمالی و جنوبی کشور قرار دهد، آنها را در حول و حوش منطقههای کمآبی چون اصفهان، کرمان و... قرار داده است. چرا یک چنین روند غیر متوازنی شکل گرفته است؟ چون این مناطق مسوولان با نفوذتری در مراکز تصمیمسازی کشور داشتهاند و توانستهاند جریان توسعه را به نفع خود منحرف کنند. این در حالی است که دههها است که فعالان حوزه محیط زیست متوجه این واقعیت عریان شدهاند که ایران با بحران کمآبی روبهروست، روندی که طی دهههای اخیر شدت فراوانی پیدا کرده است و عموم مردم در استانهای مختلف متوجه این کاستیها شدهاند. اما علیرغم این واقعیتها، روش برخورد مسوولان و تصمیمسازان با یک چنین بحرانهای بزرگ محیط زیستی، به صورت مقطعی، خلقالساعه و غیر اصولی بوده است. در واقع مسوولان ردبالای کشور به جای اینکه برخورد علمی با موضوع داشته باشند به گونهای برنامهریزی میکنند تا صدای اعتراض مردم را برای مدتی خاموش سازند، اما در زمینه حل مشکلات گامی بر نمیدارند. پرسش اساسی در این میان آن است که چرا حق اعتراض در خصوص آببرای یک استان آزاد است، اما برای سایر استانها اینگونه نیست. چرا مردم چهارمحال و بختیاری یا خوزستان، زمانی که کمآبی اعتراض میکنند، انگ اغتشاشگر بر پیشانی آنها میخورد، اما اعتراض مردم اصفهان، ارومیه و تبریز مورد توجه برخی مسوولان قرار میگیرد و برای برونرفت از مشکلات، حتی حاضرند تصمیمات اشتباه و خلاف واقعیتهای زیست محیطی اتخاذ کنند. ناگفته پیداست، معنای این حرف این نیست که اصفهانیها نباید اعتراض کنند، صحبت این است که این حق باید برای عموم مردم در جایجای کشور به رسمیت شناخته شود. اما از آنجا که بخش قابل توجهی از سیاستمداران کشور از اصفهان (و سایر کلانشهرهای کشور) هستند و این استان نفوذ قابل توجهی در نهادهای تصمیمساز دارد، مطالبات آنها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این معادله تنها مختص به اصفهان، نیست. در خصوص شهر تهران نیز همین وضعیت حاکم است. باید دید چرا منابع آب شهرهای اطراف تهران به پایتخت انتقال داده شده است؟ چرا آب سد لار باید به مصرف شرب تهران برسد و منابع آب ورامینیها به تهران انتقال داده میشود؟ اینها نمونههایی عینی از توسعه نامتوازن در کشور است. یعنی منابع آبی (وسایر ظرفیتها) شهرهایی که نفوذ کمتری دارند از آنها سلب و به نفع مناطقی که نفوذ بیشتری دارند به کار گرفته میشود.شهرهایی چون اصفهان، ارومیه، مشهد، شیراز، کرمان و... از جمله این شهرهای بانفوذ هستند. هرچند مسوولان تلاش میکنند تا آب دریای عمان را به سمت مشهد هدایت کنند؛ اما در خصوص استان سیستان و بلوچستان که چسبیده به دریای عمان است، اساسا یک چنین طرحهایی استارت نمیخورد.چرا؟ چون زاهدان و زابل و... نفوذ کمتری در مسوولان تصمیمساز کشور دارند.بر این اساس اگر اعتراض مردم اصفهان منجر به ایجاد نقشه راه مطلوبی در خصوص توسعه متوازن شود، امر مطلوبی است، اما اگر قرار باشد، اعتراض مردم اصفهان منجر به این امر شود که بیش از سهم 50درصد فعلی، آب از حوزه آبریز کارون به زایندهرود تزریق شود، باعث بروز مشکلات عدیده در آینده خواهد شد. در این صورت شک نکنید؛ طی 10سال آینده، شاهد سیل شدید مهاجرت از حوزه شهرهای زاگرس به استانهایی چون اصفهان، یزد، کرمان و... خواهیم بود و این امر تبعات امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و... را به دنبال خواهد داشت. باید از متولیان امر پرسید چرا در اصفهان بین 5 هزار تا 20هزار هکتار برنج کاشته شده است؟ این روند در خصوص خوزستان، فارس و... نیز به همین شکل بوده است. مدیری که اجازه کشت برنج در دشت آزادگان خوزستان را میدهد یا مسوولی که مجوز کاشت برنج با حقابه بختگان را به قیمت نابودی دریاچه بختگان و فرو نشست زمین صادر کرده است، بداند که در حال خیانت علیه تمدن ایرانی است. اساسا کشت برنج متعلق به منطقهای است که متوسط بارندگی آن بالای 1000میلی متر باشد. در هیچ جای دنیا شما منطقهای را پیدا نمیکنید که با بارندگی زیر 150میلیمتر مجوز کاشت برنج صادر شود. منابع این محصولات از آبهای زیرزمینی تامین میشود تا مثلا یزد به یکی از تولیدکنندگان زردآلو در کشور بدل شود یا اصفهان رکوردهای تازهای در تولید برنج ثبت کند. امروز اگر نتوانیم خودمان را با شرایط کشور و بحران خشکسالی هماهنگ کنیم، یک دهه آینده باید با بحرانهای فزاینده اقتصادی، امنیتی، اقلیمی و... مواجه شویم. طبیعت همواره بر رفتارهای پر خطر انسان چیره خواهد شد و خود را اصلاح میکند. شما به آمارهای سیلی که طی سالهای اخیر در استانهای مورد اشاره به راه افتاده، توجه کنید، همگی برآمده از یک چنین اشتباهاتی است. در شهر اصفهان طی 2سال گذشته، سرانه فضای سبز بالای 150هکتار توسعه یافته است. این آمارهایی است که شهرداری اصفهان ارایه کرده است. شهرداری با چه آبی این توسعه فضای سبز را ایجاد کرده است؟ با همین آبی که از حقابههای کارون برداشت شده، این توسعه ظاهری و غیرمتوازن صورت گرفته است. بخشی از این آب صرف کشاورزیهای غیر اصولی میشود. بخش دیگری صرف فضای سبز در این شهر میشود و سایر آبهای باقی مانده هم راهی کارخانجات فولاد و... میشود. چه خوب است که هم مردم و هم مسوولان به جای رویکردهای منطقهای، ملی فکر کنند و به تمدن ایرانی در فلات ایران توجه کنند. بر اساس گزارش سند چشمانداز اقلیم ایران تا سال 2100 که 5سال پیش سازمان هواشناسی کشور برای ارایه به هیات بین دولتی تغییر اقلیم سازمان ملل منتشر کرد، آمده که امروز جهان در بطن بحران تغییر اقلیمی قرار گرفته است.تغییراتی که در یک کشور باعث بارشهای شدید و سیلهای افسارگسیخته و در کشور دیگری مانند ایران باعث خشکسالیهای طولانی و سیلابهای گاه به گاه میشود. یکی از نکات جالب این گزارش آن است که پیشنهاد سازگاری با شرایط جدید و افزایش دما در خاورمیانه را مطرح میکند. یکی از راههای سازگاری، رفتن به سمت توسعه انرژیهای پاک به جای سوختهای فسیلی و هستهای و... است. در ایران تابش خورشیدی فوقالعادهای وجود دارد که از این ظرفیت میتوان حجم انبوهی از انرژیهای متنوع را ایجاد کرد. یعنی به جای نیروگاه آبی و فسیلی و... باید به سمت احداث نیروگاه خورشیدی، بادی، زمین گرمایی و... برویم. ایران باید حتی از زبالههای خود نیز برای تولید انرژیهای جدید و نیروگاههای تولید گاز متان بهره ببرد. در این گزارش قید شده، حتی ممکن است طی دو دهه آینده، رژیم غذایی نیز در جهان تغییر کند. خاطرم هست، زمانی که فعالان محیط زیست کشور، 22 سال قبل مقابل ساختمان سازمان محیط زیست دست به تجمع زدند و برای حفاظت از دریاچه ارومیه تلاش کردند، هیچکس تصور نمیکرد، دریاچه ارومیه که آن روزها در بهترین شرایط خود قرار داشت و پر آب بود در کوتاهترین زمان ممکن به وضعیتی دچار شود که کاملا خشک شود. معنای این دادههای اطلاعاتی آن است که تغییر و تحولات مرتبط با اقلیم بسیار سریع رخ میدهد. ممکن است، ایرانیان طی دو دهه آینده با روند موجود حتی در تامین برنج نیز با مشکل مواجه شوند. معتقدم هر توسعه نامتوازنی در حوزه صنعت، کشاورزی، جمعیتی و... باعث خواهد شد تا تبعات امنیتی، آسیبهای اجتماعی، مشکلات اقتصادی و... بروز کند. ضمن اینکه باید توجه داشت تحلیلها حاکی از آن است که جنگهای منطقهای و جهانی آینده بر سر آب خواهد بود. همه این موارد، ریشهاش در توسعه نامتوزان اقتصادی و صنعتی و کشاورزی و... است. اما مسوولان کشور به جای برخورد اصولی با موضوع به فکر این هستند که تصمیماتی مقطعی بگیرند تا صدای اعتراضات مردم برای مدتی خاموش شود. اما واقع آن است که این صداهای فروخورده در ناخودآگاه جمعی جامعه باقی خواهد ماند و روزی در قالب ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و... به سطح خواهند رسید. باید برنامهریزی شود تا کشتهای متناسب با اقلیم در همه شهرها و استانها مورد توجه قرار بگیرد. توسعه صنعتی کشور نیز باید با مورد توجه قرار گرفتن، ویژگیهای اقلیمی استانها مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت طی سالهای آینده شرایط به مراتب بحرانیتر از امروز خواهد شد.