نتیجه بیثباتی و افزایش سطح ریسک اقتصاد ایران
محسن عباسی
نخست) داستان اقتصاد ایران (حداقل طی یک دهه گذشته) درسهای فراوانی برای تحلیلگران و دانشجویان علم اقتصاد میتواند داشته باشد. اقتصادی که دامنه وسیعی از ظرفیتها، امکانات و مواهب را در بطن خود ذخیره دارد، اما به دلیل سوءمدیریتها و مشکلات در تصمیمسازیها روندی مستمر به سمت نزول را طی میکند. بد نیست ماجرای اقتصاد ایران از یک دهه قبل را با هم مرور کنیم؛ حدود یک دهه پیش اقتصاد ایران یک اقتصاد دارای مشکل تلقی میشد و بسیاری از تحلیلگران نسبت به چشمانداز آینده هشدار میدادند. سرمایهگذاری در صنایع ایران رو به افول بود و نرخ دلار هم آرام آرام قصد شروع یک دهه رشد مستمر را در اتمسفر اقتصاد و معیشت ایران داشت. وضع دولت اما همچنان خوب بود و به لطف درآمدهای نفتی، تاثیرات منفی افتادن اقتصاد ایران در سراشیبی مشکلات چندان نمایان نبود. وضع دولت فعلا خوب بود و به لطف دلارهای صادراتی، دولت کسری بودجه نداشت. مردم هم هنوز اثرات تورمی را دریافت نکرده بودند اما اقتصاد ایران رفتهرفته وارد منطقه بحرانی میشد و به دلیل نبود چشمانداز روشن از وضعیت کلان اقتصادی و شروع تحریمها و نوسانات ارزی نرخ رشد سرمایهگذاری ثابت و سرمایهگذاری در زیرساختها منفی شد. سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز و پالایشگاه و برق و... رشد مناسبی نداشت و اثرات آن در سالهای بعد (یعنی امروز) در کمبود برق و گاز و... خودش را نشان داد. این روند تداو م داشت تا اینکه کمکم اثرات تورمی به مردم اصابت کرد و مردم برای حفظ ارزش پول خود اقدام به خرید دلار و سکه کردند و تا اندازهای هم در پیشبینی چشماندازهای آینده موفق بودند.
دوم) اما مسوولان بلافاصله وارد عمل شدند و مسیرهای سرمایهگذاری مردم در داخل کشور را مسدود کردند. با قاچاق اعلام شدن دلار و مالیات بر سکه و... تمایل مردم به سرمایهگذاری در این دو حوزه کاهش یافت. مردم به سرمایهگذاری در بورس تشویق شدند و دولت هم با رها کردن بورس در میانههای میدان بازارها را بیش از پیش سردرگم کرد. در واقع دولت با اقدامات اشتباه خود این پالس را به مردم ایران ارسال کرد که اتمسفر اقتصاد ایران فضای امنی برای سرمایهگذاری و رشد نیست. در ادامه دولت بر بازار خودرو و مسکن مالیات بست و با بخشنامههای دستوری، نوسانات مستمری را در بازارهای 5گانه شکل داد. واکنش مردم به این اشتباهات مدیریتی چه بود؟ اینبار مردم به جای سرمایهگذاری در حوزه مسکن در کشور خودشان، بازار مسکن ترکیه را انتخاب کردند و به جای سرمایهگذاری در بورس کشور خودشان راهی بازار ارزهای دیجیتال شدند. اقداماتی که در حال حاضر نمیتوان در خصوص بازدهی مثبت یا منفی آنها اظهارنظر دقیق و قطعی داشت. البته هدف این نوشته نیز داوری در خصوص بازارهای مورد نظر مردم برای سرمایهگذاری نیست، مقصود این یادداشت تحلیلی یادآوری این نکته است که سرمایه هوشمند است و راه خود را پیدا میکند. چه مسوولان و تصمیمسازان دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند.
سوم) مرتبا به مردم هشدار میدهیم که ترکیه چنین و چنان است و خرید ملک در آنجا ریسک دارد اما نمیگوییم که ریسک خرید و فروش ملک در ایران را به خاطر مالیاتش چنان بالا بردیم که سرمایهگذار بازار مسکن ترکیه را کم ریسکتر (یا حتی برابر ولی با بازدهی بالاتر) میداند. از سوی دیگر بازار بورس را با عدم حمایت و عرضههای بیحساب و کتاب آنقدر پرریسک کردیم که به سطح ریسک بازار ارز دیجیتال و شاید هم بیشتر رساندیم، بر این اساس، سرمایه با همان درجه ریسک، ولی با انتظار بازدهی بیشتر وارد بازارهای بیرونی شده است.بنابراین شاهد جایگزینی بازار ملک ترکیه و ارز دیجیتال به جای بازار مسکن و بورس خودمان هستیم. این همه قانون و برنامهریزی کردیم تا سرمایهها را به دامان بازارهای دیگر بریزیم؟در واقع ترکیه با قانون سرمایهگذاری ۲۵۰ هزار دلاری برای اعطای اقامت، به سادگی و بدون هیچ گونه تبلیغات دیگری سرمایههای ایرانیان ناراضی از سوءمدیریتهای اقتصادی را وارد چرخه اقتصادی خود کرد. سرمایههایی که به دلیل عملکرد نامناسب دولت در حوزه بورس و تغییرات ناگهانی مالیاتی بازارها و... از ایران خارج شدند.
چهارم) اما این پایان ماجرا نیست و اوضاع به همینجا ختم نخواهد شد. عدم هدایت درست سرمایهها باعث کاهش درآمدهای دولت از طریق مالیات و... شده است و فروش نفت هم به دلیل تحریمها مشکل دارد. بنابراین دولت خودش را تبدیل به یک بانک بزرگ کرده و در حال وام گرفتن با نرخ ۲۵ درصد از مردم است. آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چند سال بعد چه بلایی سر دولت میآید؟ شرایط این روزهای دولت ماننند موسسات مالی غیرمجاز چند سال پیش است که تا ۳۰ درصد هم سود سالانه پرداخت میکردند تا نقدینگی را به صورت دیوانهوار جذب کنند تا بحران را از زمان فعلی به آینده پرتاب کنند. بله درست است دولت مسیر بانکها را انتخاب کرده در نتیجه مانند بانکها با زیان و کسری شدیدی مواجه خواهد شد و احتمالا تنها راه نجاتش افزایش دوباره نرخ دلار و پرداخت بدهیهای ریالیاش خواهد بود که دوباره کشور را به خانه اول برمیگرداند و بازهم بیثباتی اقتصادی و گرانی و تورم و.... را با شدت بزرگتری تجربه خواهیم کرد. اگر راهبرد درستی تدارک دیده نشود.