تئوری شیشه شکسته و بازار آزاد
پیمان مولوی
هنری هازلیت اقتصاددان، فیلسوف، روشنفکر عمومی طرفدار بازار آزاد، منتقد ادبی و روزنامهنگار لیبرترین امریکایی در ابتدای کتاب «اقتصاد در یک درس» به زیبایی نکتهای را تحت عنوان «شیشه شکسته» تشریح میکند که میتواند برای فعالان اقتصادی درسآموز باشد. بر اساس این تئوری، فردی شیشه یک نانوایی را میشکند پس از آن، مردم جمع میشوند تا موضوع را تماشا کنند. در این میان یکی از افراد حاضر در صحنه اشاره میکند که شکستن شیشه، اتفاق خوبی است، اگر شیشهای نمیشکست، شیشه بُر از کجا ارتزاق میکرد؟ این فرد در ادامه تاکید میکند که این اتفاق به نفع شیشهبُر است و باید نیمه پُر لیوان را دید. در این میان، نانوای محله باید 250 دلار برای جایگزینی شیشه شکسته پرداخت کند. اما کسی از این واقعیت با خبر نیست که آقای نانوا با این 250دلاری که باید برای شیشه شکسته، هزینه کند، قرار بود یک کت و شلوار برای خود بدوزد و هزینه آن را به خیاط محل پرداخت کند.در واقع در این ماجرا، هیچ کس خیاط را نمیبیند و همه به فکر شیشهبر هستند. اقتصاددانها از قضیه شیشه شکسته استفاده میکنند تا معادلات بحرانی اقتصادی در جوامع مختلف را تشریح کنند. در اقتصاد ایران نیز در بسیاری از موارد دولتها عوامل کوتاهمدت و آنی را میبینند و برای آن برنامهریزی میکنند، اما عوامل ریشهایتر و بلندمدتتر را مشاهده نمیکنند و برای آن راهکاری ندارند. موضوعاتی چون ارز 4200 تومانی، تصمیمات خلقالساعه، بخشنامههای دستوری و...در حکم شیشههای شکستهای هستند که جامعه ایران را از منافع بلندمدت خود باز میدارند. اقتصاددانهای متخصص اقتصاددانهایی هستند که میتوانند ریشهیابی درستی از نیازهای بلندمدت مردم دارند و چشماندازهای بلندتر را مشاهده میکنند. اما در عین حال اقتصاددانها و کارشناسانی وجود دارند که بهانه منافع کوتاهمدت مردم، آینده آنها و نسلهای بعدی را به باد میدهند. بسیاری از اقتصاددانها در کشورمان توجیهگر سیاستهای اشتباه حاکمیت هستند. اقتصاددان خوب، اقتصاددانی است که تاثیرات یک سیاست را در عموم مردم، نسلهای مختلف، طبقات گوناگون و...میبیند، نه اینکه رویکردهای کوتاهمدت را مورد توجه قرار دهد. در شرایطی که اقتصاد ایران نیازمند به کارگیری مجموعهای از اصلاحات ضروری است، برخی از کارشناسان با این بهانه که این نوع اصلاحات ممکن است یک طبقه، یک قشر و یک گروه ذینفع را تحت تاثیر قرار دهد در برابر اجرای این اصلاحات ضروری سنگاندازی میکنند. تصور این دسته از کارشناسان مانند همان مردمی است که غرق تماشای شیشه شکسته در اقتصاد شدهاند و با این تصور که شیشه شکسته آقای نانوا به عنوان شیشهبر است از شیشههای شکسته دفاع میکنند و در برخی موارد خود اقدام به شکستن شیشهها میکنند، در حالی که نمیدانند این رویکرد اشتباه، نه تنها نانوا را از دستیابی به منافعش باز میدارد، بلکه باعث رکود در کسب و کار آقای خیاط و دامنه وسیعی از مشاغل دیگر میشود. زمانی که تحلیلگران از ضرورت به کارگیری اقتصاد بازار آزاد سخن میگویند، گروهی از اقتصاددانها هستند که در برابر این ضرورتها ایستادگی میکنند. در هنگامهای که کارشناسان و صاحبنظران از پایان دادن به توزیع ارز رانت خیز 4200 تومانی صحبت میکنند و از دولتمردان میخواهند که از اتخاذ تصمیمات ناگهانی، خلقالساعه و یک شبه خودداری کنند، این دسته از کارشناسان پایان دادن به روابط رانتی را عامل بروز بحران در جامعه ارزیابی میکنند. در شرایطی که مشخص است چه دسته و گروهی از این مناسبات رانتی بهرهمند میشوند، این گروه به جای منافع عمومی مردم از منافع برخی ذینفعان خاص حمایت میکنند.واقع آن است که امروز اقتصاد ایران، متوجه این واقعیت عریان شده است که برای مقابله با تورم و سایر ناهنجاریهای اقتصادی، باید نظام تصمیمسازیهای جامعه دچار اصلاحات ضروری شود و بازار به عنوان یک موجود زنده و اکوسیستم پویا به رسمیت شناخته شود. برای تحقق این ضرورتها باید اصلاحات ضروری در نظام تصمیمسازیهای کشور صورت بگیرد. این اصلاحات با ارز ترجیحی 4200 تومانی، با قیمتگذاری دستوری، با تصمیمات یک شبه و...اجرایی نخواهند شد، زمان آن رسیده که به جای سنگ به دست گرفتن و شکستن شیشهها برای حمایت از شیشهبُرها به فکر رونق کسب و کار خیاطان و نانواها و سایر صاحبان کسب و کارها باشیم. این منطقی است که بازار ما را به سمت درک آن فرا میخواند. اگر گوش شنوایی برای شنیدن و فکر فرهیختهای برای اندیشیدن وجود داشته باشد.