توافق بر روی عدم توافق
محسن جلیلوند
هنــری کیـــسیــنجر سیاستمدار کهنهکار امریکایی، اظهارنظر جالبی در حوزه مسائل پیچیده دیپلماسی مطرح میکند که به نوعی میتوان از آن برای شرایطی که طرفهای گفتوگوکننده هیچ نقطه اشتراکی با هم احساس نمیکنند، بهره برد. کیسینجر میگوید: «زمانی که کشورها هیچ توافقی ندارند، میتوانند بر روی این موضوع که هیچ توافقی با هم ندارند، توافق کنند.» 8آذرماه موعد رسمی آغاز مذاکرات هستهای ایران با کشورهای 1+4 و امریکا است و دو طرف پذیرفتهاند که گفتوگوهای چندجانبه را برای دستیابی به توافق آغاز کنند. در این میان بسیاری از تحلیلگران به دنبال یافتن نشانههایی هستند تا از طریق آن بتوانند، تصویری از چشمانداز احتمالی مذاکرات به دست آورند.
بهطور کلی ایران 3خواسته اصلی را برای دستیابی به هر توافقی مطرح کرده است؛ نخست، رفع تحریمها، دوم ارایه تضمین امریکا در خصوص عدم خروج از توافق و نهایتا اینکه ایران تداوم برنامههای هستهایاش را بهطور کامل پیگیری کند. در مقابل این مطالبات ایرانیان، امریکاییها اشاره میکنند، هیچکدام از این مطالبات شدنی نیستند. در وهله نخست، امریکا معتقد است که رفع کامل تحریمهای اقتصادی ممکن نیست، چرا که برخی تحریمها، تحریمهای کنگره است و ارتباطی با دولت ندارد، ضمن اینکه برخی تحریمها اساسا ربطی به تحریمهای هستهای ندارند. موضوع ارایه تضمینهای لازم برای عدم خروج امریکا از برجام نیز امکان اجرایی شدن ندارد. چرا که موضوع قرار نیست در مجالس دو کشور تایید شود. ایران اگر میخواهد یک توافق بلندمدت داشته باشد، باید به گونهای توافق کند که کنگره امریکا آن را تایید کند.
این روند نیز قرار نیست، اجرایی شود چرا که نه دولت ایران قرار است لایحهای را در خصوص توافق راهی بهارستان کند و نه کنگره و سنای امریکا حاضر هستند، توافق بایدن را تایید کنند. نهایتا بالاترین نوع نظارتهای هستهای نیز از سوی آژانس در حال اعمال است.
البته برخی معتقدند، مطالباتی که ایران مطرح کرده است به عنوان مطالبات حداکثری ارایه شده تا نهایتا ایران بتواند بر روی برخی حداقلها با طرف مقابل توافق کند. در این میان بحثی در رسانههای بینالمللی در خصوص احتمال دستیابی دو طرف به نوع خاصی از توافق موقت دست پیدا کنند. امریکا میگوید، ایران فعلا برنامه هستهای خود را متوقف و فریز کند و بازرسیهای آژانس را بپذیرد تا امریکا بتواند دریچههای تازهای به روی اقتصاد ایران باز کند. به عنوان نمونه داراییهای مسدودی ایران در سایر کشورها چون کره جنوبی، عراق و... آزاد شود و برخی معافیتها بر سر صادرات نفتی ایران اعمال شود. اینکه آیا دو طرف بر روی توافق موقت به نتیجه میرسند یا نه نیازمند دادههای اطلاعاتی بیشتر و تحولات آینده است.
اما باید توجه داشت که ایجاد هر نوع تابو در خصوص موضوع مذاکرات ممکن است در آینده مشکلاتی ایجاد کند. در مسیر تاریخ در زمان ملی شدن صنعت نفت و در شرایطی که بانک جهانی، پیشنهاد فروش نفت ایران به صورت 50-50 را مطرح کرده بود، دکتر محمد مصدق به این دلیل که موضوع ملی شدن صنعت نفت را به عنوان یک مطالبه ملی و شعار بنیادین مطرح کرده بود، نتوانست موضوع را پیگیری کند. منظورم از بیان این مثال تاریخی آن است تا این موضوع را یادآور شوم که در جریان گفتوگوهای دیپلماتیک، ایجاد هر نوع تابو میتواند کشور را از دستیابی به منافع بنیادین خود محروم سازد. پیش از این تبدیل کردن برجام به یک تابو، باعث شد شرایطی ایجاد شود تا عدهای محتوای برجام را دنبال کنند، اما نام آن را نبرند. در اجلاس آتی آژانس که دو هفته بعد از حضور گروسی به ایران قرار است برگزار شود، چنانچه آژانس موضعی علیه ایران اعمال کند، کل مذاکرات زیر سوال خواهد رفت.
بنابراین از منظری خاص طرف مقابل در بازی شطرنج با ایران آچمز شدهاست، چرا که ایران با سرعت در حال افزودن بر تواناییهای هستهای خود است.
اما در نقطه مقابل، ایران نیز از منظر اقتصادی تحت فشار شدیدی قرار دارد. اینکه نرخ پراید در ایران به محدوده 185 تا 190 میلیونی رسیده است، بیانگر وجود دامنه وسیعی از مشکلات اقتصادی در کشورمان است. این روند ایران را به این نتیجه میرساند که به فکر دستیابی به یک نقطه مشترک باشند.
همانطور که کیسینجر سالهای قبل اشاره کرده که در برهههایی که هیچ موضوعی برای توافق وجود ندارد، دو طرف میتوانند بر روی این نکته که هیچ توافقی با هم ندارند، توافق کنند.