توافق اقتصادی به جای توافق حقوقی
تعادل/ دکتر پویا ناظران، اقتصاددان ایرانی مقیم امریکا در تحلیلی تازه، سناریوهای بدبینانه و خوشبینانه پیش روی مذاکرات هستهای ایران و 1+4 را بررسی کرده و در خلال آن تلاش کرده است تا نظرات و پیشنهادات خود را برای دستیابی به توافق «اقتصادی» و خروج اقتصاد ایران از ریل منتهی به سناریوی بدبینانه «کره شمالی» شدن ارایه کند. به باور این اقتصاددان، دستیابی طرفین مذاکرات هستهای به این نکته که از توافق حقوقی و امنیتی «برجام»، توافق «اقتصادی» حاصل نخواهد شد، در نیمه دسامبر یعنی حدود دو هفته دیگر تحقق خواهد یافت. در چنین حالتی، ایران میتواند «امتیاز اقتصادی» مطالبه کند و طرف مقابل نیز «امتیاز هستهای» بگیرد. به باور ناظران، دستیابی به چنین حالتی مستلزم صرف حدود دو سال مذاکره است، اما از آنجا که دوره «گریز هستهای» ایران از بیش از یک سال، به حدود دو تا سه ماه کاهش یافته است، طرف غربی برای افزایش این دوره به 4 ماه از طریق توافق «کم در برابر کم» تلاش خواهد کرد و در نتیجه، توافق موقت شکل خواهد گرفت. توافقی که میتواند در کنار اصلاحات ساختاری اقتصاد، مسیر کشور را تغییر دهد.انتشار مشروح اظهارات دکتر ناظران را که در ادامه میخوانید. صرفا به جهت آشنایی مخاطبین عزیز با تحلیل های متفاوت در حوزه سیاست خارجه و رابطه آن با اقتصاد است و لزوما به معنای تایید از سوی تعادل نیست.
هزارتوی بازگشت به برجام
میگویند دلار از 30 هزار تومان رد شد چون مذاکرات وین به بنبست خورد قضیه چیست؟ مصاحبههایی را که نگاه میکنیم ایران میگوید که به برجام برگردیم، بایدن میگوید به برجام برگردیم، اروپاییها هم همین را میخواهند چین و روسیه هم همینطور. اینکه به برجام برگردیم گفتنش آسان است ولی انجامش خیلی سخت است. چرا؟ ایران میگوید من برجامی میخواهم که کار کند یعنی هم از امتیازات اقتصادی پایدار بهرهمند بشوم نه مثل دفعه قبل. ایران میگوید امریکا تضمین بدهد شرکتهای اروپایی و آسیایی را به خاطر کار با ایران جریمه نخواهد کرد. اروپاییها میگویند مستقیم به امریکا بگویید. ایران میگوید، امریکا جزو برجام نیست نمیتواند در مذاکرات حضور داشته باشد. حتی دیگران هم نمیتوانند بیانیه امریکاییها را در جلسه بخوانند. این اتفاق در وین افتاد. اروپاییها خواستند از سمت امریکاییها بیانیه بخوانند که طرف ایرانی رفت بیرون، خواندن بیانیه منتفی شد. بنگاه اروپایی میبیند کلی تحریم علیه ایران و مسوولان آن اعمال شده است. از این رو، ریسک همکاری تجاری با ایرانیها بالاست. توافق که هم یک بار لغو شده است، آینده انتخابات امریکا هم معلوم نیست. ایران میگوید پس دیدید به دلیل نبود تضمین و همین طور تحریمهای غیرهستهای ما از منافع اقتصادی برجام بهرهمند نشدیم. امریکا با تحریمهای غیرهستهای مثل کاتسا روح برجام را نقض کرده است. پس اگر میخواهید ما به برجام برگردیم همه تحریمهای هستهای و غیرهستهای به وضعیت سال 2015 برگردد. امریکا میگوید شما تمام توسعه موشکی و پهپادیتان را برمیگردانید به سال 2015؟ علاوه بر آن برجام سال 2015 یکسری بند غروب 8 ساله و 10 ساله و 15 ساله داشت یعنی یکسری فعالیتهای هستهای ایران برای 8 سال و 10 سال و غیره ممنوع بود. اما در سال 2021 از آن ممنوعیتها دیگر فقط 2 سال یا 4 سال مانده است. اگر قرار باشد برگردیم به 2015 پس بند غروبها هم باید برگردند یعنی باید از 2022 شروع شوند و محدودیتهای هستهای ایران باید تا 2030 و بعد از آن تمدید بشود. ایران میگوید نه آنکه اصلا حرفش را هم نزنید. در ضمن اگرچه غنیسازی 20 درصدی کارکرد تولید برق ندارد اما به خاطر سایر کارکردهای غیرنظامی به خصوص کارکرد پزشکی ما مجبوریم هم زنجیره غنیسازی 20 درصدی و هم خود اورانیوم را نگه داریم. این سانتریفیوژهای نسل جدید هم که دیگر ساختیم و خواهیم داشت. میبینید چه شرایطی است. گفتنش آسان است که برگردیم به برجام اما وقتی شروع میکنیم به جزییات فکر میکنیم میبینیم برگشتن به برجام یک مسیر مشخصی ندارد کلی گره سیاسی- فنی دارد و اضافه کنید که ایران و امریکا مستقیم صحبت نمیکنند و با واسطه، پیغام و پسغام میدهند. چطور میشود این گرهها باز بشود؟ موضع رسمی مذاکرهکنندگان ایران در مصاحبه با رسانهها این است که ما میخواهیم به برجام برگردیم نه کلمهای بیشتر نه کلمهای کمتر. بایدن هم میگوید میخواهد به برجام برگردد یک سال پیش هم همین را میگفت. اروپاییها هم میگویند همه به برجام برگردیم. اما گفتن یک چیز است و عمل یک چیز دیگر.
توافق حقوقی لزوما به منافع اقتصادی منجر نمیشود
گیر اصلی قضیه این است که برجام به خاطر طراحی حقوقیاش ماهیتا یک سند امنیتی بود و به دستاوردهای اقتصادی پایدار نمیرسید. وقتی یک امتیاز حقوقی میگیرید، یعنی یک تحریم لغو میشود. فردا میتوان به بهانه دیگری یک تحریم دیگری با کارکرد مشابه ولی بستهبندی متفاوت تصویب کرد. یک توافق حقوقی لزوما به منافع اقتصادی منجر نمیشود. برای منافع اقتصادی باید توافق اقتصادی کرد. یعنی باید گفت مثلا ما باید فلان بانکمان بتواند دستکم ایکس میلیارد دلار در ماه السی باز کند. دیگر چه تحریمی به چه روشی لغو میشود. به ما ربطی ندارد. امریکا هر روشی میخواهد استفاده کند ولی ایکس میلیارد دلار السی در این بانک باید باز بشود. این کار بشود ما هم در ازای آن فلان کار را میکنیم. این یک امتیاز اقتصادی گرفتن است. علیرغم اینکه برجام چنین چارچوبی نداشت میخواهیم آن برجام را احیا کنیم. در عین حال توافقی هم حاصل بشود که امتیاز اقتصادی پایدار داشته باشد. روی این فونداسیون نمیشود آن چیزی را که طرفین میخواهند بنا کرد. البته طبیعی است که روز اول مذاکره همه حداکثری و پرزور میروند در مذاکره. طرف ایرانی هم طلبکار میرود داخل مذاکره، اروپاییها هم بازی را بلدند میگویند نه اصلا نمیشود. خیلی زیاد میخواهید، اما کم میدهید. برویم هفته دیگر. هفته بعد هم احتمالا کم و بیش همین خواهد بود ولی هر طرف سر یک چیز کوچک کوتاه میآید تا مسیری باز بشود برای برگشتن یک هفته بعدتر.
سناریوی بدبینانه به مذاکرات هستهای
اصل قضیه دور سوم (نهمین دور مذاکرات در وین) که شاید نیمه دسامبر برگزار بشود. یعنی اواخر آذرماه. آنجاست که باید با این واقعیت مواجه بشویم که برجام قابل احیا نیست و یک طرحی جدید با چارچوبی جدید لازم است. اگر تا نیمه دسامبر هنوز مسیر روبه جلویی برای مذاکرات پیدا نشده باشد، از ژانویه بحث بردن پرونده ایران به شورای امنیت مطرح میشود. آن وقت ایران در واکنش کل نظارت آژانس را قطع میکند و میگوید اورانیوم حاصل از زنجیره[...] را دیگر رقیق نمیکند. چین و روسیه که راضی به ایران هستهای بدون نظارت نمیشوند، به اروپاییها و امریکاییها در شورای امنیت میپیوندند. ایران برای جلوگیری از مصوبه شورای امنیت تلویحا یا شاید تصریحا تهدید به[...] میکند. قطعنامه شورای امنیت تصویب میشود و چین واردات روزی یک میلیون بشکه نفت از ایران را متوقف میکند[...] اسراییل همه تلاشش را برای خرابکاری صورت میدهد[...] نرخ ارز تا شب عید به 50 هزار تومان میرسد. بورس سقوط میکند. نارضایتی داخلی رو به افزایش است، به خاطر اینکه بخش امنیتی درگیر حفظ امنیت تولید[...] است[...] در بهترین حالت کشور[...] میشود تا با تهدید شورای امنیت را برگرداند سر میز مذاکره ولی کشورهای عضو شورای امنیت مسیر عمان را برای صادرات غیرنفتی ایران میبندند. ایران کشورهای منطقه را تهدید میکند دلار از 50 هزار تومان هم رد میشود. بدون جنگ به معنی کلاسیکش یک فضای وحشتناک سختی شکل میگیرد نه برای امریکا مطلوب است[...] بشود نه برای اسراییل مطلوب که سلولهای خفته (جاسوسان) خودش در کشور را فعال کند. ریسک از دست دادن برخی (از این جاسوسان) را بپذیرد و دست آخر هم شاید موفق نشود. نه برای روسیه مطلوب است که ایران اتمی بشود نه برای چین مطلوب است که چنین آشوبی این وسط شکل بگیرد، نه برای نظام مطلوب است که صادرات کشور بسته بشود و دلار از 50 هزار تومان رد بشود و[...] رفتن پرونده به شورای امنیت[...] همه طرفین مذاکره بازنده این وضعیت خواهند بود. یکشبه، کشور کره شمالی نمیشود، اما در مسیری چند ساله قرار میگیرد که انتهایش لاجرم وضع خیلی شبیه کره شمالی است. تصور میشود که به خاطر تفاوتهای ژئوپلتیکی، اجتماعی، فرهنگی و غیره کشور ما قرار گرفتن در مسیر کره شمالی برای ما محال است. اما توجه داشته باشیم شبیهترین کشور به کره شمالی از نظر ژئوپلتیکی کجاست؟ کره جنوبی. از نظر فرهنگی، نژادی و زبانی هم شبیه هستند. تا 70 سال پیش یک ملت بودند. اما اتخاذ تصمیمات سیاسی، اقتصادی متفاوت آنها را به مسیرهای بسیار متفاوتی برد یعنی اثر تصمیمات سیاسی، اقتصادی بر سرنوشت یک کشور به مراتب مهمتر از اثر اجتماعی- فرهنگی- نژادی- گویشی و غیره است. مثال دیگر، چین زمان مائو است با چین بعد از مائو؛ یک جغرافیا، یک ملت اما دو وضعیت به کل متفاوت! یکی در فقر شدید و دیگری قدرتی جدید در دنیا. تصمیمات سیاسی- اقتصادی اینچنین اثرات شدیدی دارند. در مورد کشور ما همین طور است.
تصمیم سیاسی- اقتصادی غلط میتواند هزینههای بسیار زیادی برای همه طرفین مذاکره و حتی آنهایی که رسما سر میز نیستند، مثل اسراییل داشته باشد.
امتیاز اقتصادی به جای امتیاز حقوقی
به همین دلیل، به احتمال قوی، طرفین نیمه دسامبر مسیری برای ادامه مذاکره پیدا کنند. یعنی مذاکرات هنوز به بنبست نخورده است. اگر بنبستی باشد، دو هفته دیگر رخ میدهد. میتوان امیدوار بود دو هفته دیگر طرفین بر سر مسیری برای ادامه مذاکرات سازنده توافق کنند اما برجام که قابل احیا نیست. لازمه یک توافق پایدار با امتیاز اقتصادی یک توافق بلندمدت اقتصادی است. یعنی چه؟ یعنی توافقی که به جای امتیاز حقوقی مثلا لغو فلان تحریم، به دنبال امتیاز اقتصادی است. مثلا صادرات فلان میلیون بشکه نفت، مثلا باز کردن فلان میلیارد دلار السی؛ ارکان توافق باید اهداف اقتصادی مشخصی را دنبال کنند و توافقی که افایتیاف به موازات آن مذاکره و پروندهاش مختومه بشود. زمان حل پرونده ما با افایتیاف باید نه قبل از مذاکرات وین و نه بعد از آن باشد. قبلش دیر است و بعدش بیفایده! زمان حل و فصل افایتیاف دقیقا به موازات و همزمان با مذاکرات وین است. توافق بلندمدت اقتصادی، توافقی است به جای تضمین حقوقی به دنبال تضمین اقتصادی است و لازمه تضمین اقتصادی امتیازهای متقابل متناسب است. یعنی هر امتیاز در قبال امتیازی داده میشود که وزنه متناسبی دارد و این امتیاز بابت امتیاز دیگر پیشپرداخت نمیشود بلکه امتیازها همزمان از سوی طرفین اعطا میشوند و پس گرفتن هر دو هم یک میزان زمان میبرد. یعنی چنان توافقی امتیازات را نقد به نقد معامله میکند و همان جور هم پس میگیرد و تهدید پس گرفتن باعث میشود که عملا معامله صورت بگیرد. نکته دیگر این است که امتیازات تکرارشونده و در طول زمان طراحی شدند تا در بلندمدت همه طرفین علاوه بر منافع امنیتی، نفع اقتصادی داشته باشند. یک چنین توافقی میشود توافق با مزایای اقتصادی و پایدار.
توافق «کم در برابر کم»
اما مذاکره برای حصول چنین توافقی با همه ابعادی که طرح کردم، ماهها بلکه سالها زمان میبرد یک فرایند تدریجی گام به گام بلندمدت است. اصلا کار چند هفته نیست و برای چنان مذاکرهای زمان نداریم چرا؟ چون تحلیلها این است که گریز هستهای ایران به زیر دو سه ماه رسیده و هر روز کاهنده است. گریز هستهای یعنی اگر اراده سیاسی برای ساختن بمب باشد و کشور بخواهد با تمام سرعت به سمت ساخت بمب برود، از نظر فنی چند ماه تا ساخت بمب فاصله دارد. برجام طوری طراحی شده بود که گریز هستهای را به بالای یک سال میبرد و در آن سطح نگه میداشت. الان گریز هستهای زیر دو، سه ماه آمده است و هر روز هم کوتاهتر میشود. به این معنی زمان برای مذاکرات پیرامون یک توافق اقتصادی پایدار نداریم. وقتی گریز هستهای آنقدر کوتاه و کاهنده است، طرف 1+4 و امریکا دیگر چند سال صبر نمیکنند تا چنین توافق جامعی شکل بگیرد. پس خروجی محتمل وین توافقی است که گریز هستهای ایران را تا 4 ماه افزایش بدهد و تحت نظارت آژانس در همان جا نگه دارد. این یعنی ایران امتیازات هستهای کمتری میدهد و متناسبا امتیازات اقتصادی کمتری نسبت به برجام سال 94 میگیرد. این میشود یک توافق «کم در برابر کم». اما در پی چنین توافقی فرصتی برای مذاکره سر توافق اقتصادی بلندمدت ایجاد میشود. اگر از آن فرصت به تدریج و گام به گام استفاده بشود و چنان توافقی حاصل و اجرایی بشود و به موازات آن، در داخل اصلاحات ساختاری اقتصادی صورت بگیرد، یعنی عواید ریالی فروش نفت و گاز به صورت نقد بین خانوار توزیع بشود، مداخلات قیمتی دولت حذف بشود، بودجهریزی منضبط بشود، نظام بانکی اصلاح بشود و غیره، کشور در ریل رشد و توسعه قرار میگیرد و معیشت خانوار هر روز بهتر میشود. اگر بعد از حصول این توافق کم در برابر کم مذاکرات دیگر متوقف بشود توافق دیر یا زود نقض میشود. توافق کم در برابر کم یک توافق ناپایدار است. کارکردش صرفا موقت است تا فرصت برای مذاکرات سنگینتر پیرامون توافق جامعتر ایجاد کند، اما بدون چنان مذاکراتی عمر توافق کم در برابر کم خیلی سریع به پایان میرسد و تهدید شورای امنیت و مسیری که عرض کردم مجددا در پیش روی کشور قرار میگیرد. پس در جمعبندی میتوان گفت، هنوز در بنبست نیستیم، ولی احیای برجام هم به معنی همان متنی که 6 سال پیش بود میسر نیست. در واقع روی آن فونداسیون نمیشود توافق تازهای را ساخت. امیدوارم هر چه زودتر طرفین به این نتیجه برسند که باید چارچوب تغییر بکند و امیدوارم نیمه دسامبر مسیری برای آن چارچوب جدید بازکند.