نبرد با تورم به جای جنگ با بازار
پیمان مولوی
روز گذشته، پیامکی از یکی از دوستان خبرنگار به دستم رسید که به یاد یکی از روایتهای قدیمی در حوزههای اقتصادی افتادم. در این پیامک به نقل از وزیر کشور، تیتری آورده شده بود با این مضمون که: «دستور وزیر کشور برای تثیبت قیمت در بازارها». با دیدن این تیتر به یاد ماجرایی در نیم قرن پیش افتادم که گویای یکی از مشکلات عمیق در اقتصاد ایران است و متاسفانه تا همین امروز هم ادامه دارد. در بخشی از تاریخ شفاهی هاروارد که توسط حبیب لاجوردی روایت شده است، موضوعی مطرح میشود که به یکی از معضلات ریشهای اقتصاد کشورمان در تاریخ معاصر اشاره دارد. در بخشی از این روایت گفتوگویی با قاسم لاجوردی در شمایل رییس اتاق بازرگانی ایران در دهه 50خورشیدی (در دوره نخستوزیری امیرعباس هویدا) انجام شده است. زمانی که حبیب لاجوردی از قاسم لاجوردی (این دو با هم برادر نیز هستند) در خصوص مناسبات ارتباطی فعالان اقتصادی با دولت وقت پرسش میکند، قاسم این رابطه را رابطه رییس و مرئوس با یکدیگر میداند. یعنی در سالهای پایانی دوره نخستوزیری هویدا که دلارهای نفتی برآمده از رشد قیمت نقت در دهه 70میلادی بهطور ناگهانی وارد بودجه سالانه کشور شده بود و باعث بروز تورم و بروز بیماری هلندی در اقتصاد کشور شده بود، امیرعباس هویدا به فعالان اقتصادی فشار میآورد که حق ندارید قیمتها را افزایش دهید. در آن زمان هم دولت تصور میکرد از طریق دستور، بخشنامه و تصمیمات خلقالساعه، میتواند روند افزایشی قیمتها را متوقف کند. در آن برهه بسیاری از اقتصاددانها و صاحبنظران به متولیان حکومت پهلوی تاکید میکردند که ورود ناگهانی درآمدهای نفتی به بودجه و افزایش سقف بودجه به بیش از 4برابر، اقتصاد ایران را با مشکلات عدیدهای مواجه میکند، اما متولیان امر به این توصیهها و هشدارها توجه نکردند تا بهای سنگین این تصمیم غلط را طی سالهای آینده پرداخت کنند. از آن سالها بیش از نیم قرن گذشته است و ظاهرا هنگامه و دوره دیگری از راه رسیده است، اما همچنان اقتصاد ایران به همان چالشهایی دچار است که نیم قرن پیش با آن دست به گریبان بود . تا زمانی که اقتصاد ایران الزامات بازار را به رسمیت نشناسد و از موضع بالا به بازارها نگاه کند، در برای اقتصاد ایران همچنان بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید. اما چرا این تفکر غلط در ایران وجود دارد که میشود بازارها را کنترل کرد؟ چون متولیان سیاست، اقتصاد و بازار را یک اکوسیستم نمیدانند. باید قبول کنیم که هرگونه رویکرد کنترلی حتی با وجود نیت خیر و انساندوستانه مدیران، نتیجهبخش نخواهد بود. ما باید مشکلات اقتصاد ایران را از زوایه دیگری بنگریم. از جایی که ایران رشد اقتصادی ندارد و تحریم است، از سوی دیگر با کسری بودجه هم مواجه است، ضمن اینکه دخل و خرج دولت هم با هم نمیخواند و ناخودآگاه موتور نقدینگی را روشن گذاشته است. در این شرایط طبیعی است که تورم در اقتصاد ایران جولان میدهد. مانند خانوادهای که با مشکلات عدیده اقتصادی گرفتار است، اما در عین حال موتور ماشینشان را در حیاط روشن گذاشته و بنزین مصرف میکند، هم خودروشان را دچار استهلاک میسازند و هم موتور خودرو را با خطر فرسودگی مواجه میسازند. اقتصاد ایران هم در شرایط کسری بودجه، تحریم و... موتور خلق نقدینگی را روشن گذاشته و سمت تقاضا را تهییج میکند.این موضوع خود را ذیل عنوان افزایش سطح عمومی قیمتها نشان میدهد. موضوع بعدی زنجیره کلی مشکلات اقتصادی است. مسوولان سیاسی کشور گمان میکنند، اقتصاد فقط شامل فروشندهها میشود.کسبه و فروشندگان، حلقه پایانی زنجیره اقتصادی هستند. اگر میشد این زنجیره را کنترل کرد، اتحاد جماهیر شوروری به عنوان پدرخوانده همه دولتها، میتوانست این قدم را بر دارد.اما حتی نظامی در حد اتحاد جماهیر شوروی نیز متوجه شد که اقتصاد مفهوم پیچیدهتری است و باید اقتصاد بازار آزاد را به رسیمت شناخت. چین، ویتنام و سایر ابرقدرتهای اقتصاد دولتی نیز متوجه این واقعیت شدهاند و تغییر روش دادند.
این کشورها به جای جنگ با بازار تلاش کردند نبرد با تورم را آغاز کنند. اقتصاد دولتی ایران هم تا زمانی که متوجه این واقعیت عریان و ظاهرا ساده نشود، باید همچنان با مشکلات عدیدهاش روبه رو شود و شاهد رشد قیمتها باشد. این ویژگی اقتصاد است که نسبت به سیاست، قدرت، دستور و بخشنامه بیاعتنا است. اقتصاد تنها زبان بازار آزاد را میشناسد و از مناسبات مبتنی بر بازار آزاد تبعیت میکند، برای مهار اسب سرکش تورم باید بازار ازاد را به رسمیت بشناسیم. نبرد واقعی باید با تورم صورت بگیرد نه با بازار.